Dictiornary-Farsi | train station | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (10 milliseconds)

English	Persian
train station	ایستگاهقطار


Search result with all words

We rushed ( hurried ) back to the train station.	با عجله بر گشتیم ایستگاه قطار
Drop me off in front of the train station!	من را جلوی ایستگاه راه آهن پیاده کنید!
Other Matches

train	متلزمین
train	دم
train	ازار
train	پروردن ورزیدن
train	تربیت کردن
train	فریب اغفال
train	رشته سلسله
train	حیله
train	سلسله وقایع توالی حیله جنگی
train	نظم ترتیب
train	تعلیم دادن
train	ورزش کردن
train	اموزش دادن
train	بنه اماد
train	بنه دریایی
train	کاروان
train	مسیرجریان کار
train	ترن
train	بنه یکان
train	پیش قطار
train	کاراموزی کردن
train	نشانه رفتن
train	دنباله
train	قطار
train	عقبه یکان
Does this train go to ... ?	آیا این قطار به ... میرود؟
train	تله
train	فرهیختن
train	رشته
train	تمرین
train	اماده کردن اسب
train	یک رشته موج
train	سلسله
train ride	گردش با قطار
train [teach]	تعلیم دادن
train [teach]	تربیت کردن
accomodation train	راه آهنی که در ایستگاه های مختلف توقف میکند
train journey from ... over ... to ...	مسافرت با قطار از ... از راه ... به ...
boat train	[خط ] قطار با ارتباط به کشتی [برای سفر]
When does the train arrive?	قطار کی می رسد؟
Is this the train to Liverpool?	آیا این قطار شهر لیورپول است؟
There is a train to London at 8.	یک قطار برای شهر اختر در ساعت 8 هست؟
train [teach]	آموزش دادن
battering train	توپخانه محاصره
When wI'll the train arrive ?	چه وقت قطار می آید ؟
boat train	ترنی که کارش بردن مسافر به لنگرگاه کشتیها است
cogging train	مسیر اولیه
toilet-train	آموزشدادنبهبچهبرایکنترلادرارومدفوع
commuter train	قطارمسافربری
underground train	ترنزیرزمینی
express train	قطارویژه تندرو
explosive train	مدار انفجار مسیر انفجار
explosive train	فتیله انفجاری
passenger train	قطارمسافربری
power train	آموزشقدرت
electric train	ترن برقی
The train came in on time .	قطار به موقع رسید ( سروقت )
gravy train <idiom>
Is there a train to the airport?	آیا برای فرودگاه قطار هست؟
freight train	قطار باری
I'd like a train timetable.	من برنامه حرکت قطارها را می خواهم.
unit train	بنه یکان
breaking down train	راه اولیه
intercity train	قطار بین شهری
burning train	مسیر اشتعال
burning train	مسیر انفجار سیکل انفجار
a thorugh train	قطار بدون توقف
When is the last train to Oxford?	چه وقت آخرین قطار به سمت آکسفورد حرکت می کند؟
When is the next train to Oxford?	چه وقت قطار بعدی به سمت آکسفورد حرکت می کند؟
unit train	بنه اماد یکان
intercity train	قطار بین شهری با توقف
electric train	قطار برقی
train [teach]	یاد دادن
limited train	قطارمحدود
powder train	فتیله باروتی
parliamentary train	قطار راه اهنی که میلی یک PENNY بیشتر از مسافرنمیگیرد
i lost the train	قطار را از دست دادم
powder train	مدار خرج مدار باروت
wave train	قطار موج
train of waves	قطار موج
train path	اجازه عبور ترن روی یک خط
train oil	روغن بالن
i lost the train	به قطار نرسیدم
igniter train	مدار اتش
limited train	قطاریکه یک عده محدودی مسافر می پذیرد
train priter	چاپگر سلسلهای
train priter	چاپگرقطاری
impluse train	پالس
impluse train	توالی ایمپولز
igniter train	مجموعه چاشنی
train oil	روغن نهنگ
igniter train	مدار مشتعل کننده
train of thought	رشته افکار
train [teach]	اموزاندن
pulse train	سلسله تپش ها
blooming train	مسافت نورد
train driver	راننده قطار
train [teach]	تدریس کردن
train [teach]	درس دادن
pulse train	قطار تپشها
goods train	قطار حمل کالا
goods train	قطار باربری
gravy train	منبع در امد نامشروع
gravy train	منبع درامد بدون زحمت
train headway	فاصله زمانی حرکت دو ترن که یک یکان را حمل می کنند
omnibus train	قطاریکه هر ایستگاهی می ایستد
cogging mill train	مسیر دستگاه نورد شمش
The train ran off the rails.	قطار از خط خارج شد
Luchily for me the train was late.	خوش شانسی آوردم قطار دیر رسید
How long does the train stop here?	چه مدت قطار اینجا توقف دارد؟
