English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
toll charge باج
Other Matches
toll عوارض
toll باج راه
toll باج
toll عوارض راهداری
to toll up گلوله شدن
toll طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
toll هزینه
toll تحمل خسارت
toll تعداد تلفات جنگی ضایعه
toll صدای طنین زنگ یاناقوس
toll عوارض عبور عوارض راهداری
toll حق خرید و فروش در محوطه بازار یا نمایشگاه عمومی عوارض عبور
toll حق راهداری
toll حق عبور
take its toll <idiom> باعث ویرانی
to take toll of any one تلفات زیادبرکسی وارد اوردن
to take toll of any one حق کسی رادرکفش گذاشتن
toll عوارض عبور
to toll up زیاد شدن
to toll up روی هم رفتن
to toll up گرد شدن
toll thorough وجهی که بابت گذشتن ازمعابر عمومی یا شاهراههاپرداخت میشود
toll راهداری نواقل
death toll سانحهجانیوحشتناک
toll steel فولاد ابزار
toll rest ابزارگاه
toll house مامورزنجیر
toll house راهدار خانه
toll call مخابره تلفنی خارج شهری
toll exchange مرکز تلفن
toll calls مخابره تلفنی خارج شهری
toll house جایگاه
toll bar زنجیر
toll-free تلفنرایگان
toll traverse وجهی که برای عبور از املاک خصوصی پرداخت میشود
automatic toll exchange مرکز تلفن خودکار سیستم سلکتوری
in the charge of <idiom> تحت مراقب یا نظارت
in charge <idiom> مسئول بودن
(in) charge of something <idiom> مسئولیت کار یاکسانی را به عهده داشتن
charge خرج گذاری کردن شارژ کردن
charge دستگاه با ماده منفجره
charge some one with به عهده کسی گذاشتن
take over in charge تصدی
like charge شارژ همنام
in charge <adj.> مسئول
in charge متصدی
in charge <adj.> پاسخگو
take over in charge تحت اختیار دراوردن
like charge قطبهای همنام
be charge with متهم شدن به
charge بار کردن
charge بار
charge پر کردن
charge خرج منفجره
charge ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charge مطالبه بها
charge که برای ذخیره سازی داده و امکان دستیابی ترتیبی وتصادفی به کار می رود
charge خرج
charge وسیله الکترونیکی که با بار الکتریکی کار میکند
charge محفظهای
charge مین وسایل با بار الکتریکی شارژ می شوند
charge عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge اتهام
charge شارژ کردن شارژ
charge حمله به حریف
charge خطای حمله
charge جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
charge بدهکار کردن
charge متهم کردن
charge بار الکتریکی
charge زیربار کشیدن
charge عهده دارکردن
charge گماشتن
charge بار مسئولیت
charge وزن
charge هزینه
charge حمله اتهام
charge عهده داری
charge 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
on charge of به اتهام
charge تصدی
charge متهم ساختن
charge موردحمایت
charge پرکردن
surface charge بار سطحی
statement of charge مشخص کردن جرایم فرم تقاضای خسارت
to give in charge تسلیم کردن
to charge a gun خرج در تفنگ گذاشتن
telephone charge هزینه تلفن
tapering charge پر کردن شیبدار
to give in charge سپردن
supplementary charge خرج یدکی خرج اضافی
supplementary charge خرج تکمیلی
satchel charge خرج کیسهای
pole charge خرج میلهای
satchel charge خرج خورجینی
residual charge بار الکتریکی مانده
reduced charge خرج کمتر یا پایین تر توپ
plaster charge خرج شراپنل
plaster charge خرج انفجاری افشان
propelling charge خرج
propelling charge خرج پرتاب
propellant charge خرج پرتاب
powder charge خرج پرتاب گلوله
powder charge خرج باروت
positive charge بار مثبت
section charge خرج چند قسمتی
section charge خرج جزء جزء
sticky charge خرج انفجاری قابل چسباندن در محل انفجار
sticky charge خرج چسبنده
