English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English Persian
to stamp on the memory ذهنی کردن
to stamp on the memory در ذهن منقوش ساختن
Other Matches
stamp out <idiom> کاملاخراب کردن
stamp استامپ
to stamp out خردکردن
stamp out فرونشاندن
stamp out خرد کردن
to stamp out خواباندن
to stamp out فرو نشاندن
he is not of that stamp را ندارد
he is not of that stamp جنم ان
he is not of that stamp ازان جنس نیست
stamp تمبر یا مهرزدن
stamp نشان دار کردن کلیشه زدن
stamp پابزمین کوبیدن مهر زدن
stamp نوع
stamp پست جنس
stamp نشان
stamp تمبر
stamp چاپ
stamp نقش باسمه
stamp نقش بستن منقوش کردن
stamp مهر
stamp تمبر پست الصاق کردن
stamp منگنه کردن تمبرزدن
To stamp the ground . با پا بزمین کوبیدن
to stamp [your feet] با پاها محکم کوبیدن [راه رفتن]
to stamp your foot پای خود را محکم کوبیدن
stamp pad جوهردانمهر
to stamp the ground با پا روی زمین کوبیدن
stamp rack مهرچرخدندهدار
to stamp [your foot] پا به زمین کوبیدن
date stamp مهرتاریخ
food stamp تمبر خوراک
men of that stamp این قبیل مردان
stamp duties پول تمبر
stamp duties حق تمبر
stamp duty تمبر عوارض تمبر مالیاتی
stamp mill ماشین پرس یا منگنه
stamp mill اسیاب سنگ کوبی
stamp on the mind خاطر نشان کردن
to stamp on the mind خاطر نشان کردن
stamp one's foot پا به زمین زدن
stamp tax تمبر عوارض تمبر مالیاتی
stamp duty حق تمبر
trading stamp تمبریکه برای تشویق در مقابل خرید کالا بخریدار میدهند
numbering stamp مهرمخصوصشماره
rubber-stamp مهر لاستیکی
postage stamp تمبر پست
rubber stamp مهر لاستیکی
rubber stamp با مهر لاستیکی مهر کردن
rubber stamp تصدیق کردن
butter stamp قالب کره سازی
rubber-stamp با مهر لاستیکی مهر کردن
rubber-stamp تصدیق کردن
The stamp doesnt stick. این تمبر نمی چسبد
food stamp program برنامه کمک مواد غذائی ازطرف دولت به نیازمندان
to stamp the snow off your boots با کوبیدن پا برف را از چکمه ها پاک کردن
memory حافظه دستگاه کامپیوتر
memory فضای ذخیره سازی در سیستم کامپیوتری یا رسانه که قادر به بازیابی داده یا دستورات است
memory خاطره
in memory of <idiom> به صورت رایگان
immediate memory حافظه فوری
to the memory of به یادبود
memory حافظه
memory یاد
memory یادگار یاد بود
scratchpad memory حافظه چرکنویسی
screen memory خاطره پوشان
scratchpad memory حافظه چرکنویس
screw to the memory بذهن سپردن
secondary memory حافظه ثانویه
semiconductor memory حافظه نیمه هادی
semiconductor memory حافظه نیمه رسانا
shadow memory جدول مبدل که محلهای حافظه واقعی را با معادل محلهای مجازی آن ها بیت میکند
shadow memory محلهای حافظه مکرر که با کد مخصوص قابل دستیابی است
shadow memory حافظه ثانوی موقت
rotating memory حافظه چرخشی
remote memory حافظه دور
passive memory حافظه منفعل
optical memory حافظه نوری
one level memory حافظه یک سطحی
memory word کلمه حافظه
memory trace رد یاد
memory span فراخنای یاد
memory sniffing ازمایش مداوم حافظه به هنگام پردازش
memory port درگاه حافظه
memory snapshot تصویر لحظهای حافظه
search memory حافظه جستجو
memory register ثبات حافظه
memory protection پشتیبانی ازحافظه
photodigital memory سیستم حافظه کامپیوتری که از لیزر برای نوشتن داده روی فیلم ای که بعدا چندین بار قابل خواندن است ولی نه نوشتن استفاده میکند. WORM نیز گفته میشود. حافظه نوشتن یک بار
photodigital memory خواندن چند بار
programmable memory حافظه برنامه پذیر
regenerative memory حافظه احیاء کننده
regenerative memory حافظه باز زا
regenerative memory رسانه ذخیره سازی که باید محتوای آن مرتباگ تنظیم شود تا محتوایش باقی بماند
regenerative memory عملیات خواندن که به طور خودکار داده را تولید میکند و در حافظه می نویسد
refresh memory واحد حافظه با سرعت بالابرای تولید مجدد تصویر ناحیهای از حافظه کامپیوترکه مقادیری را نگهداری میکند
recent memory حافظه نزدیک
real memory حافظه واقعی
real memory حافظه حقیقی
real memory حافظه فیزیکی موجود که توسط CPU قابل آدرس دهی است
read only memory حافظه فقط خواندنی
read mostly memory حافظه بیشتر خواندنی
racial memory حافظه نژادی
memory protection حفافت حافظه
shadow memory شبه حافظه
main memory حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
primary memory حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
To revive a memory. خاطره ای رازنده کردن
I can recite from memory. می توانم از حفظ بخوانم
subtract from memory دکمهکمکنندهازحافظه
addressed memory حافظه تصادفی [علوم کامپیوتر]
computer memory حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
computer memory حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
memory management مدیریت حافظه [علوم کامپیوتر]
to fail [memory] درماندن [حافظه یا خاطره]
to fail [memory] وا ماندن [حافظه یا خاطره]
main memory حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
primary memory حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
memory recall دوبارهخوانیحافظه
memory key کلیدحافظه
upper memory کیلو بایت از حافظه قرار گرفته بین حدود کیلوبایت و مگابایت . حافظه بیشتر بعد از حافظه معمول کیلوبایت است و قبل از حدود مگابایت
memory button دکمهحافظ
to escape one's memory از خاطر رفتن
to commit to memory ازبرکردن
static memory حافظه ایستا
virtual memory حافظه مجازی
memory cancel پاککردنحافظه
addressed memory حافظه خواندن،نوشتن [علوم کامپیوتر]
add in memory اضافه کردن به حافظه
within living memory به یاد دارند
within living memory تا انجا که مردمان زنده
volatile memory حافظه یا رسانه ذخیره سازی که داده ذخیره شده در آن را در صورت قط ع منبع تغذیه از دست میدهد.
