English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
turk's head گره دستار
turk's head knot manrope: syn
Other Matches
turk اهل کشور ترکیه
turk ترک
young turk افسر جوان افراطی
turk's capcactus کاکتوس هند غربی
turk'shead کاکتوس هند غربی
head to head polymer بسپار سر به سر
head way بجلو
well head سر چشمه
over one's head <idiom> خیلی سخت برای درک
Off with his head ! سرش را ببرید !
head well چاه پیشکار
head well مادر چاه
head way بلندی طاق سرعت
head way پیشرفت
head way پیشروی
head on از طرف سر
head on روبرو
head on نوک به نوک
head-on شاخ بشاخ
head-on از سر
head-on از طرف سر
head-on روبرو
head-on نوک به نوک
head first باکله
head first سربجلو
head first از سر سراسیمه
head-first باکله
head-first سربجلو
head-first از سر سراسیمه
keep one's head خونسردبودن
head off <idiom> به عقب برگشتن
off with his head سرش را از تن جدا کنید
go to one's head <idiom> مغرور شدن
get it through one's head <idiom> فهمیدن ،باورداشتن
over head هزینه سربار
head off دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
head down دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
per head متوسطمیانگین
one way head سریکجهته
from head to f. ازسرتاپا
go head پیش بروید
go head ادامه بدهید بفرماید
go to head of مست کردن
R/W head HEAD WRITE/READ
head off <idiom> مانع شدن از ،جلوگیری کردن
head-on <idiom> فرجام مواجه شدن با
to head off عازم شدن [گردش]
head up بردن قسمت جلوی قایق بسمت باد
head for به سمت معینی در حرکت بودن
head to head رقابت شانه به شانه
with head on سربه پیش سر به جلو
to keep one's head ارام یاخون سردبودن
over one's head <idiom> به مقام بالاتری رفتن
on/upon one's head <idiom> برای خودش
to go off one's head دیوانه شدن
keep one's head <idiom>
head up <idiom> رهبر
to get anything into ones head چیزیراحالی شدن یافهمیدن متقاعدشدن
head out <idiom> ترک کردن
head-on <idiom> برعلیه کسی بودن
R/W head وسیله
head سر
head مهم
head : سرگذاشتن به
head دارای سرکردن
head ریاست داشتن بر رهبری کردن
head دربالا واقع شدن
head سرفشنگ
head عناصر اولیه ستون
head پیش رو
head رهبر یا دسته پیشرو یک ستون
head سرپل توالت ناو
head عازم شدن سرپل گرفتن
head مواجه شدن سرپرستی شدن به وسیله
head توپی کامل و سایر متعلقات
head عمده
head اصلی
head کله
head راس عدد
head نوک
head ابتداء
head انتها دماغه
head دهانه
head رئیس
head سالار عنوان
head موضوع
head منتها درجه موی سر
head فهم
head خط سر
head فرق سرصفحه
head سرستون
head سردرخت
head ضربه با سر
head اولین عنصر داده در لیست بودن
head دهنه ابزار
head ارتفاع ریزش سر رولور سر
head افت
head ارتفاع فشاری
head دماغه
head بخش بالایی وسیله
head شبکه یا بدنه
head وسیله ارتباطی بین آنتن و شبکه کابل تلویزیونی
head دیسک مخصوص برای تمیز کردن نوک خواندن / نوشتن دیسک
head دادهای که نشان داده آدرس شروع لیست دادههای ذخیره شده در حافظه است
head بعد بالایی کتاب یا بدنه
head رهبری کردن مقاومت کردن
head طول سر اسب بعنوان مقیاس فاصله برنده از نفر بعد
head on شاخ بشاخ
head انتهای میز بیلیارد
head دستشویی قایق بالای بادبان
head هد
head on از سر
head موضوع در راس چیزی واقع شدن
head نوک پیکان
head راس
head عنوان مبحث
keep one's head دست پاچه نشدن
sculptured head پیکره سر ادمی
read head نوک خواندن
raw head نوک خواننده
sculptured head سردیس
round head برگردان
running head خط عنوان هرصفحه در متن
scald head کچلی
rivet head کله پرچ
round head سر گرد
read head نوک خواننده
read head هد خواندن راس خواندن
record head نوک ضبط
recording head نوک ضبط
to poke one's head دولادولا راه رفتن
she has a well poised head وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
shock head انبوه گیسو
to bob one's head کوتاه کردن موی سر کسی
to gather head نیروگرفتن
to gather head قوت گرفتن سرپیداکردن
to keep ones head above water خود را از بار بدهی رها کردن
to hide one's head ازشرمساری پنهان شدن پناه بردن
to hit someone on the head بر سر کمی زدن
to pitch on one's head از سر پرت شدن
to knock head پیشانی برخاک نهادن
to knock head سجود
ti lift one's head نیرو گرفتن
the crown of the head فرق سر
tension head بار کشش
shock head دارای موی فراوان
spear head گروه جلودار
spear head گروه نوک درحمله یا سر جلودار
spindle head سر هرزگرد
splash head پاشش گیر
static head فشار ایستایی
swelled head خودخواه
swelled head دارای عقاید بزرگ خود فروش
t head bolt پیچ چکشی شکل " T "
to knock head چیزی که عبارت ازگذاشتن پیشانی بر روی زمین
raw head نوک خواندن
my head aches سرم درد میکند
lost head افت بار
knock on the head باطل کردن
lunk head ادم کله خر
magnetic head نوک مغناطیسی
magnetic head هد مغناطیسی
manufactured head سر ساخته شده
mast head نوک دکل کشتی
movable head با نوک متحرک
moving head با نوک متحرک
navigation head بارانداز کنار اسکله دریایی محل مبادله بار کشتیها دراسکله
lose one's head دیوانه شدن
long head زیرکی
long head دوراندیشی
it turned my head سرم را بدوران انداخت یا گیج کرد
keep one's head above water رهایی یافتن
keep one's head above water قصر دررفتن
knock on the head خنثی کردن
knock on the head نقش بر اب کردن
knock one on the head مشت بر کله کسی زدن
knurled head سر عدسی اج دار
lapping head سمبه توپ
lapping head سمبه فلزی
letter head سر کاغذ
letter head کاغذیکه نشان چاپی دارد
net head ارتفاع موثر
output per head تولید سرانه
poppy head خشخاش ارایش گلدسته واردربالای صندلیهای کلیسا
power head سر موتور
power head نوک نیزه تیراندازی به ماهی
pressure head ارتفاع فشار
print head نوک چاپ
print head هد چاپ
pudding head ادم کودن و نادان
pudding head بلید
puzzle head که دارای افکارمغشوش و خیالات درهم برهم است
raise its head پیدا شدن
poppet head طناب و قرقره که در بالای تیری نصب شده باشد
poppet head گیره
poppet head پایه
output per head بازده سرانه
per head tax مالیات سرانه
percolation head ارتفاع نفوذ
pile head قسمت فوقانی شمع
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com