Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 162 (8 milliseconds)
English
Persian
transient forces
نیروهای در حال عبور یا نقل و انتقال نیروهای در حال توقف موقت در منطقه عملیات
Other Matches
transient
زودگذر
transient
موج ناگهانی در ولتاژ
transient
فانی کوتاه
transient
وسیلهای که ولتاژ موقت را تحمل میکند
transient
خطای موقت که درمدت زمانی رخ میدهد
transient
باس ولتاژ خیلی کوتاه در یک لحظه
transient
وضعیت یا سیگنالی که برای مدت زمان کوتاهی فاهر شود
transient
پرسنلی که در حال نقل و انتقال می باشند درحال توقف یا لنگر موقت درفرودگاه یا بندر
transient
در حال انتقال
transient
گذرا
transient
زود گذر
transient
ناپایدار
transient
بخشی از حافظه موقت که در مدت زمانی رخ میدهد
transient
تند
transient
فراگذر
transient
ناو یا کشتی یا هواپیمای درحال نقل و انتقال
transient
آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
transient phenomena
پدیدههای گذرا
transient wave
موج سیار
transient flow
جریان گداز
transient command
فرمان ناپایدار
transient error
خطای گذرا
transient failure
خرابی گذرا
transient ischemia
کم خونی موضعی موقت
transient program
برنامه گذرا
transient wave
امواج سیار
transient response
واکنش گذرا
transient suppressors
پیشگیرندههای گذرا
transient voltage
ولتاژ گذرا
transient voltage
ولتاژ ضربهای
transient voltage
فشارالکتریکی ناپایدار
transient voltage
ولتاژ لحظهای
transient target
هدف موقت هدف درحال حرکتی که مدت کمی در میدان دید قرار می گیرد
transient target
هدف متحرک
Transient ( ephemeral ) pleasures .
لذتها وخوشیهای زود گذر ( گذرا)
transient decay current
جریان مانده میرا
forces
شروع به عمل یا کار
forces
کد توکار که شروع صفحه جدید را نشان میدهد
forces
مجبور کردن کسی به انجام کاری
forces
قدرت
forces
قوا
forces
تحمیل کردن
forces
مسلح کردن
forces
مجبورکردن بزورگرفتن
forces
بزور بازکردن
forces
بی عصمت کردن
forces
راندن
forces
بیرون کردن
forces
بازور جلو رفتن تحمیل
forces
مجبور کردن
forces
درهم شکستن قفل یا چفت را شکستن
forces
خشونت نشان دادن
forces
زور
forces
نیرو
forces
جبر
forces
عنف
forces
نفوذ
forces
عده
forces
شدت عمل
forces
بردار نیرو
forces
ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
forces
مجبورکردن
forces
نافذ
forces
تکرار ضربه برای به دفاع کشاندن حریف
forces
پاس بی هدف
forces
نیروی نظامی
forces
قوا تحمل کردن مجبور کردن فشار
forces
فشار دادن
forces
یکان قسمت نظامی
forces
وادار کردن
nuclear forces
نیروهای هستهای
opposing forces
نیروهای متخاصم
opposing forces
نیروهای درگیر نبرد
orientation forces
نیروهای دو قطبی- دو قطبی
package forces
نیروهای پیش بینی شده نیروهای برش داده شده ازقبل
parallelogram of forces
متوازی الاضلاع نیروها
people forces
نیروی پایداری
naval forces
نیروی دریایی
naval forces
نیروهای دریایی
landing forces
نیروهای پیاده شونده
lateral forces
نیروهای عرضی
marine forces
تفنگداران دریایی
marine forces
نیروی تفنگدار
market forces
نیروهای بازار
market forces
عوامل موثردر بازار
nato forces
نیروهای پیمان ناتو
people forces
نیروی چریکی دفاع از خود در شهرو دهات
political forces
نیروهای سیاسی
orange forces
علامت نیروهای دشمن درتمرینات جنگی
triangle of forces
سه گوشه نیروها
special forces
نیروهای ویژه ضد چریک
[ارتشی ]
fundamental forces
نیروهای بنیادی
[فیزیک]
fundamental forces
اندرکنش های بنیادی
[فیزیک]
system of forces
دستگاه نیروها
special forces
نیروهای مخصوص یانیروهای ویژه نیروی چریک و ضد چریک
seato forces
نیروهای کشورهای پیمان جنوب شرقی اسیا
screening forces
نیروهای پاسیور
restraining forces
نیروهای مهار کننده
resolution of forces
تجزیه نیروها
regional forces
نیروهای چریکی منطقهای نیروهای جوانمردان منطقهای
polygon of forces
بس گوشه نیروها
polygon of forces
کثیرالاضلاع نیروها
triangle of forces
مثلث نیروها
task forces
تاسک فورس
air forces
نیروی هوایی
army forces
نیروهای زمینی
army forces
نیروهای ارتشی یکانهای ارتشی
assigned forces
نیروهای زیر امر
assigned forces
نیروهای مامور به نیروهای واگذارشده به
auxiliary forces
قوای کمکی
auxiliary forces
نیروی کمکی
barrier forces
نیروهای مامور سد کردن راه دشمن نیروهای حفافت ازموانع
blue forces
نیروهای خودی
expeditionary forces
قشون استعماری
expeditionary forces
نیروی توسعه طلب و سرکوبگر
expeditionary forces
نیروی اعزامی
task forces
گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task forces
نیروی اجرای عملیات
armed forces
مجموع نیروهای زمینی وهوایی و دریایی
armed forces
نیروهای مسلح
police forces
نیروی انتظامی
police forces
نیروی پلیس
police forces
دادگاه پلیس
task forces
گروه کار
blue forces
نیروهای ابی
combat forces
نیروهای رزمی
combined forces
نیروهای مرکب
distribution of forces
واگذاری نیروها
enemy forces
نیروهای دشمن
forces of production
نیروهای تولید
four forces of nature
چهار نیروی بنیادی طبیعت
friendly forces
نیروهای خودی
garrison forces
نیروهای پادگانی
garrison forces
قوای پادگانی کلیه یکانهای مستقردر یک پایگاه یا منطقه یاتاسیسات
ground forces
نیروی زمینی
ground forces
نیروهای زمینی
irregular forces
نیروهای نامنطم
irregular forces
نیروهای چریکی
land forces
قوای بری
land forces
نیروی زمینی
landing forces
نیروها پیاده شونده به ساحل
distribution of forces
تقسیم نیروها
landing forces
قوای اب خاکی
conventional forces
نیروهای رزمی معمولی
differential forces
نیروهای دیفرانسیلی
composition of forces
ترکیب نیروها
contingencey forces
نیروهای مخصوص عملیات احتمالی
component forces
نیروهای مولفه
component forces
نیروهای تشکیل دهنده یک یکان یکانهای تابعه قسمتهای تابعه یک عملیات مشترک
balance collective forces
نیروهای کلی متعادل
sum of all external forces
حاصل جمع تمام نیروهای خارجی
amphibious striking forces
نیروهای ضربتی اب خاکی
army landing forces
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
peace keeping forces
نیروهای بازدارنده و حافظ صلح سازمان ملل
armed forces police
دژبان نیروهای مسلح
armed forces courier
پیک ارتشی
armed forces courier
پیک نیروهای مسلح
We were surrounded ( encircled ) by the enemy forces .
درمحاصره نیروهای دشمن بودیم
van der waals forces
نیروهای وان در والس
attack carrier striking forces
نیروهای ضربتی ناوهواپیمابر نیروی تک
dipole dipole forces
نیروهای دو قطبی- دوقطبی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com