English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English Persian
to send round the hat برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
Search result with all words
send round دور زدن
send round فرستادن
To hold out ones begging bowl . To send ( pass ) round the hat . کاسه گدایی دست گرفتن
Other Matches
to send upon an e به سفارت اعزام کردن
to send upon an e مامور سفارت کردن
send فرستادن
to send out برگ کردن
to send out برگ دادن
to send one to the right about عذر کسی را خواستن
send-up زندانی کردن
send-up بزندان فرستادن
send up زندانی کردن
send روانه کردن
send گسیل داشتن
send ارسال داشتن
send مرخص کردن
send ارسال نمودن
send ایفاد کردن فرستادن روانه کردن
send up بزندان فرستادن
to send one to the right about کسی را روانه کردن
to send off مشایعت کردن
to send off فرستادن
send on جداگانه فرستادن
send in وارد کردن بازیگر به زمین فرستادن بازیگر به میدان
send in رهسپار کردن
send in فرستادن
send down پرتاب کردن توپ بسوی میله توپزن
send down اخراج کردن
send down دانشجویی را از دانشگاه بیرون کردن
send away جواب دادن
send only فقط فرستادنی
send away for سفارش دادن
send out صادر کردن
to send down بیرون کردن
to send away اعزام داشتن
to send away روانه کردن
send out دادن
send out اعزام
send out اعزام کردن
send out فرستادن
send away روانه کردن
send-off حرکت اسبها از دروازه شروع
send off اخراج بازیگر
send off حرکت اسبها از دروازه شروع
send off همراهی
send off مشایعت کردن
send away for something <idiom> تقاضا نامه نوشتن
send اعزام داشتن
send up <idiom> حکم به زندان انداختن کسی
to send off فرستادن
send-off مشایعت کردن
send-off همراهی
send-off اخراج بازیگر
send off ایین بدرود ودعای خیر
send-off ایین بدرود ودعای خیر
send back پس فرستادن
send word خبر دادن
send word for him پیغام برای او بفرستید
send yaghting مسابقه با وسیله بادباندارروی شن و ماسه
send a letter کاغذ بدهید
i will send him my book کتاب خود را برای او خواهم فرستاد
send sailing مسابقه با وسیله بادبان دارروی شن و ماسه
send a letter نامهای بفرستید
to send a message پیغام د ادن
send back برگرداندن
to send a message پیام فرستادن
to send down rain باران فرستادن
send word پیغام دادن
Send To command دستور منو در منوی فایل یک برنامه کاربری ویندوز که به کاربر امکان ارسال فایل یا داده موجود و در برنامه به برنامه دیگر میدهد
send only device دستگاهی شبیه یک ترمینال که قادر است داده ها را به کامپیوتر ارسال کند ولی نمیتواند داده ها را از ان دریافت کند
to send home به خانه [از جایی که آمده اند] برگرداندن
to send back برگرداندن
to send back پس فرستادن
send in one's paper استعفای خود را دادن
send it by post با پست انرا بفرستید
request to send تقاضای ارسال
to send a message to somebody پیامی به کسی فرستادن [سیاسی یا اجتماعی]
send on duty مامور کردن
please send me the p papers خواهشندم سوابق یاپرونده انرابرای من بفرستید
Please send me information on ... خواهش میکنم اطلاعات را برایم در مورد ... ارسال کنید.
