Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
to plough a line
خط یا شیارانداختن
Other Matches
plough
ماشین برف پاک کن
plough
خیش
plough
برف روفتن
plough
شخم زدن باسختی جلو رفتن
plough
شخم کردن شیار کردن
plough
شخم
plough
گاو اهن
plough boy
جوانک روستایی
to plough sands
کوشش بیهوده یا بی فایده کردن
to plough the sand
کوشش بیهوده یا بی فایده کردن
plough boy
بچهای که گاویا اسب رادرشخم زنی میراند
ribbing plough
گاوآهنشیاری
fillister plough
کنش کاو
snow plough
برف پاک کن
snow plough
برف پران
snow plough
برف روب
fillister plough
شیار
to follow the plough
کشاورزی کردن
plough monday
نخستین دوشنبه پس از خاج شویان
plough land
مقداری زمین که با هشت گاومیتوانستند در یک سال شخم بزنند
line to line voltage
ولتاژ بین دو خط
line by line milling
فرز کردن سطری
line by line milling
فرز کردن سطر به سطر
line to line spacing
فاصله سطور
line to line fault
تماس خطوط
line to line voltage
ولتاژ زنجیر شده
line to line fault
اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line fault
اتصال کوتاه خط به خط
line by line analysis
تجزیه سطر به سطر
line to line fault
اتصال کوتاه دوقطبی
off line
وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
on line
متصل
on line
درون خطی
on line
مورداستعمال
on line
داخل رده
line of d.
مرز
line-up
ردیف ایستادن تیم
line-up
به ترتیب ایستادن
on line
در خط
line up
به ترتیب ایستادن
line up
ردیف ایستادن تیم
line of d.
حد فاصل
line-up
به خط شدن
off line
منفصل
line up
به خط شدن
off line
قطع
off line
غیر متصل
off line
برون خطی
on line
مستقیم
old line
دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
along line
در امتداد خطوط
necessary line
خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
line out
قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
all along the line
درامتدادهمه خط
all along the line
در همه جا
along line
در خط
line by line
سطر به سطر
mean line
خط میان
in line
شمشیر در وضع حمله
in line
همراستا
line out
با خط علامت گذاشتن
the line
صف
below the line
درامد یا هزینه غیر مترقبه
to come in to line
در صف امدن
o o line
خط تقسیم دیدبانی
o o line
خط دیدبانی سپاه
old line
محافظه کار
down the line
ضربه از کنار زمین
down line
بار کردن پایین خطی
out of line
جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
Which line goes to ... ?
کدام خط راه آهن به ... میرود؟
Which line goes to ... ?
کدام خط به ... میرود؟
out of line
خارج از خط جبهه
in line
<idiom>
با محدودیت متداول
out of line
<idiom>
ناصحیح
line up
<idiom>
سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
line up
<idiom>
به صف کردن
on the line
هواپیمای اماده پرواز
down the line
<idiom>
درآینده
on line help
کمک مستقیم
to come in to line
موافقت کردن
line
ترازکردن
line
حدود رویه
line
طرز
line
سیم
line
خط انداختن در
line
: خط کشیدن
line
رشته
line up
<idiom>
به درستی میزان کردن
line
محصول
line
شعبه
line
اتصال فیزیکی به ارسال داده
line
خط زدن
line
نسب
line
رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line
استرکردن
line
پوشاندن
line
خط
line
طناب خط
line
خط صف
line
صفی در خط
line
در سمت
line
بخط کردن
line
خط دار کردن
line
اراستن
line
جبهه جنگ
line
لوله منفردی در سیستم سیالات
by line
کار یاشغل اضافی وزائد
by-line
خط دوم یافرعی
line
: خط
line
سطر
by-line
خط فرعی راه اهن
by-line
کار یاشغل اضافی وزائد
Are you still on the line?
هنوز پشت تلفن هستی؟
line
طناب سیم
line
دهنه
line
رسن
by line
خط فرعی راه اهن
by line
خط دوم یافرعی
line
رشته بند
line
لجام
line
ریسمان
line
ردیف
Are you still on the line?
خط را قطع نکردی؟
line
لاین
line
جاده
marriage line
گواهینامه ازدواج
marriage line
عقدنامه سند ازدواج
mason's line
ریسمان کار
mooring line
طناب مهار مین
local line
خط محلی
message line
خط مخابره
profile line
نیمرخ زمین
private line
خط خصوصی
median line
میانه
lumber's line
خط شاخص قلب نما که مشخص کننده سینه ناو است
marline or line
طناب کوچک دولا
lyman line
خط لیمان
mach line
موج ضربهای ضعیف
line voltage
ولتاژ خطی ولتاژ زنجیرشده ولتاژ خط
load line
خط بار
line voltage
ولتاژ شبکه
load line
خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
line voltage
ولتاژ خط
phantom line
خط سری
line up billiard
بیلیارد کیسه دار با روش برگرداندن گویهای کیسه افتاده به زمین
loop line
دوراهی
line width
پهنای خط
line transformer
مبدل خط
lubber line
خط عمودی بر روی صفحه قطب نما
lubber line
خطی که روی صفحه قطب نماامتداد محور طولی هواپیما رانشان میدهد
lubber's line
نشانگر سینه
lubber's line
علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
lumber's line
خط سینه ناو
mooring line
سیم مهار
phase line
خط مبداء حرکت جنگی
principal line
خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
peaked line
خط پاره پاره
peaked line
خط چین
pass a line
رد کردن طناب
overhead line
خط هوایی
overhead line
سیمکشی هوایی
outhaul line
برون کش
out of line coding
کدگذاری برون خطی
phantom line
خط فرضی
price line
خط قیمت
poverty line
خط فقر
possibilities line
خط بودجه
phase line
خط خیز
percolation line
خط نفوذ
pipe line
خط لوله
pitch line
مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
penny a line
ارزان نویس بی مایه
penny a line
پست
penny a line
ارزان
possibilities line
خط امکانات
out line font
قلم متغیر
out line font
فونت متغیر
orienting line
خط توجیه
night line
ریسمان ماهی گیری شبانه
new line character
دخشه تعویض سطر
neutral line
خط بی اثر
multipoint line
خط چند نقطهای
multidrop line
پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
multicore line
خط چند رشتهای
mould line
خط حاصل از تلاقی دو سطح
morning line
امتیاز شرطبندی پیش ازمسابقه
no fire line
خط منع اتش
on line operation
عملکرد درون خطی
no fire line
خط منع اتش توپخانه
on line system
سیستم درون خطی
on line storage
حافظه درون خطی
on line operation
عمل درون خطی
on line database
پایگاه داده درون خطی
offside line
خط فرضی موازی با دروازه
off line storage
حافظه برون خطی
off line operation
عملکرد برون خطی
nonswitched line
خط غیر گزینشی
non switched line
خط گزینه نشده
mooring line
طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com