volatile memory حافظه فرار
stack memory حافظه پشتهای
memory module ماژول حافظه پیمانه حافظه
main memory حافظه اصلی
auxiliary memory حافظ کمکی
expanded memory حافظه گسترشی
eidetic memory یاد روشن
EDO memory ذخیره کند
EDO memory فن آوری حافظه که حاوی پیشرفت بهتری است و می انواند داده را از محلی از حافظه پیدا کند و بخواند بایک عمل . و نیز میتواند آخرین قطعه داده را که در حافظه ذخیره شده بود در حافظه پنهان آماده خواندن از حافظه است
EDO memory MEMORY OUTPUT DATA EXTENDED
dynamic memory حافظه پویا
shared memory حافظه تسهیم شده
disk memory حافظه دیسک
cryogenic memory استفاده از خصوصیات هدایت مواد
cryogenic memory رسانه ذخیره سازی که در دمای خیلی پایین کار میکند
core memory حافظه هستهای
extended memory حافظه توسعه یافته
extended memory حافظه تمدیدی
magnetic memory حافظه مغناطیسی
low memory فضای حافظه تا چند کیلوبایت
laser memory حافظه لیزری
it escaped my memory یادم رفت
internal memory بخشی از RAM Rom که واحد پردازش مرکزی مستقیما وصل است بدون نیاز به واسط
internal memory حافظه داخلی
interleave memory حافظه جاگذاری
incidental memory حافظه اتفاقی
in memory of blessedmemory خدابیامرز
in memory of blessedmemory بیادگار مرحوم
in memory of blessedmemory بیاد
external memory حافظه خارجی
core memory حافظه چنبرهای
coordinate memory حافظه مختصاتی
bubble memory روش ذخیره سازی داده دودویی با استفاده از خصوصیات مغناطیسی رسانه ها تا دادههای با حجم بالا در حافظه اصلی ذخیره شوند
bubble memory سرعت بالا و حافظه متحرک
bubble memory مین فرفیت بالا
bubble memory حافظه حبابی
base memory حافظه پایه
auxiliary memory حافظه کمکی
associative memory حافظه شرکت پذیر
associative memory حافظه تداعی
associative memory حافظه انجمنی
as memory serves هر وقت بیاد انسان بیاید
alterable memory حافظه اصلاح پذیر
alterable memory حافظه تغییرپذیر
buffer memory حافظه میانیگر
conventional memory این فضای حافظه مستقیماگ توسط DOS-MS قابل کنترل است و محلی است که بیشتر برنامههای بار شده برای اجرا آنجا هستند
conventional memory در سیستم سازگار -IBM PC ناحیه حافظه با دستیابی تصادفی نصب شده روی PC با گنجایش چند کیلو بایت
control memory حافظه کنترلی
control memory حافظه کنترل
constructive memory حافظه سازا
commit to memory حفظ کردن
cache memory یک حافظه کوچک و بسیارسریع که مخصوص ذخیره موقت اطلاعات میباشد حافظه پنهان
cache memory فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
cache memory بخشی از حافظه سریع که داده هایی را ذخیره میکند که کامپیوتر بتواند به سرعت به آن دستیابی داشته باشد
cache memory بخشی در حافظه سریع که چند دستور بعدی که باید توسط پردازنده پردازش شوند را مشخص میکند.
cache memory مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory حافظه پنهانی
bytewide memory بایت ادرس پذیر در حافظه اصلی
acoustic memory حافظه صوتی
memory cell سلول حافظه
memory interleaving برگ برگ کردن حافظه جایگذاری حافظه
memory location مکان حافظه
memory location محل حافظه
memory management مدیریت حافظه
memory capacity گنجایش حافظه
memory dump رونوشت ازحافظه
memory map نگاشت حافظه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com