Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English
Persian
traffic stream
جریان امد و شد
traffic stream
جریان رفت و امد
Other Matches
stream
جریان اب
stream
تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
stream
جریان طولانی داده سری
stream
مسیل
up stream
بالارود در قسمت بالای نهر
against the stream
بر ضد جریان اب
against the stream
<adv.>
مخالف جریان
to go with the stream
همرنگ جماعت شدن
on stream
درحال فعالیت
stream
سیلان
stream
جریان
stream
نهر
stream
رود جوی
stream
جماعت
stream
جاری شدن ساطع کردن بطورکامل افراشتن
stream
نوعی روش تیرانداز خودکار واجرای رگبار در تیراندازیها رگبار مخلوط
stream
روانه
stream
جریان اب ابیاری جویبار
stream
جوب
stream
رودخانه ابراهه
on stream
در حال عمل درعمل
bit stream
نهربیتی
bit stream
بیتهای متوالی
bit stream
رشته ذره یی
output stream
مسیل خروجی
output stream
نهر خروجی
side stream
ریزابه
tributary stream
ریزابه
stream takeoff
حالت موجی هواپیماها درحال برخاستن پشت سر هم پرواز از روی باند به صورت موج پشت سر هم
to strive against the stream
<idiom>
بر خلاف جریان آب شنا کردن
[اصطلاح مجازی]
bit stream
مسیل بیتی
bit stream
گروه بیتی
blood stream
جریان خون
stream of money
جریان پول
ephemeral stream
رود فصلی
free stream
جریان ازاد
head stream
سرچشمه رودخانه
in stream procedure
رویه با مسیل
input stream
جریان سیر ورودی
input stream
مسیل ورودی
jet stream
تند باد
data stream
مسیل یا نهر داده
data stream
سیر داده
jet stream
جریان باد جت استریم درطبقه استراتوسفر که دارای فشار و سرعت زیاد میباشد
job stream
ورودی برای سیستم عامل مسیل عملیات
job stream
مسیل برنامه ها
ephemeral stream
رودی که درموقع بارندگی اب در ان جریان دارد
transport stream
ستون سیال خودروهای حمل و نقل خط سیال خودروهای حمل و نقل
stream of consciousness
تسلسل روانی
stream of consciousness
سیلان ذهن
stream of income
جریان درامد
stream routing
روند رود
stream routing
روند روانه
stream turbine
توربین بخار
tidal stream
current tidal
to rush a stream
از نهری تند گذشتن
To jump across the stream.
ازروی نهر آب پریدن
subterranean stream
طوفانزیرزمینی
stream of consciousness
جریان فکر
stream lines
خطوط جریان
stream line
خط هدایت جریان
stream anchor
لنگر ضد جریان اب
sluggish stream
رودخانه با جریان کند
stream anchor
anchor kedge
stream bed
بستر ابراهه
stream centerline
اسه ابراهه
stream corridor
دالان رود
stream day
روز کاریاگردش ماشین
stream gaging
اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
Gulf Stream
جریان اب گرم گلف استریم
job output stream
مسیل خروجی برنامه
job input stream
مسیل ورودی برنامه
to be exposed to a constant stream of something
در معرض چیزی به طور مداوم بودن
[بدون اینکه مستقیمآ به آن چیز توجه شود]
input job stream
مسیل برنامه ورودی
Only dead fish swim with the flow
[stream]
.
<proverb>
در زندگی باید بجنگیم.
[ضرب المثل]
through traffic
عبور یکسره
through traffic
شد امد ترانزیتی
through traffic
امد و رفت ترانزیتی
two-way traffic
محلعبوردوطرفه
one-way traffic
عبوریکطرفه
through traffic
ترافیک ترانزیتی
traffic
تجمع مدافعان
traffic
تجارت غیرقانونی
traffic
رفت و امد وسایل نقلیه
traffic
امد و شد
traffic
ترافیک
traffic
رفت و امد
traffic
عبور و مرور
traffic
امد و رفت
traffic
تردد کردن
traffic
اصط لاحی که تمام پیام ها و سیگنالهای پردازش شده سیستم را در ارتباطی شامل شود
traffic
تعداد پیام ها و داده ارسالی روی شبکه یا سیستم در یک دوره زمانی
traffic
تجارت
traffic
مبادله کالا
traffic
حرکت سیر
traffic
گذشتن
traffic
نقل
traffic
انتقال دریانوردی
traffic
امد و شد حمل و نقل
traffic
مط العه زمان , نوع و کیفیت پیام ها و سیگنالهای پردازش شده در یک سیستم
traffic
داده پیام دریافتی
traffic
نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص
traffic
امد وشدکردن
traffic
شد وامد
traffic
تجارت هدایت شده
traffic
امد وشد رفت وامد
traffic
عبو ومرور وسائط نقلیه
traffic
داد وستدارتباط کسب
traffic
کالا
traffic
مخابره
traffic warden
فردیکهمفمورکنترلنحوهپارکاتومبیلهااست
traffic stud
سنگ راه
air traffic
رفت و آمد هواپیمایی
traffic signal
نشانه روشن
traffic signal
چراغ راهنمایی
traffic signal
علائم مخصوص عبور وسائط نقلیه
traffic sign
علامت عبور و مرور
traffic sign
تابلو نشانه گذاری
traffic sign
لوحه نشانه گذاری
traffic stud
گلمیخ چهارگوش
traffic volume
حجم امد و شد
Is there a road with little traffic?