static charge برق ساکن
statement of charge اعلام اتهامات
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
point charge بار نقطهای
spotting charge خرج مشقی برای تصحیحات دیدبانی خرج مخصوص تنظیم تیر
spinning charge بار چرخان
space charge ناحیه بار فضا
space charge بار پیرامونی
soaking charge بار سولفات زدای
snow charge بار برف
shaped charge خرج مقعر
shaped charge خرج گود
pole charge خرج دستکی
export charge حقوق صادرات
export charge هزینه صادرات
export charge تعرفه صادرات
import charge تعرفه واردات
import charge هزینه واردات
to charge the battery باتری را بار کردن
charge carrier حامل بار [فیزیک] [شیمی] [مهندسی]
elementary charge بار بنیادی [فیزیک]
elementary charge بار الکترون [فیزیک]
explosive charge دستگاه با ماده منفجره
bursting charge دستگاه با ماده منفجره
import charge حقوق واردات
What is the charge per day? کرایه روزانه چقدر است؟
community charge گونهایمالیات
charge nurse سر پرستار
charge hand کارگر معمولی
baton charge حرکترو بهجلو بوسیلهپلیسباتونبدست
charge indicator اندازهشارژ
zero charge potential پتانسیل بار صفر
volume charge بار حجمی
unlike charge قطب غیر همنام
trickle charge پر کردن اهسته
Do you charge for the baby? آیا برای بچه ها هم پول میگیرید؟
What's the charge per mile? اجاره هر مایل چقدر است؟
electrostatic charge بار الکتریسیته ساکن [که در اثر مالش بوجود می آید.]
physician in charge دکتر پاسخگو [در بیمارستان]
doctor in charge دکتر پاسخگو [در بیمارستان]
What's the charge per hour? کرایه هر ساعت چقدر است؟
minimum charge حداقل هزینه
minimum charge حداقل قیمت
What's the charge per day? اجاره آن برای یک روز چقدر است؟
What's the charge per week? اجاره آن برای یک هفته چقدر است؟
total charge بارگذاری کامل
diamond charge خرج مربع شکل
collection charge هزینه وصول
coke per charge ذغال کک شارژ
charge with a fault تخط ئه کردن
charge pits چالههای خرج
charge of the electron بار الکترون
charge neutrality خنثایی بار
charge neutrality تساوی تقریبی ذرات مثبت ومنفی در شارههای متراکم
charge density چگالی بار
charge daffaires شارژدافر
charge d'affaires شارژ دافر
collection charge هزینه وصول مطالبات
condenser charge بار خازن
conservation of charge بقای بار الکتریکی
detonation charge خرج تلاش
detonation charge خرج انفجار
detonating charge چاشنی
detonating charge خرج منفجر کننده
density of charge چگالی بار برقی
deep charge خرج عمیق دریایی
deep charge خرج گود
cratering charge خرج مخصوص تهیه چاله تخریب
cratering charge خرج تخریب
counter charge دعوی متقابل در امر جزایی
counter charge تهمت متقابله
charge d'affaires کاردار سفارت
charge d'affaires نایب وزیر مختار
charge d'affaires نایب سفارت
cover charge مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
bank charge هزینههای بانکی
accumulator charge بارگیری اکومولاتور
service charge سرویس مهمانخانه وغیره
service charge اضافه کار
service charge انعام
tas de charge پاطاق
charge sheets ورقه حاوی مشخصات متهم
charge sheet ورقه حاوی مشخصات متهم
depth charge بمب ضد زیر دریایی machine sounding echo
depth charge خرج زیرابی بمب زیرابی
boost charge ولتاژ ثابت و اولیهای که به باطری داده میشود تا انرابرای استارت موتور اماده نگه دارد
bound charge بار بسته
bring a charge against someone به کسی تهمت زدن
charge d'affaires کاردار
charge cavity فرفیت بار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com