to send for a person بی کسی فرستادن
to send for a person عقب کسی فرستادن
send-ups بزندان فرستادن
send-ups زندانی کردن
to send to the press برای چاپ فرستادن
to send to grass بچرافرستادن
to send to grass زمین زدن
to send to glory راحت کردن
to send to glory کشتن
to send someone packing عذر کسیراخواستن
clear to send ترخیص به ارسال
to send out an odour بو دادن
send someone packing <idiom> گفتن ترک کسی
to send someone packing کسیرا روانه کردن
Can you send a mechanic, please? آیا ممکن است لطفا یک یک مکانیک بفرستید؟
send-offs حرکت اسبها از دروازه شروع
to send something to my friend چیزی را به دوستم فرستادن
to send in one's papers کناره گیری از کار کردن استعفا دادن
send-offs اخراج بازیگر
to send for a person پیغام برای کسی فرستادن که بیا
Send them in two at a time . آنها رادو تا دوتابفرست تو
send-offs ایین بدرود ودعای خیر
to send word پیغام دادن
send-offs همراهی
send-offs مشایعت کردن
to send word خبردادن
to send mad دیوانه کردن
Can you send a breakdown lorry, please? آیا ممکن است لطفا یک جرثقیل بفرستید؟
to send things flying [بخاطر ضربه] به اطراف در هوا پراکنده شدن
To drive (send) somebody mad. کسی را دیوانه کردن
to send soldiers into the streets سربازان را به خیابانها فرستادن
automatic send/reciever ارسال و دریافت خودکار
keyboard send receive صفحه کلید ارسال- پذیرش
to send on fools errand پی نخودسیاه فرستادن
Use this command to send the output to a file instead of to the screen. برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
round up گرد کردن افزایشی
to round up جمع اوری کردن
to round up تبعیدکردن
to round up گرد کردن
round d. دوازده تاتمام
round up جمع اوری اشیا یا اشخاص پراکنده
round out دورزدن هواپیما برای نشستن
round in به هم بستن قرقرههای تاکل ناو
round off گرد کردن
round off گرد کردن برشی
round on جمع اوری کردن
round on گرد کردن
round out دور زدن
round out گرد کردن
to round on any one چغلی کسیرا کردن
to round on any one از کسی چغلی کردن
to get round باحیله پیشدستی کردن بر
to get round ازسرخودرفع کردن ریشخندکردن
to come round گشت زدن
to come round سرزدن
to be round with any one با کسی رک حرف زدن وسخت گیری کردن
get round طفره رفتن
get round از زیر [کاری] در رفتن
to round up گلوله کردن
round up <idiom> گرد هم آوردن ،جمع آوری
round-up حمله ناگهانی پلیس
round-up ورود ناگهانی پلیس
to look round اطراف کار را دیدن یا پاییدن امکان چیزیی راسنجیدن
to go round دیدنیهای غیر رسمی کردن
to go round برای همه کفایت کردن
to go round به همه رسیدن
to come round [around] <idiom> به هوش آمدن [پس از غش یا بیهوشی]
to go round دورزدن
come round بهوش امدن
round گرد کردن
round آنچه در دایره حرکت میکند
right round دور تادور
right round گرداگرد
right round از هرسو
right round از هر طرف
ro round off گرد کردن
ro round off صاف کردن
ro round off ازتیزی دراوردن
ro round off کاو کردن محدب کردن
round تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت کمتر
round about دور سر گرداندن مطلب
round about پر پیچ و خم
round and round دور تا دور
round and round گرداگرد
round and round از هرسو
out of round غیرمدور
round گرد بی خرده
round نوبت گرد کردن
come round بازگشتن
come round بحال اول رسیدن
all round کاملا شامل هر چیز یا هرکس
all round سرتاسر
all round دورتا دور
get round از سر خود وا کردن
get round پیش دستی کردن بر
get round قلق
go round دور زدن
go round به همه رسیدن
round گرد
come round شفا یافتن
it is the other way round وارونه است
it is the other way round عکس این است
look round اطراف کار را دیدن
get round بدست اوردن
round and round ازهر طرف
round روش سازماندهی استفاده از کامپیوتر توسط چندین کاربر که هر یک آنرا در یک زمان اجرا می کنند و به بعدی می فرستند
round گردی
round نوبت گردکردن
round عدد صحیح
round بی خرده کردن
round کامل کردن
round تکمیل کردن
round دایره وار
round d. دوجین تمام
round down گرد کردن کاهشی
round تعداد تیر تعداد شلیک دور
round دور زدن مدور
round منحنی
round مبلغ زیاد
round گلوله
round روند بوکس برابر 3 دقیقه زمان مسابقه تکواندو
round هرروند 3 دقیقه و هرمسابقه 3روند دارد با یک دقیقه استراحت بین روندها
round عدم دقت در اعداد به علت گرد کردن
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com