English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
transfer area در عملیات اب خاکی منطقه نقل و انتقال نیروها ازناوچه ها به ساحل
Other Matches
transfer of cause احاله امر از یک دادگاه به دادگاه دیگر به علل قانونی
transfer تغییر سمت دادن لوله
transfer حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer پهلو- رفت
transfer انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer واگذاری سند انتقال و واگذاری حواله
transfer سند انتقال انتقالی
transfer نقل
transfer واگذاری تحویل
transfer انتقال
transfer منتقل کردن
transfer واگذار کردن نقل کردن انتقال
transfer تغییر دستورات یا کنترل
transfer کپی کردن یک بخش از حافظه به محل دیگر
transfer تغییر دستور یا کنترل
transfer دستور برنامه نویسی که حاوی جهش به بخشی از برنامه است در صورتی که وضعی رخ دهد
transfer بررسی صحت ارسال داده طبق مجموعهای قوانین
transfer زمانی که دستور انشعاب یا جهش در برنامه اجرا میشود, کنترل به نقط ه دیگر در برنامه منتقل میشود
transfer زمان انتقال داده بین وسایل یا محل ها
transfer دستوری که کنترل پردازنده را از یک بخش برنامه به دیگری هدایت کند
transfer سرعت انتقال داده از حافظه پشتیبان به حافظه اصلی یا از یک وسیله به دیگری
transfer احاله
transfer حواله
transfer سند انتقال یا واگذاری
transfer واگذاری نقل
transfer انتقال دادن
transfer ورابردن
transfer ورابری
k , transfer ضریب کای برد
k , transfer ضریب تصحیح برد توپ
transfer واگذار کردن
transfer ارسال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساخته یافته هستند.
transfer واگذاری
transfer limit حدود تصحیحات انتقال تیر
transfer line خط انتقال
transfer loader دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
negative transfer انتقال منفی
data transfer انتقال داده ها
transfer functions توابع انتقالی
deed of transfer انتقال نامه
deed of transfer سند انتقال
conditional transfer انتقال شرطی
transfer ladle پاتیل انتقال
block transfer انتقال بلوک
transfer interpreter مفسر انتقال
transfer instruction دستور العمل انتقال
transfer income درامد انتقالی
block transfer انتقال کندهای
energy transfer انتقال انرژی
transfer limit حدود صحت تصحیحات برای انتقال به دستگاه سمت توپ
collect transfer بار کردن یک ثبات با بیتها ازمحلهای مختلف
transfer ladle کفچه انتقال چمچمه انتقال
power transfer انتقال انرژی
thermal transfer روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
third person of a transfer محال علیه
transfer address ادرس انتقال
transfer berth دوبه یا سکوی نقل و انتقال نیروها به ساحل از ناوچههای اب خاکی
transfer case جعبه انتقال نیرو
transfer case دیفرانسیل
transfer check انتقال
transfer earnings درامدهای انتقالی
transfer equipment تجهیزات
telegraphic transfer انتقال تلگرافی
technology transfer انتقال تکنولوژی
file transfer انتقال فایل
heat transfer انتقال حرارت
heat transfer انتقال گرما
transfer characteristic مشخصه متقابل
transfer check مقابله
positive transfer انتقال مثبت
radial transfer انتقال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساختیافته هستند.