The train was 10 minutes late.	قطار 10 دقیقه دیر رسید
She interrupted the train of my thoughts.	رشته افکارم را پاره کرد
train lighting battery	باتری روشنایی ترن
Is there train running on time?	آیا قطاری که به موقع رفت و برگشت کند دارید؟
train operator [American E]	راننده قطار
When does the train [bus] to ... depart?	قطار [اتوبوس] به ... کی حرکت می کند؟
troop train ration	جیره طبخی بین راه
troop train ration	جیره بین راه
Is this the right platform for the train to London?	آیا این سکوی قطار لندن است؟
Your train will leave from platform 8.	قطار شما از سکوی شماره 8 حرکت خواهد کرد.
Is the train from Leeds late?	آیا قطار شهر لیدز تاخیر دارد؟
the train runs without a stop	قطار بدون ایست
the train runs without a stop	میرود
Does the train stop in London?	آیا قطار در لندن توقف دارد؟
What time does the train arrive in London?	چه وقت قطار به لندن می رسد؟
Change at London and get a local train.	در لندن عوض کنید و یک قطار محلی سوار شوید.
What platform does the train from York arrive at?	قطار یورک در کدام سکو توقف می کند؟
What platform does the train to York leave from?	قطار یورک از کدام سکو حرکت می کند؟
Consider yourself lucky [fortunate] (that) you weren't on the train at that time.	شما باید خودتان را خوش شانس [خوشبخت] در نظر بگیرید [که] در آن زمان در قطار نبودید.
way station	ایستگاه رله مخابراتی
way station	ایستگاههای فرعی بین راهی جاده یا خط اهن
way station	ایستگاه واسطه مخابراتی تله تایپ و تلگرافی
on station	روی هدف
on station	پروازهواپیما بالای هدف
on station	اماده باش بالای هدف
sub station	پست فرعی
station	موقعیت اجتماعی وضع
station	محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
station	میز به همراه کامپیوتر , صفحه کلید , صفحه نمایش , چاپگر و غیره که کسی در آنجا کار میکند
station	سکون پاتوق
station	وقفه
station	نرم افزار و سخت افزار در مشخصات FDDJ که حاوی اطلاعات کنترل هستند
station	وضعیت موقت یک ایستگاه که داده را بازیابی میکند
station	یا مقصد استفاده میشود
station	پایگاه
station	رتبه
station	مقام مستقرکردن
station	درپست معینی گذاردن
station	توقفگاه نظامیان وامثال ان
station	پست
station	محل
station	پاسگاه
station	محل ماموریت
station	ایستگاه اتوبوس وغیره
station	استقرار یافتن
station	ایستگاه
station	مستقرکردن
station	جایگاه
Where is the station?	ایستگاه کجاست؟
station	مرکز
station	جا درحال سکون
on station	رسیدن به هدف
Is the next station ... ?	آیا ایستگاه بعدی ... است؟
station house	ایستگاه کلانتری
station complement	پرسنل ثابت یک پایگاه
station complement	پرسنل خدماتی پایگاه
station car	اتومبیل استیشن
station break	وقفه برنامه فرستنده رادیویی وتلویزیونی
station bill	جدول محلها
station bill	لوحه نشان دهنده محلهای پرسنل
slave station	ایستگاه فرعی
tide station	ایستگاه جزر و مد
telephone station	جایگاه تلفن
station house	مرکزکلانتری
station house	ایستگاه راه اهن
survey station	ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
subscriber's station	مرکز مشترک
station time	زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
telephone station	تلفن خانه
station number	شماره پست مخابراتی شماره ترتیب محل بارها درداخل هواپیما
station log	دفتر وقایع ایستگاه مخابراتی
station log	دفتر ثبت وقایع پست مخابراتی
station list	فهرست قسمتهای پایگاه دفترچه راهنمای قسمتهای مختلف پایگاه
station keeping	در خط نگهداشتن ناو
shunting station	ایستگاه فرعی راه اهن برای جابجا کردن واگن ولوکوموتیو
to station oneself	جا گرفتن
To marry below ones station.	با همسری از طبقه پائین تر ازدواج کردن
polling station	حوزهرایگیری
tracking station	ایستگاه ردیابی
coach station	پارکینگوایستگاهدرشکه
underground station	ایستگاهزیرزمینی
intercom station	ایستگاهداخلی
transmitting station	ایستگاهارسال
station platform	سکویایستگاه
station model	مدلهواشناسی
local station	ایستگاهکانونی
passenger station	ایستگاهمسافرین
station entrance	ورودیایستگاه
station circle	چرخههواشناسی
work station	محل کار