Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 108 (6 milliseconds)
English
Persian
true or sternal ribs
دندههای حقیقی اضلاع پیوسته به قص
Other Matches
sternal
جناغی
sternal
وابسته بجناغ سینه
spare ribs
سر دنده
nose ribs
تیغه هایی در امتداد وتر که در تمام طول بال و تا تیرک جلویی امتداد میابند
short ribs
گوشت با استخوان دنده
spare ribs
گوشت دنده با استخوان
false ribs
ریبهای کاذب
to poke anyone in the ribs
به پهلوی کسی سقلمه زدن
floating ribs
دندههای ازاد
false or asternal ribs
دندههای کاذب
true
<adj.>
درست
true course
راه حقیقی
true mean
میانگین حقیقی
true course
سمت حرکت جغرافیایی ناو یاهواپیما
true course
سمت مسیر جغرافیایی
true value
مقدار حقیقی
true
ثابت کردن
true
<adj.>
شایسته
Is it true that. . . ?
راست است که ...؟
true course
heading true :syn
true
درست
true
واقعی حقیقی
true
راستگو
true
خالصانه صحیح
true
حقیقی کردن
true
راستین
true
پابرجا
true
راست
true
فریور
true
حقیقی
true
<adj.>
صحیح
true
<adj.>
مناسب
true
ثابت
true
وضعیت منط قی
true meridian
نصف النهار واقعی
true life
مطابق زندگی روزمره
true life
حقیقی وصحیح
true horizon
افق حقیقی عکس یا افق پرسپکتیوی عکس هوایی
true hearted
بی ریا
true he is somewhat stingy....
راست است که اندکی خسیس است ولی ...
true hearted
صمیمی
true heading
course true
true heading
سمت حقیقی
true form
فرم واقعی
true life
واقعی
true origin
نقطه مبداء یا مبنای مختصات جغرافیایی نصف النهار مبداء مختصات جغرافیایی
true
[and accurate]
<adj.>
از روی صدق وصفا
What you say is true in a sense .
گفته شما به معنایی صحیح است
true-blue
هوادار دو آتشه
true-blue
پیرو متعصب
true wind
سمت وزش باد
true wind
باد حقیقی
true vertical
قائم واقعی
true variance
پراکنش حقیقی
true track
تصویر زاویه بین شمال واقعی و مسیر هواپیما روی زمین
true slump
نشست واقعی
true score
نمره حقیقی
true power
توان واقعی
true power
توان متوسط
true pelvis
لگن زیرین
true power
توان حقیقی
true north
شمال جغرافیایی
true altitude
altitude observed
true heading
سمت جغرافیایی
true resistance
مقدارمقاومت حقیقی
ti is true in the rough
بطورکلی درست است
partially true
فی الجمله راست
partially true
تا یک اندازه راست
true resistance
مقدار مقاومت اهمی
it is true that he was sick
راست است که او ناخوش بود
it is not true that he is dead
اینکه میگویند مرده است حق ندارد
true copolymer
همبسپار حقیقی
true to one's promise
خوش قول
true north
شمال حقیقی
accept as true
گاهی پس از accept بمعنی پذیرفتن لفظ of می اورند
accept as true
تبصره
accept as true
باورکردن
true north
شمال واقعی
true azimuth
گرای حقیقی
true azimuth
سمت حقیقی گرای جغرافیایی
true basic
تروبیسیک
true complement
متمم مبنایی
true dip
شیب حقیقی
true copy
رونوشت مطابق با اصل
true convergence
انحراف جغرافیایی
true convergence
سیستم کنترل جغرافیایی یاسیستم مختصات جغرافیایی تقارب حقیقی نصف النهارات
true complement
مکمل واقعی
true complement
متمم واقعی متمم مبنایی
true complement
مکمل صحیح
true complement
متمم واقعی
true bearing
سمت جغرافیایی
true bred
با تربیت
true bred
اصیل
true bill
اعلام جرمی که هیئت منصفه در فهر ان صحه گذارند
true born
حلال زاده اصیل اصل
negative true logic
سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
true false questions
پرسشهای درست- نادرست
a true and accurate report
گزارشی درست و دقیق
true air speed
سرعت حقیقی هواپیما یا سرعت تنظیم شده ان
show one's (true) colors
<idiom>
نشان دادن چیزی که شخص واقعا دوست دارد
true or real focus
کانون حقیقی
positive true logic
یک سیستم منطقی که در ان ولتاژ کم بیانگر بیت صفر وولتاژ بالا بیان کننده بیت یک میباشد
true air speed
سرعت نسبی هواپیما
true false test
ازمایش درستی ونادرستی چیزی
It doesnt ring true to me .
به گوشم درست نمی آید
Theres many a true word spoken in jest .
<proverb>
در هر مزای یقایقى نهفته است .
Lets suppose the news is true .
حالا فرض کنیم که این خبر صحیح با شد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com