آیا جاده ای با ترافیک کمتر هست؟
traffic jam
ترافیکوراهبندانسنگین
merging traffic
ادغام جاده فرعی به جاده اصلی
Is there a road with little traffic?
آیا جاده ای با شلوغی کمتر هست؟
traffic designer
نقشه کش رفت و امد
merging traffic
ترافیکخیابانفرعیاتوبان
traffic lanes
خطترافیک
traffic circles
دایرهی یک طرفه
traffic circle
دایرهی یک طرفه
transit traffic
عبور ترانزیتی
traffic volume
بار شد و امد
traffic sign
تابلو علایم
outgoing traffic
جاده به راستای بیرونی
to be closed to
[all]
traffic
برای
[همه نوع]
ترافیک بسته بودن
to regulate the traffic
[جریان]
ترافیک را کنترل کرن
moving traffic
ترافیک در حال حرکت
to open something to
[the]
traffic
چیزی را برای
[دسترسی به]
ترافیک باز کردن
There is heavy traffic.
ترافیک سنگین است.
emerging traffic
جاده فرعی که از جاده اصلی بیرون آمده
The traffic is heavy.
ترافیک سنگین است.
incoming traffic
جاده وسایل که می آیند
turning traffic
ترافیک پیچ دار
street traffic
رفت و آمد
[مثال در جاده یا خیابان]
stop-and-go traffic
ترافیک سپر به سپر
dense traffic
ترافیک سنگین
heavy traffic
ترافیک سنگین
traffic congestion
راهبندان سنگین
street traffic
ترافیک
[جاده]
to direct traffic through
ترافیک را از طریق...هدایت کردن
traffic lane
یک خط جاده برای یک مسیر
traffic release
ساعت عبور ازاد خودروها
traffic light
چراغ راهنمایی
inbound traffic
مسیر خارج از کشور
induced traffic
ترافیک القایی
local traffic
رفت و امد محلی
motor traffic
رفت و امد وسایل نقلیه موتوری
motor traffic
رفت و امداتومبیلها
public traffic
رفت و امد همگانی
railway traffic
امد و شد راه اهن
railway traffic
عبور ومرور راه اهن حمل و نقل راه اهن
road traffic
رفت و امد خیابان
road traffic
ترافیک جاده ترافیک خیابان
road traffic
امد وشد خیابان
telecommunication traffic
ترافیک ارتباطات
telecommunication traffic
ترافیک مخابرات
inbound traffic
مسیر عبور و مرور وسایل نقلیه یا کشتی و هواپیما درخارج از کشور
gyratory traffic
شد امدچرخشی
gyratory traffic
امد و شد چرخنده
traffic lights
چراغ راهنمایی
airfield traffic
عبور و مرور فرودگاه
airfield traffic
عبورو مرور در فرودگاه
bus traffic
عبور و مرور اتوبوسها
bus traffic
رفت و امد اتوبوسها
container traffic
تراکم حمل و نقل کانتینرها
density of traffic
تراکم رفت و امد
density of traffic
تراکم ترافیک
density of traffic
پر پشتی امد و شد
eligible traffic
عبور و مرور مجاز
eligible traffic
حد عبورمجاز مسیرها
freight traffic
رفت و امد بار
generated traffic
شد امد ایجادی
telephone traffic
ترافیک تلفنی
tidal traffic
امد و شد ناقرینه
traffic post
پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
traffic lane
مسیر عبور و مرور
traffic density
تراکم امد و شد
traffic density
تراکم عبور و مرور
traffic density
شدت عبور و مرور
traffic lane
خط شد امد
traffic density
فشار امد وشد
traffic density
سنگینی شد امد
traffic density
پرپشتی شد امد
traffic flow
کشش ترافیک
traffic flow
کشش عبور ومرور
traffic peak
حداکثر عبور و مرور
traffic induit
ترافیک القایی
traffic induit
شد امد القایی
traffic intensity
شدت عبور و مرور
traffic density
تکاشف عبور و مرور
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com