Dictiornary-Farsi | twentyfive yard line | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
twentyfive yard line	خط 52 یاردی موازی خط پایانی


Other Matches

five yard line	خط داخلی و موازی خط کناری
four yard line	خط فرضی 4 متر به موازات دوازه واترپولو
yard line	خطوط واقعی یا فرضی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
classification yard line	سایدینگ راه اهن طبقه بندی خط
classification yard line	دو راهی
twentyfive	خط 52 یاردی موازی با خط دروازه
yard	واحد طول معادل 4419/0متر
yard	یارد
yard	محوطه یا میدان
yard	محصورکردن
yard	انبار کردن
yard	حیاط
yard	لایه
yard	واحد اندازه گیری = 3 فوت
yard	حیاط محوطه
yard	میله وصل به دکل برای بادبان
yard	بازوی افقی دکل ناو
yard	واحد مقیاس طول انگلیسی معادل 4419/0 متر
back yard	حیاط خلوت
classification yard	محوطه مانور قطارها محوطه تقسیم مسیر قطارها
brick yard	اجرپز خانه
yard goods	اجناس ذرعی
yard man	کسیکه برای اداره کارهای طویله اجیر میشود
yard man	مهترگاو
yard man	متصدی محوطه
receiving yard	محوطهدریافتی
farm-yard	حیاط مزرعه
yard stick	خط کش [ابزار]
yard stick	متر [وسیله اندازه گیری] [ابزار]
contractors yard	واحد ساختمانی
yard track	ریل موقت در داخل محوطه انبارها و یا باراندازها
yard marker	خطوط فرضی یا واقعی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
yard stick	خط کش تاشو [ابزار]
tilting yard	میدان مبارزه نیزه بازان و سوارکاران
marshalling yard	محوطه تفکیک و دسته بندی کالاها
dock yard	محوطه بارانداز
main yard	قسمتی از عرشه که بادبان اصلی در ان واقع است
court yard	حیاط
marshalling yard	محل تفکیک و طبقه بندی کالاها در مقصد یا مبداء حمل
scotland yard	اسکاتلند یارد
tan yard	دباغ خانه
ship yard	محل کشتی سازی
scotland yard	اداره کاراگاهی لندن
dock yard	محوطه لنگرگاه
scotland yard	نام کوچهای در لندن که اداره مرکزی شهربانی لندن در ان قراردارد
navy yard	محوطه مخصوص لنگر اندازی ناوگان
kale yard	سیزیکاری نویسندگان داستانهایی loohcs Kailyard ...
kale yard	کلم زار
stock yard	حیاط طویله
ship yard	کارخانه کشتی سازی
scotland yard	اداره مرکزی جدیدی برای شهربانی لندن در کناررود تایمز بنا شده است اداره جنایی که نام اختصاری ان cid میباشد نیز جزء این سازمان است
farm yard	حیاط کشت زار
ten yard	خط شکسته در طرفین خط نیمه به فاصله 01 یارد ازان
farm yard	حیاط مزرعه
rolling stock cleaning yard	میلهچرخندهتمیزکنندهحیاط
line by line milling	فرز کردن سطر به سطر
line by line analysis	تجزیه سطر به سطر
line to line voltage	ولتاژ بین دو خط
line by line milling	فرز کردن سطری
line to line voltage	ولتاژ زنجیر شده
line to line spacing	فاصله سطور
line to line fault	تماس خطوط
line to line fault	اتصال کوتاه دوقطبی
line to line fault	اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line fault	اتصال کوتاه خط به خط
on line	مورداستعمال
in line <idiom>	با محدودیت متداول
on line	داخل رده
Which line goes to ... ?	کدام خط به ... میرود؟
on line	متصل
line out	قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
out of line <idiom>	ناصحیح
line up <idiom>	سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
Which line goes to ... ?	کدام خط راه آهن به ... میرود؟
on line	درون خطی
on line	مستقیم
line up <idiom>	به درستی میزان کردن
line up <idiom>	به صف کردن
down the line <idiom>	درآینده
line out	با خط علامت گذاشتن
on line	در خط
out of line	جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
o o line	خط تقسیم دیدبانی
in line	شمشیر در وضع حمله
in line	همراستا
below the line	درامد یا هزینه غیر مترقبه
necessary line	خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
down the line	ضربه از کنار زمین
mean line	خط میان
to come in to line	در صف امدن
to come in to line	موافقت کردن
line by line	سطر به سطر
on the line	هواپیمای اماده پرواز
along line	در خط
out of line	خارج از خط جبهه
down line	بار کردن پایین خطی
on line help	کمک مستقیم
old line	محافظه کار
old line	دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
all along the line	درامتدادهمه خط
o o line	خط دیدبانی سپاه
all along the line	در همه جا
along line	در امتداد خطوط
the line	صف
off line	برون خطی
line	ترازکردن
line	استرکردن
line	پوشاندن
line	خط
line	طناب خط
line	خط صف
line	صفی در خط
line	رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
by-line	کار یاشغل اضافی وزائد
line	اراستن
line	بخط کردن
line	خط دار کردن
off line	وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
line of d.	مرز
line of d.	حد فاصل
Are you still on the line?	هنوز پشت تلفن هستی؟
Are you still on the line?	خط را قطع نکردی؟
line	لجام
line	: خط کشیدن
line	خط انداختن در
by-line	خط فرعی راه اهن
by-line	خط دوم یافرعی
line	شعبه
line	نسب
line	خط زدن
line	محصول
line	لاین
line	رشته
line	حدود رویه
line	اتصال فیزیکی به ارسال داده
line	در سمت
line	سیم
line	جبهه جنگ
by line	کار یاشغل اضافی وزائد
line	لوله منفردی در سیستم سیالات
by line	خط فرعی راه اهن
by line	خط دوم یافرعی
line	طرز
line	دهنه
line	: خط
line up	به ترتیب ایستادن
off line	غیر متصل
line	ردیف
line	ریسمان
line	رشته بند
off line	منفصل
line up	به خط شدن
line	سطر
line	طناب سیم
line up	ردیف ایستادن تیم
line	جاده
line-up	به خط شدن
line-up	ردیف ایستادن تیم
line	رسن
off line	قطع
line-up	به ترتیب ایستادن
possibilities line	خط امکانات
lubber line	خط عمودی بر روی صفحه قطب نما
marriage line	عقدنامه سند ازدواج
poverty line	خط فقر
price line	خط قیمت
pipe line	خط لوله
pitch line	مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
loop line	دوراهی
mooring line	طناب مهار مین
message line	خط مخابره
median line	میانه
lumber's line	خط شاخص قلب نما که مشخص کننده سینه ناو است
private line	خط خصوصی
mason's line	ریسمان کار
marriage line	گواهینامه ازدواج
marline or line	طناب کوچک دولا
reference line	خط راهنمای تعیین جهات خط برگشت خط مبنا
lubber's line	نشانگر سینه
lubber's line	علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
lumber's line	خط سینه ناو
ready line	صف پشت خط اتش
ready line	خط انتظار
mach line	موج ضربهای ضعیف
possibilities line	خط بودجه
profile line	نیمرخ زمین
line noise	پارازیت خط
red line	خط قرمز
principal line	خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
line number	شماره خط
lyman line	خط لیمان
line of cerdit	خط اعتبار
lubber line	خطی که روی صفحه قطب نماامتداد محور طولی هواپیما رانشان میدهد
line of approach	راه وصول
out of line coding	کدگذاری برون خطی
peaked line	خط چین
on line operation	عملکرد درون خطی
peaked line	خط پاره پاره
penny a line	ارزان
penny a line	پست