Total search result: 201 (14 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
transfer number plate [British E] |
پلاک انتقال |
|
|
Other Matches |
|
transfer license plate [American E] |
پلاک انتقال |
number plate |
پلاک شماره |
number plate |
پلاک علائم مشخصه |
number plate light |
چراغشمارهپلاک |
The car had no licence ( number ) plate . |
اتوموبیل بی نمره بود |
transfer |
تغییر دستورات یا کنترل |
transfer |
حواله |
transfer |
سند انتقال یا واگذاری |
transfer |
تغییر دستور یا کنترل |
transfer |
دستور برنامه نویسی که حاوی جهش به بخشی از برنامه است در صورتی که وضعی رخ دهد |
transfer |
واگذار کردن نقل کردن انتقال |
transfer |
بررسی صحت ارسال داده طبق مجموعهای قوانین |
transfer |
احاله |
transfer |
سرعت انتقال داده از حافظه پشتیبان به حافظه اصلی یا از یک وسیله به دیگری |
transfer |
واگذاری |
transfer |
زمانی که دستور انشعاب یا جهش در برنامه اجرا میشود, کنترل به نقط ه دیگر در برنامه منتقل میشود |
transfer |
کپی کردن یک بخش از حافظه به محل دیگر |
transfer |
واگذاری سند انتقال و واگذاری حواله |
transfer |
زمان انتقال داده بین وسایل یا محل ها |
transfer |
دستوری که کنترل پردازنده را از یک بخش برنامه به دیگری هدایت کند |
transfer |
انتقال دادن نقل کردن انتقال |
transfer |
واگذاری تحویل |
transfer |
نقل |
transfer |
سند انتقال انتقالی |
transfer |
واگذار کردن |
transfer |
واگذاری نقل |
transfer |
تغییر سمت دادن لوله |
transfer of cause |
احاله امر از یک دادگاه به دادگاه دیگر به علل قانونی |
transfer |
انتقال |
transfer |
ورابری |
transfer |
منتقل کردن |
k , transfer |
ضریب تصحیح برد توپ |
k , transfer |
ضریب کای برد |
transfer |
پهلو- رفت |
transfer |
ورابردن |
transfer |
انتقال دادن |
transfer |
ارسال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساخته یافته هستند. |
transfer |
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت |
transfer equipment |
تجهیزات |
transfer of portfolio |
انتقال موجودی اوراق بهادار |
telegraphic transfer |
انتقال تلگرافی |
transfer mold |
قالب گیری انتقالی |
transfer function |
تابع انتقال |
transfer station |
محل اعزام افراد |
transfer station |
محل انتقال افراد |
transfer resistor |
ترانزیستور |
transfer reaction |
واکنش انتقالی |
transfer rate |
نسبت انتقال سرعت انتقال |
transfer rate |
نرخ انتقال |
transfer processing |
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر |
transfer payments |
پرداختهای انتقالی |
transfer payment |
پرداخت پولی که هیچ کارتولیدی را باعث نشود |
transfer order |
دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح |
transfer orbit |
مدار انتقال |
transfer operation |
عمل انتقال |
transfer molding |
ریخته گری انتقالی |
transfer of technology |
انتقال تکنولوژی |
transfer of obligation |
حواله مدنی |
transfer of learning |
انتقال یادگیری |
transfer switch |
کلید انتقال |
transfer table |
میز انتقال |
transfer functions |
توابع انتقالی |
transfer income |
درامد انتقالی |
transfer instruction |
دستور العمل انتقال |
transfer interpreter |
مفسر انتقال |
transfer ladle |
پاتیل انتقال |
transfer ladle |
کفچه انتقال چمچمه انتقال |
transfer limit |
حدود صحت تصحیحات برای انتقال به دستگاه سمت توپ |
transfer limit |
حدود تصحیحات انتقال تیر |
transfer line |
خط انتقال |
transfer loader |
دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما |
transfer machine |
دستگاه انتقال |
transfer medium |
رسانه انتقال |
transfer molding |
قالب ریزی انتقالی |
unconditional transfer |
انتقال غیر شرطی |
transfer time |
مدت انتقال |
transfer time |
زمان انتقال |
transfer of capital |
انتقال سرمایه |
file transfer |
انتقال فایل |
deed of transfer |
سند انتقال |
deed of transfer |
انتقال نامه |
transfer of training |
انتقال اموزش |
data transfer |
انتقال داده ها |
conditional transfer |
انتقال شرطی |
negative transfer |
انتقال منفی |
transfer characteristic |
مشخصه متقابل |
credit transfer |
پرداخت ازطریق انتقال |
credit transfer |
انتقال اعتبار |
heat transfer |
انتقال حرارت |
heat transfer |
انتقال گرما |
power transfer |
انتقال انرژی |
energy transfer |
انتقال انرژی |
transfer port |
دریچهانتقال |
