Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 187 (8 milliseconds)
English
Persian
to stay floating
معلق ماندن
[در محیطی]
[فیزیک]
[شیمی]
Other Matches
floating
متحرک
floating
سیال مواج
floating
لیسه کردن
floating
صاف کردن
floating
غوطه ور
floating
علامت عددی در عدد کسری که با یک نقط ه پس از اولین رقم و بعد توان نشان داده میشود. تا همه اعداد به حالت استاندارد نمایش داده شوند
floating
نشانه یا برچسبی که یک دستور یا کلمه مشخص را بیان میکند بدون توجه به محل آن
floating
غیر ثابت . حرفی که جدا از حرفی است که باید به آن وصل باشد
floating
عمل ریاضی روی عدد اعشاری
floating
عددی که به صورت اعشاری نمایش داده شود
floating
UPC ویژه که میتواند روی اعداد اعشاری به سرعت عملیات انجام دهد
floating
پنجرهای که قابل انتقال به هر بخش صفحه باشد
floating
عملیات ریاضی روی اعداد اعشاری
floating
نوک پرواز کننده
floating
محل مخصوص در رابط ه با آدرس مرجع
floating
متغیر
floating
جابجا شده
floating
فاقدوسیله اتصال
floating
مواج
floating
متحرک برروی اب
floating
شناوری
floating
شناور
floating
اضافی
i stay
در رهگیری هوایی به علامت ماموریت گشت هوایی راتحویل گرفتم اعلام میشود
him to stay
نتوانستم او راوادار کنم بماندحریف اونشدم بماند
he is to stay
بنا است بماند
he is to stay
قرار است بماند
to stay away from something
دور ماندن از چیزی یا جایی
to stay away from something
اجتناب کردن از چیزی یا جایی
To stay the course .
تا آخر ماندن ( به مسابقه و مبارزه وغیره تا آخر ادامه دادن )
i wish to stay here
میل دارم ...
some one must stay here
یک کسی باید اینجا بماند
stay away from
<idiom>
اجتناب کردن
to stay up
بیدار ماندن
to stay behind
باقی ماندن جاماندن
to stay behind
بازماندن
stay behind
باقی گذاشته شده نیروی باقیمانده در منطقه دشمن
i wish to stay here
میخواهم اینجا بمانم
stay behind
عقب مانده
stay behind
نیروی جا گذاشته شده
stay
سیم وصل به دکل برای نگهداشتن ان
stay
بکسل طولی ناو
stay
توقفگاه
stay
تکیه مهار
stay
نقطه اتکاء
stay
مانع عصاء
stay
سکون
stay
ایست
stay
توقف مکث
stay
بازداشتن
stay
نگاه داشتن
stay
توقف کردن
stay
سپر
stay
انکر
to stay something
موقتا به تعویق انداختن
[قانون]
to stay something
موقتا معلق کردن
[قانون]
stay
ماندن
stay
حائل
floating reserve
نیروی ذخیره احتیاط متحرک
floating reserve
احتیاط سیال
floating reamer
برقو یا جدار تراش متحرک
floating reticle
تار موی مواج زاویه یاب یا دوربین
floating ribs
دندههای ازاد
floating screed
شمشه گچی
floating rates
نرخهای بارهای دریایی
floating tool
ابزار متحرک
floating reticle
عدسی مواج
floating trade
تجارت دریایی
floating head
تیغهمسطح
floating roof
سقفشناور
floating sleeve
آستینبلندآزاد
floating population
جمعیتشناور
floating voter
فردیکهبههیچحزبسیاسیمتکینیست
floating point
ممیز شناور
[ریاضی]
floating rib (2)
دندهآزادجناقسینه
floating policy
بیمه نامه متغیر
floating point
ممیز شناور
floating crane
جرثقیل متحرک
floating fundation
پی شناور
floating grid
شبکه شناور
floating base
ناولجستیکی شناور یا کاروان لجستیکی شناور دریایی
floating base
پایگاه شناور دریایی
floating axle
محور نوسان
floating audress
نشانی شناور
floating aquatics
ابزیان شناور
floating gyro
ژایرو شناور
floating harbour
لنگرگاهی که ازموج شکنهای شناورساخته باشند
floating island
جزیره شناور ومصنوعی شیرینی
floating fender
زنجیر شناوری که به فاصلههای معینی از یک کانال نصب میشود تا در موقع حوادث ازان استفاده شود
floating bearing
یاطاقان نوسان دار
floating charactep
دخشه شناور
floating cargo
باری که باکشتی حمل میشود
floating debt
بدهی متغیر
floating cargo
باری که دردریا است
floating dock
حوضچه شناور تعمیر کشتی
floating dock
حوض شناور
floating bridge
پل متحرک موقتی
floating drydock
حوضچه شناور خشک
floating bridge
پل شناور
floating capital
سرمایه متحرک
floating battery
باتری ذخیره
floating kidney
کلیه متحرک
floating point
با ممیز شناور
floating mine
مین سطحی
floating mine
مین شناور
floating mark
نقاط ایستگاه برجسته بینی
floating mark
نقاط مواج عکس هوایی
floating lines
خطوط مواج عکس هوایی
floating lines
خطوط مواج برجسته نگاری وبرجسته بینی
floating light
انبان شناورچراغ دار
floating mastic
ملاط قیری
floating light
کشتی فانوس دار
Can you stay over night?
