English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
to tilt at the ring سر سواری حلقه اویزانی رابانوک نیزه برداشتن
Other Matches
ring wall or ring fence پرچین یامحجرگرداگرد
ring wall or ring fence حصار گرد
tilt دراهتزاز بودن
tilt کج کردن
tilt یک ورشدن
tilt کج شدن
to tilt up به بالا پیچیدن
to tilt up به بالا زدن [یقه]
tilt درنوسان بودن
tilt شیب داشتن مسابقه نیزه سواری شمشیربازی سواره درقرون وسطی
tilt زدوخورد
tilt نوسان کردن کجی
tilt یک وری بودن
tilt کجی تمایل
tilt سرازیری
tilt شیب
tilt سرعت
tilt منازعه برخورد
tilt شتاب پرتاب
to tilt up به بالا تا زدن
to tilt up به بالا کج کردن [مهندسی]
tilt hammer پتک
tilt angle زاویه تمایل به طرفین
tilt angle زاویه انحراف
tilt and swivel که روی محوری نصب شده است تا بتواند در بهترین جهت مناسب اپراتور بچرخد
tilt material روپوش
tilt tube مجرایسایهروشن
full tilt بسرعت
tilt material روکش
full tilt باسرعت زیاد
side-tilt lock قفلکنندهکناری
coupler-tilt tablet صفحهجفتی
tilt-back head سرتنظیمکجی
slat tilt device وسیلهسرازیریمیله
to ring off بریدن
to ring for با زنگ صدا کردن
x ring دایره مرکزی هدف تیراندازی
v ring مثلث شکاف درجه
v ring تصویر شکاف درجه تفنگ روی خال سیاه هدف برای نمره دادن به تیراندازی
ring d. فاخته
to ring up تلفن کردن به
to ring up کسیرا پشت تلفن خواستن
to ring up با زنگ فراخواندن
o ring واشر
to ring the changes کاری راتا انجا که بتوان باشکال گوناگون انجام دادن
ring d. قمری
o-ring حلقهoشکل
ring off قطع کردن تلفن
there was no ring کسی تلفن نکرد
ring with منعکس کردن
there was no ring کسی زنگ نزد
ring up به کسی تلفن کردن
ring up <idiom> اضافه کردن آمار پولی
ring up <idiom> تلفن زدن
to ring off قطع کردن
ring off قطع کردن تلفن یا مکالمه تلفنی
ring زنگ زدن
ring گود
ring جسم حلقوی
ring طوقه
ring تلفن حلقه
ring صحنه ورزش
ring طنین انداختن صدای زنگ
ring صدا کردن
ring چرخ خوردن
ring حلقه زدن
ring محوطهای باطناب محصور شده به اندازه 6 متر مربع
ring رینگ بوکس
ring گرد امدن
ring صدای زنگ تلفن طنین
ring ناقوس
ring عرصه
ring تویولوژی شبکه که در آن سیم پیچی به ترتیب ایستگاههای کاری را بهمم وصل میکند
ring احاطه کردن
ring احاطه کردن زنگ اخبار
ring انگشتر میدان
ring تلفن زدن
ring لیست داده که آخرین عنصر آن به اولین اشاره کند
ring سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
ring نوعی شبکه که هر ترمینال آن در حلقه یکی پس از دیگری متصل هستند
ring گروه
ring محفل
ring میدان
ring حلقه
ring streaked مخطط
ring streaked دارای خطوط گرد در روی بدن
ring straked مخطط
to ring a bull حلقه دربینی گاوکردن
speed ring طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
ring topology در حلقه بهم وصل هستند
there is a ring at the door دم در زنگ میزنند
setting ring حلقه تنظیم کننده
setting ring حلقه تنظیم
seal ring انگشتر خاتم
seal ring خاتم
ring tailed دارای حلقههای رنگی در دم
ring topology معماری شبکه که هر گره
ring tension کشش حلقوی
ring tailed دم حلقهای
setting ring حلقه استقرار یا ثبات
six membered ring حلقه شش عضوی
the ring finger بنصر
the ring finger انگشت حلقه
teething ring حلقه لاستیکی مخصوص گازگرفتن کودک تا دندان در اورد
split ring فنر نمونه گیر
slip ring حلقه سایشی
speed ring میز سایت
snap ring خار حلقوی
slip ring اسلیپ رینگ
ring structure ساختار حلقهای