transfer canal |
کانالانتقال |
collect transfer |
بار کردن یک ثبات با بیتها ازمحلهای مختلف |
thermal transfer |
روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود |
block transfer |
انتقال کندهای |
transfer case |
دیفرانسیل |
third person of a transfer |
محال علیه |
transfer case |
جعبه انتقال نیرو |
transfer check |
مقابله |
transfer check |
انتقال |
transfer berth |
دوبه یا سکوی نقل و انتقال نیروها به ساحل از ناوچههای اب خاکی |
block transfer |
انتقال بلوک |
transfer address |
ادرس انتقال |
transfer scale |
پایهانتقال |
transfer area |
در عملیات اب خاکی منطقه نقل و انتقال نیروها ازناوچه ها به ساحل |
transfer earnings |
درامدهای انتقالی |
technology transfer |
انتقال تکنولوژی |
radial transfer |
انتقال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساختیافته هستند. |
positive transfer |
انتقال مثبت |
electronic funds transfer |
انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها |
electronic transfer of data |
انتقال الکترونیکی اطلاعات |
passenger transfer vehicle |
وسلهجابجاییمسافرین |
heat transfer coefficient |
ضریب انتقال گرما |
courier transfer officer |
افسر مسئول قسمت پیک ارتشی |
fuel transfer pipe |
لولهانتقالسوخت |
government transfer payments |
پرداختهای انتقالی دولت |
file transfer protocol |
پروتکل انتقال فایل |
file transfer utility |
برنامه کمکی انتقال فایل |
electronic fund transfer |
ارسال الکترونیکی دارائی |
electron transfer mechanism |
مکانیسم انتقال الکترون |
image transfer constant |
ثابت انتقال تصویر |
courier transfer officer |
افسر مسئول پیک |
courier transfer station |
ایستگاه تعویض پیک |
courier transfer station |
مرکزارسال پیک ارتشی |
current transfer ratio |
نسبت انتقال جریان |
charge transfer compounds |
ترکیبات انتقال بار |
data transfer operations |
عملیات انتقال داده |
data transfer rate |
نرخ ارسال داده |
data transfer rate |
میزان ارسال داده |
data transfer rate |
میزان انتقال داده |
data transfer rate |
سرعت انتقال داده ها |
bit transfer rate |
نرخ ارسال بیت |
materials transfer notes |
دستورانتقال مواد |
materials transfer notes |
برگه انتقال مواد |
thermal wax transfer printer |
روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود |
secure hypertext transfer protocol |
گسترش پروتکل ارسالی HTTP که امکان وجود یک بخش کدگذاری شده بین جستجوگر وب کاربر و وب سرور امن را ایجاد میکند |
plate |
اندودن |
plate |
صفحه فلزی ورقه |
plate |
:بشقاب |
plate |
پلاکهای توضیحات دستگاهها |
plate |
ورقه تنکه |
plate |
زره |
plate |
لوحه |
plate |
ورقه اهن |
plate |
پلیت |
plate |
نعل اسب |
plate |
قاب |
plate |
صفحه اند |
plate |
ورقه |
plate |
اب دادن |
plate |
روکش کردن |
plate |
: روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن |
plate |
بقدر یک بشقاب |
plate |
زره پوش کردن |
plate |
لوحه روکش |
plate |
لوح |
plate |
پلاک |
plate |
روپوش دادن |
plate |
متورق کردن |
Could we have a plate please? |
ممکن است لطفا یک بشقاب برایمان بیاورید؟ |
L-plate |
تحتتعلیم |
plate |
صفحه |
x plate |
صفحات قائم موازی در لوله اشعه کاتدی |
a plate |
یک بشقاب |
plate |
کلیشه |
plate |
شیشه  |
plate |
تسمه |
gusset plate |
ورق نبشی |
gusset plate |
صفحه سه گوش |
There is a plate missing. |
یک بشقاب کم است. |
plate capacitor |
خازن صفحهای |
plate basket |
سبد قاشق و چنگال |
fish plate |
لبه گیر |
pattern plate |
صفحه مدل |
crown-plate |
بالشتک |
butt plate |
صفحه فلزی روی ته قنداق تفنگ |
plate girder |
تیر ساخته شده از تسمه |
ground plate |
صفحه زمین |
plate condenser |
خازن صفحهای |
plate clutch |
کلاج دیسکی |
plate clutch |
کلاج صفحهای |
plate press |
پرس صفحه باتری |
plate circuit |
مدار صفحه اند |
sill plate |
صفحهپایه |
finger-plate |
ورق دست خور |
paper plate |
بشقاب کاغذی |
grid plate |
صفحه شبکه |
fish plate |
وصله |
nickel plate |
اب نیکل دادن گالوانیکی |
gusset plate |
صفحه اتصال |
iron plate |
ورق اهنی |
intermediate plate |
صفحه میانی |
slide plate |
صفحهلغزان |
specification plate |
صفحهاختصاصی |
splash plate |
صفحهآبپاش |
strike plate |
صفحهتوپی |
top plate |
صفحهبالایی |
warning plate |
صفحههشدار |