Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
trail-view mirror
آینهبغلتریلی
Other Matches
rear-view mirror
آیینهی پسنما
rear-view mirror
آیینهی عقبنما
rear-view mirror
آیینهی جلو
trail
طفیلی بودن
trail
یات استفاده از یک سیستم با یادداشت کردن تراکنشها
trail
بدنبال کشیدن
trail
خط ی در امتداد چیزی
off the trail
دوراز خط
off the trail
پی گم کرده
trail
دنباله دار بودن
trail
دنباله داشتن
trail
هدف را تعقیب کنید
trail
اثرپا باقی گذاردن
trail
پیشقدم پیشرو
trail
دنباله
trail
راهک
trail
هدف رادر سمت ... تعقیب کنید
right trail
سهم سمت راست توپ
trail
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trail
بدنبال حرکت کردن
audit trail
پیگیری
nature trail
مسیرعلامتگذاریشده
vapour trail
ردپروازهواپیمادرآسمان
cross trail
جاده سرتاسری عرضی در منطقه
cross trail
جاده عرضی
condensation trail
مجموعه وسایل انجماد
condensation trail
مسیر انجماد
combat trail
مسیررزمی
combat trail
مسیر جریان رزم
box trail
سهم قوطی شکل
box trail
سهم بسته
audit trail
ردممیزی
audit trail
اثر رسیدگی
vortex trail
دنباله مرئی باقیمانده از نوک بال یا ملخ و غیره ناشی ازجریانهای حلقوی شدید
audit trail
رد ممیزی
trail formation
ارایشات ستون راهپیمایی ارایش حرکت در ستون راهپیمایی
trail porty
قسمت نظم ارای ستون
trail bike
موتورسیکلت کوچک سبک برای مسیرهای خارج از جاده
trail run
رانش ازمایشی
vapor trail
مسیر عبور بخار
the trail of a meteor
دنباله شهاب
To be on someone trail. To trace someone.
رد کسی را دنبال کردن
split trail
سهم باز
vapor trail
لولههای بخار
To follow ( trail, chase) someone.
پی کسی افتادن
deflection component of trail
شاخه سمتی معبر حرکت
pick up a trail/scent
<idiom>
تشخیص جای پای انسان یا حیوان
deflection component of trail
شاخه سمتی مسیر
mirror
کپی کردن تمام عملیات دیسک روی دیسک دوم که در صورت خرابی اولی قابل استفاده است
mirror
دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
mirror
ایینه
mirror
ایجاد کپی دقیق
outside mirror
آینهبغل
mirror
اینه
convex mirror
اینه محدب
convex mirror
اینه کوژ
flat mirror
آئینهپهن
mirror drawing
نقاشی از ایینه
side mirror
آینهجانبی
deflection mirror
اینه انحراف
sighting mirror
آینهکناری
vanity mirror
آینهآرایش
secondary mirror
دومینآینه
rearview mirror
آینهدیدپشت
mirror reading
وارونه خوانی
reading mirror
آینهمخصوصخواندن
magic mirror
ایینه دور نما
magic mirror
اینه غیب نما اینه شعبده
This mirror is very dull .
این آینه خیلی مات است
electron mirror
اینه الکترونی
driving mirror
اینه عقب اتومبیل
driving mirror
اینه اتومبیل
primary mirror
آئینهابتدائی
mirror effect
اثر اینهای
mirror frame
جعبه اینه
mirror image
تصویر قرینه
sconce mirror
ایینه دیواری
index mirror
آینهنما
mirror galvanometer
گالوانومتر ائینه دار
mirror glass
شیشه اینه
mirror carpet
طرح آینه
[در این طرح زمینه اصلی فرش بصورت کاملا ساده و بدون هیچ نقش و نگاری بافته شده و تنها از یک یا دو حاشیه ساده استفاده می شود.]
mirror instrument
دستگاه اینه دار
dichroic mirror
اینه دو رنگ نما
illumination mirror
آینهروشنساز
outside mirror control
کنترلکنندهآینهبیرونی
mirror symmerty
تقارن ایینهای
mirror image
تصویر آیینه ای
mirror images
تصویر قرینه
mirror images
تصویر ایینهای
mirror tracing
ترسیم از ایینه
mirror effect
اثر انعکاسی
mirror effect
اثرتقارن
spherical mirror
اینه کروی
main mirror
آینهاصلی
horizon mirror
آینهافقی
illuminated mirror
چراغآینه
mirror finish
درخشان
sconce mirror
اینه دیوار کوب
mirror finish
براق
parabolic mirror
اینه سهمی وار
mirror writing
وارونه نویسی
To put someone off the scent. To draw a red herring across the trail.