solitaire ring حلقهتکنگینی
Lantern ring رینگ مشبک یا پنجره ای
sealing ring حلقهآببند
ring step پلههایورودبهزمینبوکس
ring post لبهزمینبوکس
ring nut حلقهمهره
ring motorway شاهراهحلقوی
ring gate دهانهحلقوی
retaining ring حلقهنگهدارنده
stay ring حلقهثابت
tip-ring حلقهنوک
treble ring حلقهسهلایه
ear-ring گل آویز
ear-ring آویز
corbel-ring نواره
arch-ring منحنی باربر
ring a bell <idiom> یک مرتبه موضوعی را به خاطر آوردن
To be in the ring (arena). تو گود بودن ( درمتن قرار داشتن )
gas ring لولهگازچراغخوراکپزی
umbrella ring حلقهچتر
trim ring حلقهدورشعله
rein ring دهانهحلقه
pulling ring حلقهکشش
cheek ring حلقهاصلی
burner ring حلقهچراغخوراکپزی
bucket ring زبانهحلقه
bottom ring حلقهزیرین
band ring حلقهنواری
annual ring حلقهیکساله
walking ring پیست بیضی شکل برای راه بردن و گرم کردن اسب پیش از مسابقه
to ring the knell of anything فاتحه چیزی راخواندن
to ring the knell of anything موقوف شدن چیزی را اعلام کردن یاجار زدن
class ring حلقهطبقهای
cooker ring شعلهیگاز
dioptric ring حلقهانکسارنور
locking ring حلقهقفلکننده
lock ring حلقهقفل
keeper ring حلقهنگهدارنده
hoisting ring حلقهاتصال
hang-up ring حلقهمحلآویزسشوار
focussing ring حلقهکانون
focusing ring حلقهکانونی
eye ring هرقهچشم
double ring گوددوبله
to ring the curtain up or down پرده نمایش را باصدای زنگ بالاوپائین بردن
piston ring رینگ پیستون
growth ring دایره سالیانه
give a ring زنگ زدن
gimbal ring اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نما وچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
fairy ring قارچ حلقوی
fairy ring حلقه قارچ
eyelet ring حلقه کوچک فلزی که درسوراخ پارچه ومانندان میگذارندکه زودپاره
ear ring اویز
ear ring حلقه
compression ring کمپرسی
compression ring رینگ
growth ring دایره رشد
jack ring طوق جک
jack ring حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
peg in the ring بازی فرفره چرخابی در توی دایره معین
padded ring حلقه پوشش دار
packing ring رینگ
nose ring حلقهای که به بینی گاومیزنند تا بدان اورابکشند
napkin ring حلقه دستمال پا سفره
mooring ring حلقه مهار
mantle ring تیر حمال حلقوی شکل
kiss in the ring بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
key ring حلقه کلید
jack ring خاموت
collector ring منیفلد یا گازگاه دایرهای برای هدایت گازهای خروجی ازسیلندرهای موتور رادیال یاستارهای
collecting ring حلقه جمع کننده جریان
adjusting ring حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
wedding ring انگشتر عروسی
ring roads راه کمربندی
ring road راه کمربندی
ring necked طوق دار
signet ring انگشتر خاتم دار
ring finger انگشت انگشتر
key-ring حلقهای که بدان کلید می اویزند
ring fingers انگشت چهارم دست چپ
ring fingers انگشت انگشتر
base ring حلقه یا رینگ تحتانی توپ حلقه پایه حلقه کف
base ring رینگ پایه
boxing ring رینگ بوکس
choke ring رینگ مانع فرار گاز در تفنگهای بدون عقب نشینی
choke ring حلقه مانع خروج گاز
candle ring زنبق شمعدان
Cambridge ring استاندارد شبکه محلی برای وصل کردن چندین وسیله و کامپیوتر در یک اتصال حلقهای می سازد
cam ring رینوی داخل پوسته موتور که توسط میل لنگ به چرخش درامده و باز و بسته شدن سوپاپها را کنترل میکند
butt ring حلقه نزدیک دستگیره چوب ماهیگیری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com