English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English Persian
transfer station محل انتقال افراد
transfer station محل اعزام افراد
Search result with all words
courier transfer station ایستگاه تعویض پیک
courier transfer station مرکزارسال پیک ارتشی
Other Matches
transfer منتقل کردن
transfer انتقال
transfer بررسی صحت ارسال داده طبق مجموعهای قوانین
transfer واگذاری تحویل
transfer نقل
transfer سند انتقال انتقالی
transfer زمان انتقال داده بین وسایل یا محل ها
transfer واگذار کردن
transfer انتقال دادن
transfer ورابردن
transfer کپی کردن یک بخش از حافظه به محل دیگر
transfer تغییر دستورات یا کنترل
transfer واگذاری
transfer دستور برنامه نویسی که حاوی جهش به بخشی از برنامه است در صورتی که وضعی رخ دهد
transfer ارسال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساخته یافته هستند.
transfer زمانی که دستور انشعاب یا جهش در برنامه اجرا میشود, کنترل به نقط ه دیگر در برنامه منتقل میشود
transfer ورابری
transfer تغییر دستور یا کنترل
transfer انتقال دادن نقل کردن انتقال
k , transfer ضریب کای برد
k , transfer ضریب تصحیح برد توپ
transfer سند انتقال یا واگذاری
transfer of cause احاله امر از یک دادگاه به دادگاه دیگر به علل قانونی
transfer حواله
transfer احاله
transfer سرعت انتقال داده از حافظه پشتیبان به حافظه اصلی یا از یک وسیله به دیگری
transfer واگذاری نقل
transfer واگذار کردن نقل کردن انتقال
transfer تغییر سمت دادن لوله
transfer حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer پهلو- رفت
transfer واگذاری سند انتقال و واگذاری حواله
transfer دستوری که کنترل پردازنده را از یک بخش برنامه به دیگری هدایت کند
transfer time مدت انتقال
transfer of obligation حواله مدنی
data transfer انتقال داده ها
transfer rate نرخ انتقال
transfer processing امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
transfer payments پرداختهای انتقالی
transfer payment پرداخت پولی که هیچ کارتولیدی را باعث نشود
transfer order دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
transfer orbit مدار انتقال
transfer operation عمل انتقال
transfer of training انتقال اموزش
transfer of technology انتقال تکنولوژی
transfer of portfolio انتقال موجودی اوراق بهادار
transfer of learning انتقال یادگیری
collect transfer بار کردن یک ثبات با بیتها ازمحلهای مختلف
conditional transfer انتقال شرطی
transfer of capital انتقال سرمایه
transfer rate نسبت انتقال سرعت انتقال
transfer mold قالب گیری انتقالی
deed of transfer سند انتقال
deed of transfer انتقال نامه
transfer limit حدود تصحیحات انتقال تیر
transfer line خط انتقال
transfer molding قالب ریزی انتقالی
unconditional transfer انتقال غیر شرطی
transfer loader دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
transfer machine دستگاه انتقال
transfer medium رسانه انتقال
transfer time زمان انتقال
transfer table میز انتقال
transfer switch کلید انتقال
block transfer انتقال کندهای
block transfer انتقال بلوک
transfer resistor ترانزیستور
transfer molding ریخته گری انتقالی
radial transfer انتقال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساختیافته هستند.