رد گم کردن
plane of mirror symmetry
صفحه تقارن اینهای
mirror plane of symmetry
صفحه تقارن اینهای
main reflex mirror
آینهانعکاساصلی
mirror backed screen
صفحه تصویر الومینیمی
concave spherical mirror
اینه کروی مقعر
concave spherical mirror
اینه کروی کاو
dual swivel mirror
آینهبازشو
mirror writing shadow reading
کامپیوتر میزبان با دو دیسک فیزیکی برای بالا بردن سرعت دسترسی
view
نیمرخ
view
نظریه
view
منظور
view
بازدیدکردن
view
جستجوی چیزی , به ویژه آنچه روی صفحه نمایش داده شده است
view
نمایش
view
نما
view
نقطه نظر
with a view to
به منظور
with a view to
از لحاظ
with a view to
از نظر برای
view
نظر
view
منظره
view
نظریه عقیده
view
دید
view
چشم انداز قضاوت
view
دیدن
with the view of
به منظور
with the view of
از لحاظ
with the view of
از نظر برای
to have in view
در نظر داشتن
view
از نظرگذراندن
view
دیدگاه
view
چشم انداز
view
نگاه
in view of
<idiom>
به خاطر اینکه
to the view
اشکارا
he took a different view
نظردیگری پیداکرد
view from above
منظرهبالایی
in view of
نظر به
he took a different view
نظریه دیگری اتخاذ کرد
view
نظر
view
منظره
outside view
منظره خارجی
view
نما
view
دید
outside view
نمای خارجی
on view
در معرض نمایش
take a dim view of
<idiom>
مخالف بودن
posterior view
نمایپشتیبدن
In view of the fact that … whereas …
نظر به اینکه
As I see . In my view ( option) .
به نظرمن ( درنظرمن )
She was fascinated by the view.
غرق تماشای منظره بود
rear view
منظرهپشتتراکتور
view camera
دوربیننما
Do you have a room with a better view?
آیا اتاقی با چشم انداز بهتر دارید؟
world view
جهان بینی
to have a different view of
[ opinion about]
something
در باره موضوی عقیده دیگری داشتن
general view
نگاهکلی
retrospective view
[on]
نگاه به گذشته
exterior view
منظرهبیرونی
dorsal view
منظرهپشتی
retrospective view
[on]
پس نگری
[به]
view type
نوع نما
city view
نمای شهر
what's your view
[of it]
[or opinion
[on it]
]
?
و نظر شما
[در آن مورد]
چیست ؟
anterior view
شکلمقدماتی
point of view
نقطه نظر
detail view
نمای فرعی در یک نقشه که جزئیاتی از ان را در برمیگیرد
exploded view
منظره بریده
exploded view
منظره شکافته شده مدل بریده
exploded view
شرحی از یک ساختمان جامد
field of view
میدان دید
field of view
منظره
field of view
حدود دید یک دوربین شبیه سازی شده
front view
نمای جلویی
front view
نمای جلو
front view
جبهه
front view
پیشانی
full view
نمای تمام رخ
full view
نمای روبرو
half view
نیم نما
in the public view
در ملاء عام
in view of the fact that
نظر به اینکه
close up view
نمای درشت نمای نزدیک عکس درشت
close up view
نمای کلوزاپ
point of view
دیدگاه
point of view
نظریه
point of view
دید
point of view
لحاظ
points of view
دیدگاه
points of view
نظریه
points of view
دید
points of view
لحاظ
angle of view
زاویه رویت دوربین عکاسی میدان دید دوربین
auxiliary view
نمای کمکی
birds view
چشم اندازهوایی
isometric view
رسمی که سه بعد شی را به نسبت متعادل نشان میدهد
keping with one's view
مطابق نظرکسی بودن
side view
نمای پهلویی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com