English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 155 (8 milliseconds)
English Persian
trench knife کارد سنگری
Other Matches
trench برش
trench سنگر
trench کندن
trench چاله و ترانشه
trench گودال
trench خندق زدن
trench استحکامات خندقی شیار طولانی
trench گودال سنگر
trench حفرکردن
trench جان پناه
trench سنگر کندن
trench شیار لوله قرارگیری کابل
trench چال
trench معبر
trench گود ساختمان
trench سنگررابط
trench خندق
trench coats پالتو کمربنددار
boundary trench نهرچه مرزی
cut off trench پادکن
boundar trench نهرچه مرزی
slit trench سنگر خندقی شکل سنگر درازکش گروهی
trench coats پالتو بارانی نظامی
fire trench سنگر تیراندازی
foundation trench شالوده
foundation trench پی
trench burial دفن مردگان در خندق استفاده از قبر خندقی عمومی
straddle trench خندق یا نوعی سنگر عمیق خطی کوتاه که معمولا برای تهیه مستراح اردوگاهی مورد استفاده قرار می گیرد
slit trench سنگر انفرادی
slit trench خندق باریک جهت سنگرگیری
slit trench سنگر
fire trench سنگر اتش
drainage trench معبر فاضلاب
standard trench سنگر معمولی
crawl trench خطوط رابط سنگرها
crawl trench سنگرهای رابط بین خطوط مواضع
trench knitfe چاقوی مخصوص مبارزه دست بیقه
cut off trench گودال جداکننده
trench foot پای سرمازده
trench excavator ماشین حفاری
drainage trench فاضلاب رو
pipeline trench معبر خط لوله
cut-off trench پایههایسد
trench warfare وضعیتیکهدرآنطرفینجنگدرسنگرپناهمیگیرند
olympic trench shooting مسابقه تیراندازی المپیک با 5تیر از 5 موضع مختلف
ground water trench بریدگی اب زیرزمینی
knife کارد زدن
knife گزلیک
knife تیغه
the knife چاقوی جراحی
the knife الت جراحی
a knife یک چاقو
knife : چاقو کارد
knife : چاقو زدن
before you can say knife برقی ناگهان
before you can say knife فورا
before you can say knife خیلی زود
putty knife کارتک [ابزار]
three bladed knife چاقوی سه تیغه
knife polishing [پرداخت پرزهای فرش به کمک چاقو یا تیغه تیز]
steak knife کارد رومیزی دارای تیغه مضرس
hook knife چاقوی قلاب شکل [جهت گره زدن خامه ها در روش ترکی بافت]
finish knife کارد یا تیغ [مخصوص پرداخت سطح فرش]
commando knife چاقویکماندو
pallet knife کاردک نقاشی
pallet knife کاردک
pallet knife ماله رنگ امیزی
paring knife سم تراش
paring knife ناخن گیر
plane knife تیغه رنده
pruning knife چاقوی شاخه زنی
spackle knife کارتک [ابزار]
filleting knife چاقویماهیچهبربی
dinner knife چاقویغذاخوری
war to the knife جنگ سخت
war to the knife جنگ خونین
flick-knife چاقوی ضامندار
dessert knife چاقویدسر
boning knife چاقویتزئینی
butter knife ضربهپایشنایپروانه
cheese knife چاقویپنیر
fettling knife چاقویتراشیدنغذا
war to the knife کارد و کارد کشی
flint knife چاقویسنگچخماقی
folding knife کارد جیبی تاشو [کارد سوئیسی]
I don't have a knife. من چاقو ندارم.
painting knife چاقوینقاشی
oyster knife چاقویمخصوصصدف
knife pleat پیلهتیغهای
kitchen knife چاقویآشپزخانه
ham knife چاقویژامبون
grapefruit knife چاقوی گریپ فروت
cook's knife چاقویآشپزی
knife edge تیغه در
knife-edges لبه چاقو
knife-edges لبه تیغ
sheath knife چاقوی غلاف دار
paper-knife کاغذ بر
knife edge لبه کارد
carving knife چاقوی حکاکی یا گوشت بری
jack-knife چاقوی بزرگ جیبی
pocket knife چاقوی جیبی
palette knife کاردک نقاشی
bowie knife دشنه
bowie knife خنجر
knife-edges تیغه در
knife-edges لبه تیز هرچیزی
knife edge لبه چاقو
knife edge لبه تیغ
knife-edge لبه کارد
knife-edge لبه تیز هرچیزی
knife-edge تیغه در
knife-edge لبه چاقو
knife-edge لبه تیغ
knife edge لبه تیز هرچیزی
knife-edges لبه کارد
bread knife کارد نان بری
case knife چاقوی جلد دار
case knife چاقوی بزرگ
knife grinder چاقوتیزکن
knife grinder تیزگر
knife machine ماشین کاردپاک کنی چاقوتمیزکن
knife machine کاردپاک کن
knife rest جای چاقو
knife board میزی که روی ان کاردهاراپاک می کنند
knife rest نوعی مانع یا سدجادهای است که با سیم خاردار و یک چهارچوب فلزی یا چوبی تهیه می کنند و قابل حمل میباشد
knife switch کلید تیغهای
knife switch کلید اهرمی
knife switch کلید چاقویی
moon knife چاقوی پوست تراشی
moon knife چاقوی هلالی
knife boy خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
knife board نیمکت دوطرفه دربالای امنیبوس
hack knife چاقوی مخصوص برش کامل
dissecting knife چاقوی تشریح
cut it with a knife درمقابل
cut it with a knife برضد
dissecting knife کاردتشریح
switchblade knife چاقوی ضامن دار
hand knife خوش بافت
jack knife خم شدن بجلو با پاهای مستقیم و گرفتن مچ پا بادستها
paper knife کارد کاغذبری
clasp knife چاقوی ضامن دار
jack knife bridge پل متحرک تاشو
large chopping knife ساطور
plaster cutting knife کارد گچبری
This knife is too blunt for words . این چاقو ماست راهم نمی برد ( خیلی کند است )
types of kitchen knife انواعچاقویآشپزخانه
Swiss army knife دستهچاقوسوئیسی
principal types of knife انواععمدهچاقو
double break knife switch کلید تیغهای دو اتصالی
A sharp knife (pin , needle) چاقو (سوزن ) تیر
to play a good knife and fork ازروی اشتهاخوراک خوردن خوب چیز خوردن
knife-blade cartridge fuse فیوزفشنگیتیغهدار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com