می توانی شب را با ما (نزد ما ) بمانی ؟
stay of execution
مجازبهتخطیازقانون
stay at home
خانه نشین
staysail-stay
بادبانسهگوشثابت
stay ring
حلقهثابت
seat stay
نگهدارندهصندلی
to stay on the ball
<idiom>
تند ملتفت شدن و واکنش نشان دادن
boring stay
قسمت ساکن مقابل
to stay in the loop
<idiom>
آگاه ماندن در
[موضوع ویژه ای]
[اصطلاح روزمره]
to stay in the loop
<idiom>
در جریان ماندن
[موضوع ویژه ای]
[اصطلاح روزمره]
WI'll you stay for ( to ) dinner?
برای شام بمانید (می مانید؟)
boring stay
محل نشست
chin stay
بند زیر چانه
cross stay
تقویت صلیبی
cross stay
بست چلیپا
to stay overnight
مدت شب را
[جایی]
گذراندن
permission to stay
پروانه اقامت
permission to stay
جواز اقامت
It has been a very enjoyable stay.
اقامت بسیار خوبی داشتیم.
It has been a very enjoyable stay.
در اینجا به من خیلی خوش گذشت.
stay put
<idiom>
درجایی ماندن
chain stay
محلقرارگیریزنجیر
he whispered me to stay
سرگوشی
stay of proceedings
تعلیق دادرسی
stay of proceedings
توقیف دادرسی
stay in strike
اعتصاب
he whispered me to stay
بمن گفت که بمانم
i intend to stay here
خیال دارم که ...
i should p stay at home
بهتر است در خانه بمانم
imeant you to stay
قصد
short stay
لنگر طول کوتاه
it is not p for meto stay
نمیتوانم بمانم
stay sail
بادبان نصب شده برروی دیرک
imeant you to stay
من این است که شما بمانید
we were ordered to stay
دستور دادند بمانیم
triatic stay
بکسل رابط ناو
to stay with a person
پیش کسی ماندن
to stay with a person
نزد کسی ماندن
to stay one's stomach
شکم خودرا اندکی سیرکردن
i decided to stay
بر ان شدم که بمانم
he bade me to stay
بمن فرمودبمانم
i intend to stay here
قصد دارم اینجا بمانم
i intend to stay here
بر انم که
floating tool holder
ابزارگیر متحرک
free floating anxiety
اضطراب فراگیر
floating rate of exchange
نرخ شناور ارز
floating point calculation
محاسبات اعداد نمایی یا علمی
floating point notation
نشان گذاری با ممیز شناور
floating point number
عدد با ممیز شناور
floating point operation
عملیات ممیز شناور
floating point operation
عملکردبا ممیز شناور
floating point representation
نمایش با ممیز شناور
floating point rutine
روال ممیز شناور
floating pontoon bridge
پل پونتون
floating point basic
نوعی زبان BASIC که اجازه استفاده از اعداد اعشاری رامیدهد
floating point arithmetic
حساب ممیز شناور
floating exchange rate
نرخ شناور ارز
floating exchange rate
نرخ متغیرارز
floating-roof tank
مخزنسقفشناور
floating point number
اعداد ممیز شناور
[ریاضی]
floating point constant
ثابت ممیز شناور
cable stay anchorage
کابلبرقراریلنگرگاه
anchor at short stay
لنگر طولی عمودی
anchor at short stay
لنگر بلند
stay vane blade
تیغهثابتتوخالی
stay there till i return
انجا بمانیدتامن برگردم
he gave us permission to stay
اجازه داد که بمانیم
How long wI'll you stay in Europe ?
چند وقت اروپا می مانید ؟
terminal and stay resident program
برنامه مقیم پایانی ایستا
terminate and stay resident program
برنامهای که در حافظه اصلی خود را بار میکند و در صورت دریافت آنرا اجرا میکند
to suspend
[stay]
a ruling
[proceedings]
[the execution]
تعلیق کردن حکمی
[دعوایی ]
[ اجرای حکمی]
[قانون]
Keep stI'll. Stay put . Dont move.
تکان نخورید (حرکت نکنید )
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight
کشتی مس
The snow doesn't stay on the ground.
[The snow doesn't stick.]
[American English]
,
[The snow doesn't settle.]
[British English]
برف روی زمین نمی ماند.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com