transfer function تابع انتقال
transfer scale پایهانتقال
transfer payments پرداختهای انتقالی
transfer processing امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
transfer rate نرخ انتقال
transfer rate نسبت انتقال سرعت انتقال
transfer reaction واکنش انتقالی
transfer resistor ترانزیستور
transfer station محل انتقال افراد
transfer station محل اعزام افراد
transfer table میز انتقال
transfer time زمان انتقال
transfer time مدت انتقال
unconditional transfer انتقال غیر شرطی
transfer canal کانالانتقال
transfer port دریچهانتقال
transfer order دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
transfer orbit مدار انتقال
transfer machine دستگاه انتقال
transfer of portfolio انتقال موجودی اوراق بهادار
transfer of obligation حواله مدنی
transfer of learning انتقال یادگیری
transfer of capital انتقال سرمایه
transfer molding ریخته گری انتقالی
transfer molding قالب ریزی انتقالی
transfer mold قالب گیری انتقالی
transfer medium رسانه انتقال
transfer payment پرداخت پولی که هیچ کارتولیدی را باعث نشود
credit transfer پرداخت ازطریق انتقال
transfer operation عمل انتقال
transfer of training انتقال اموزش
credit transfer انتقال اعتبار
transfer switch کلید انتقال
transfer of technology انتقال تکنولوژی
electronic transfer of data انتقال الکترونیکی اطلاعات
electronic funds transfer انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
electron transfer mechanism مکانیسم انتقال الکترون
courier transfer officer افسر مسئول قسمت پیک ارتشی
courier transfer officer افسر مسئول پیک
data transfer rate میزان انتقال داده
data transfer rate میزان ارسال داده
data transfer rate نرخ ارسال داده
data transfer rate سرعت انتقال داده ها
data transfer operations عملیات انتقال داده
courier transfer station ایستگاه تعویض پیک
current transfer ratio نسبت انتقال جریان
materials transfer notes برگه انتقال مواد
courier transfer station مرکزارسال پیک ارتشی
electronic fund transfer ارسال الکترونیکی دارائی
image transfer constant ثابت انتقال تصویر
heat transfer coefficient ضریب انتقال گرما
charge transfer compounds ترکیبات انتقال بار
materials transfer notes دستورانتقال مواد
fuel transfer pipe لولهانتقالسوخت
passenger transfer vehicle وسلهجابجاییمسافرین
government transfer payments پرداختهای انتقالی دولت
file transfer utility برنامه کمکی انتقال فایل
file transfer protocol پروتکل انتقال فایل
bit transfer rate نرخ ارسال بیت
transfer license plate [American E] پلاک انتقال
thermal wax transfer printer روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
secure hypertext transfer protocol گسترش پروتکل ارسالی HTTP که امکان وجود یک بخش کدگذاری شده بین جستجوگر وب کاربر و وب سرور امن را ایجاد میکند
transfer number plate [British E] پلاک انتقال
no-go area منطقهممنوعه
I know the area more or less . کم وبیش با این منطقه آشنا هستم
area رشته [دانشی]
area شاخه [دانشی]
area مساحت
area پهنه
area محوطه
area مساحت سطح
area عرصه
area قلمرو
area اندازه گیری فضای گرفته شده برای کاری
area بخشی از حافظه یا کد که برای مقصود خاصی در نظر گرفته شده است
area بخشی از حافظه اصلی که داده ها را از فضای ذخیره سازی در خود نگهداری میکند تا پردازش شوند
area ناحیه از صفحه نمایش که حروف قابل نمایش اند
area دستورالعمل پر کردن یک ناحیه از صفحه یا یک الگوی بسته با یک رنگ یا الگو
area گرافی خط ی که در آن فضای پایین خط با یک الگو یا رنگی پر شده است
area پهنک
area سطح
area منطقه
area سطح مقطع
area ناحیه
area فضا
area جستجو برای داده خاص در بخشی از حافظه یا فایلها
area حوزه
team area محدوده بین دو خط 53 یاردی در هر دو طرف زمین فوتبال امریکایی
target area منطقه هدف
sectional area سطح مقطع
area interdiction ممانعت منطقهای
telephone area ناحیه اتصال
area graph نمودار ناحیهای
area fire اتش منطقهای
area fire تیر منطقه
area interdiction ممانعت در منطقه
rainfall area پهنه باران
sales area حیطه فروش
sales area بازار فروش
sail area سطح بادبان
area load بار سطحی
seepage area حوزه تراوش
staging area منطقه شروع عملیات
staging area منطقه سوار شدن
staging area منطقه عملیاتی
special area منطقه پرواز مخصوص
signal area منطقه کاشتن علایم درفرودگاه
staging area منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
staging area فاصله بین منطقه اماده کردن اتومبیل و نقطه شروع
service area منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی
service area منطقه سرویس
service area برد فرستنده
seepage area منطقه تراوش
storage area ناحیه انبارش
seepage area منطقه نفوذ
surface area مساحت سطح
scan area ناحیه پیمایش
longtour area منطقه استراحت خارج ازکشور افراد نظامی
output area ناحیه خروجی
overflow area ناحیه سرریز
open area فضای ازاد
piston area سطح پیستون
playing area محدوده زمین
position area منطقه مواضع
area monitoring مراقبت منطقهای
suppressor area ناحیه بازدارنده
output area خروجی
output area ناحیه
area monitoring مراقبت کردن از منطقه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com