English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 187 (9 milliseconds)
English Persian
tree surgeon ویژه گر برش و قطع بخشهای بیماری زده یا پوسیده درختان
Other Matches
surgeon جراح
surgeon رئیس بهداری
surgeon پزشک جراح
flight surgeon افسر پزشک نیروی هوایی
surgeon general پزشک ارشد
house surgeon جراح مقیم بیمارستان
house surgeon انترن
surgeon general رئیس قسمت پزشکی ارتش افسر پزشک
surgeon's knot گره بخیه جراحی
ENT surgeon جراح گوش و حلق و بینی [پزشکی]
veterinary surgeon جراح دامپزشک
veterinary surgeon بیطار دامپزشک
tree bench [bench encircling a tree trunk] نیمکت [دور تنه ] درخت
tree شجر
tree مشاهده پروندههای ذخیره شده روی دیسک ه برای نشان دادن پرونده ها و زیرپرونده ها مرتب شده اند
tree درخت
tree درتنگنا قرا ردادن
before the tree جلو درخت
the f. of a tree برگهای درخت
tree قالب کفش چوبه دار
tree شجره النسب درخت کاشتن
tree سیستم ساختار داده که هر داده به دادههای دیگر بوسیله انشعابها وصل است .
tree روش سریع انتخاب که اطلاع اولین مرتب کردن در مرحله دوم استفاده میشود تا سرعت انتخاب بالا رود
tree مین میکند
tree بشکل درخت شدن
tree سیستم داده که هرداده یا گره آن فقط دو انشعاب دارند
tree فرمان TREE
tree بدرخت پناه بردن
tree شاخسار
tree structure ساخت درختی
to truncate a tree شاخههای درختی را زدن
to spray a tree داروی ویژه بردرختی افشاندن تا انکه میکربهای ان کشته شود
to shin up a tree از درختی بالارفتن
tree diagram نمودار درخت
tree farm محوطه درخت کاری جنگل
tree farm خزانه درخت
tree house خانه بالای درخت
tree network شبکه درختی
tree sort مرتب کردن درختی
tree of heaven درخت عرعر
tree planting درختکاری
to girt a tree دوردرختی راپیمودن
to girdle a tree پوست درخت راحلقهای بریدن
threaded tree درخت پیچ دار
shoe tree قالب کفش
smoke tree بوته سماق
sorrel tree ترشک درختی
spanning tree درخت پوشا
spanning tree روش ایجاد توپولوژی شبکه که حلقهای ندارد و در صورت شکل یا خطای شبکه باعث افزونگی میشود
spanning tree زیرگرافی از یک گراف
spindle tree اونموس
strawberry tree توت فرنگی درختی
stunted tree درخت رشد نکرده وکوتاه
summer tree شاه تیر
summer tree حمال
summer tree تیرسردر
sorrel tree درخت ترشک
the pith of a tree مغز درخت
the root of a tree ریشه درخت
saddle tree یکجورگل لاله درامریکای شمالی
tree structure ساختار درخت
tree structure ساختاردرختی
Deciduous tree درخت برگریز
oak tree درخت بلوط
the foot of the tree پای درخت
tree of life درخت زندگی [این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.]
walnut tree درخت گردو
cross-tree [رابط عرضی دکلها]
pulm tree درخت نارگیل
to lop a tree سرشاخه درختی را زدن
to prune a tree سرشاخه درختی را زدن
to lop a tree درختی را آراستن
to prune a tree درختی را آراستن
Coniferous tree درخت جوزدار [ از فامیل کاج ]
tree surgery تشریح علمی درخت
tree traversal تقاطع درختی
unordered tree درخت نامرتب
gum tree درخت صمغ
ornamental tree درختتزئینی
tree frog قورباغهدرختی
tree pruner درختآرا
tree trunk ساقهاصلیدرخت
tree-lined درختکارینشده
The tree wI'll die . درخت خشک خواهد شد
He uprooted the tree . درخت را از ریشه ( جا ) ؟کند
A tree is known by its fruit . <proverb> درخت با میوه هایش شناخته مى شود .