transfer case جعبه انتقال نیرو
transfer case دیفرانسیل
transfer check مقابله
file transfer انتقال فایل
transfer reaction واکنش انتقالی
transfer check انتقال
transfer earnings درامدهای انتقالی
transfer equipment تجهیزات
credit transfer انتقال اعتبار
credit transfer پرداخت ازطریق انتقال
transfer function تابع انتقال
transfer berth دوبه یا سکوی نقل و انتقال نیروها به ساحل از ناوچههای اب خاکی
transfer area در عملیات اب خاکی منطقه نقل و انتقال نیروها ازناوچه ها به ساحل
positive transfer انتقال مثبت
negative transfer انتقال منفی
transfer characteristic مشخصه متقابل
technology transfer انتقال تکنولوژی
telegraphic transfer انتقال تلگرافی
thermal transfer روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
heat transfer انتقال گرما
heat transfer انتقال حرارت
third person of a transfer محال علیه
transfer address ادرس انتقال
transfer functions توابع انتقالی
power transfer انتقال انرژی
transfer instruction دستور العمل انتقال
transfer interpreter مفسر انتقال
transfer ladle پاتیل انتقال
transfer income درامد انتقالی
energy transfer انتقال انرژی
transfer ladle کفچه انتقال چمچمه انتقال
transfer scale پایهانتقال
transfer port دریچهانتقال
transfer limit حدود صحت تصحیحات برای انتقال به دستگاه سمت توپ
transfer canal کانالانتقال
image transfer constant ثابت انتقال تصویر
materials transfer notes دستورانتقال مواد
charge transfer compounds ترکیبات انتقال بار
heat transfer coefficient ضریب انتقال گرما
materials transfer notes برگه انتقال مواد
government transfer payments پرداختهای انتقالی دولت
electron transfer mechanism مکانیسم انتقال الکترون
current transfer ratio نسبت انتقال جریان
courier transfer officer افسر مسئول پیک
data transfer operations عملیات انتقال داده
fuel transfer pipe لولهانتقالسوخت
data transfer rate سرعت انتقال داده ها
data transfer rate نرخ ارسال داده
data transfer rate میزان ارسال داده
passenger transfer vehicle وسلهجابجاییمسافرین
file transfer protocol پروتکل انتقال فایل
electronic fund transfer ارسال الکترونیکی دارائی
electronic funds transfer انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
electronic transfer of data انتقال الکترونیکی اطلاعات
data transfer rate میزان انتقال داده
file transfer utility برنامه کمکی انتقال فایل
bit transfer rate نرخ ارسال بیت
courier transfer officer افسر مسئول قسمت پیک ارتشی
secure hypertext transfer protocol گسترش پروتکل ارسالی HTTP که امکان وجود یک بخش کدگذاری شده بین جستجوگر وب کاربر و وب سرور امن را ایجاد میکند
thermal wax transfer printer روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
transfer license plate [American E] پلاک انتقال
transfer number plate [British E] پلاک انتقال
station نرم افزار و سخت افزار در مشخصات FDDJ که حاوی اطلاعات کنترل هستند
station وضعیت موقت یک ایستگاه که داده را بازیابی میکند
station یا مقصد استفاده میشود
station مقام مستقرکردن
sub station پست فرعی
on station اماده باش بالای هدف
station رتبه
station موقعیت اجتماعی وضع
station میز به همراه کامپیوتر , صفحه کلید , صفحه نمایش , چاپگر و غیره که کسی در آنجا کار میکند
station محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
station پست
station محل
station پاسگاه
station محل ماموریت
station توقفگاه نظامیان وامثال ان
station استقرار یافتن
station پایگاه
station درپست معینی گذاردن
station سکون پاتوق
station ایستگاه اتوبوس وغیره
station وقفه
Is the next station ... ? آیا ایستگاه بعدی ... است؟
station جا درحال سکون
station مرکز
station مستقرکردن
way station ایستگاه رله مخابراتی
way station ایستگاه واسطه مخابراتی تله تایپ و تلگرافی
way station ایستگاههای فرعی بین راهی جاده یا خط اهن
station جایگاه
station ایستگاه
on station پروازهواپیما بالای هدف
Where is the station? ایستگاه کجاست؟
on station روی هدف
on station رسیدن به هدف
station complement پرسنل ثابت یک پایگاه
station house مرکزکلانتری
station house ایستگاه راه اهن
relay station ایستگاه واسطه
reference station ایستگاه مبداء سنجش جذر ومد دریایی
station log دفتر وقایع ایستگاه مخابراتی
station keeping در خط نگهداشتن ناو
station log دفتر ثبت وقایع پست مخابراتی
station car اتومبیل استیشن
station list فهرست قسمتهای پایگاه دفترچه راهنمای قسمتهای مختلف پایگاه
station bill لوحه نشان دهنده محلهای پرسنل
regulating station پست تنظیم حرکات و عبور ومرور پرسنل و خودروها
relay station ایستگاه رله
station bill جدول محلها
slave station ایستگاه فرعی
shunting station ایستگاه فرعی راه اهن برای جابجا کردن واگن ولوکوموتیو
serivce station ایستگاه بنزین گیری وتعمیرگاه
station house ایستگاه کلانتری
station break وقفه برنامه فرستنده رادیویی وتلویزیونی
repeater station مرکز تقویت کننده
remote station ایستگاه راه دور
remote station ایستگاه دوردست
remote station ایستگاه دور دست
station complement پرسنل خدماتی پایگاه
reception station پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
station number شماره پست مخابراتی شماره ترتیب محل بارها درداخل هواپیما
transmitting station ایستگاهارسال
train station ایستگاهقطار
station model مدلهواشناسی
station entrance ورودیایستگاه
station circle چرخههواشناسی
receiving station ایستگاهدریافت
passenger station ایستگاهمسافرین
local station ایستگاهکانونی
goods station ایستگاهکالاهایتجارتی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com