A tree is known by its fruit. <proverb> درخت از میوه اش شناخته مى شود.
date tree درخت خرما
lemon tree درخت لیمو
saddle tree قلتاق
bean tree درخت خرنوب
cross tree رابط عرضی دکلها
almond tree درخت بادام
crown tree شمع
ebony tree خرماندو
decision tree مسیر تصمیم گیری
decision tree درخت تصمیم
dragon tree درخت خون سیاووشان
fig tree درخت انجیر
agriot tree چوب چپق
fir tree درخت صنوبر
flame tree درختان وبوته هاییکه دارای گلهای درخشان اتشی یا زرد رنگ هستند
gallows tree چوبه دار
gender tree شجره نامه
gender tree سلسه دودمان نسب نامه
genealogical tree شجره نامه
genealogical tree نسب نامه
apple tree درخت سیب
barren tree درخت بی میوه
cornel tree درخت زغال اخته
balsam tree درخت بلسان
binary tree درخت دودویی
china tree زیتون تلخ
china tree شالسنجان
axle tree میله میان دو چرخ
binary tree درخت دودوئی
boot tree قالب چکمه یا پوتین
box tree درخت شمشاد
chaste tree دل اشوب
chaste tree فلفل بری
cherry tree درخت گیلاس
chocolate tree درخت کاکائو
christmass tree ضربهای در بولینگ که میلههای 3 و 7 و 01 را برای راست دست و میلههای 2 و7 و 01 را برای چپ دست باقی می گذارد
clothes tree چوب لباسی
clothes tree چنگک لباس
coffee tree درخت قهوه
grass tree نوعی زنبق استرالیایی
hat tree کلاه اویز
roof tree کش دیرک افقی چادر
margosa tree تلخ
margosa tree ازاد درخت شالسنجان
mastic tree درخت بنه
mastic tree درخت چاتلنغوش
minimal tree درfکه گرههای آن به روش بهینه سازماندهی شده اند تا بیشترین کارایی را داشته باشند
minimal tree درختی که گرههای ترمینالی ان مرتب شده تا باعث عملکردبهینه ان درخت شوند
decision tree اقدامات لازم جهت تصمیم گیری
plane tree درخت چنار
ordered tree درخت مرتب شده
parse tree درخت تجزیه
peach tree درخت هلو
pear tree درخت گلابی
planer tree درخت ازاد
plum tree درخت الو
plum tree درخت گوجه
ridge tree کش بالای شیروانی
roof tree کش بالای شیروانی
margosa tree زیتون
family tree شجره
joshua tree درخت خنجری یا ابره ادم جنوب شرقی امریکا
in the green tree بخت سبز
in the green tree خوشبخت
in the green tree سرسبز
i saw one climbing the tree یکی را دیدم که از درخت بالامی رفت
huffman tree درختی با کمترین مقادیر
abel tree درخت سپیدار که نام لاتین ان alba populus است
he is up a gum tree کاردبه استخوانش رسیده است
Christmas tree جعبه کنترل حاوی چراغهای رنگی
judas tree درخت ارغوان
locus tree درخت اقاقیا
locus tree درخت خرنوب
family tree نسب نامه
mulberry tree درخت توت
family tree شجره نامه
locust tree درخت اقاقیا
bald animal or tree درخت یا حیوان برهنه
To pick an apple off the tree. سیبی را از درخت کندن [چیدن] .
to lop off a branch [from a tree] شاخه ای را [از درختی] بریدن
backing up the wrong tree <idiom> [دنبال چیزی در جای اشتباهی گشتن]
money does not grow on tree <idiom> پول که علف خرس نیست
optimum tree search جستجوی بهینه درخت
the tree sheltered us fromrain درخت مارا ازباران پناه داد
the tree shoot out brances ازدرخت شاخه هایی بیرون زد
to chop dowm a tree درختی را انداختن
to snag a tree trunk ته شاخههای درخت را زدن وانرا صاف کردن
wild oriental a tree ارژن
optimal merge tree نمایش درختی یک ترتیب که در ان رشته ها قرار است درهم ادغام گردند تا اینکه حداقل تعداد عملیات رخ دهد
To tie the horse to the tree. اسب رابدرخت بستن
snow ball tree گل بدماغ
The apple does not fall far from the tree. <proverb> درست شبیه پدر.
Tilia [lime tree] درخت نمدار [زیرفون]
bark up the wrong tree <idiom> [درمورد چیزی گمان اشتباه کردن]
He hitched the horse to a tree. دهنه اسب را به درخت گره زد ( بست )
To bark up the wrong tree. <idiom> [سوراخ دعا را گم کردن]
house tree person test ازمون خانه- درخت- ادم
Fruit -bearing (prlific) tree. درخت باردار ( بارآور )
He lost control of the car and swerved towards a tree. او [مرد] کنترل خودرو را از دست داد و از پهلو به درخت خورد.
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com