English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
English Persian
type of middle cloud شکالابرقسمتمیانی
Other Matches
type of low cloud شکلابرقسمتپائینی
type of high cloud شکلابرقسمتبالایی
cloud ابر
under a cloud <idiom> ناراحت وغمگین
on cloud nine <idiom> خیلی خوشحال وشاد
to cloud over ابری شدن [هوشناسی]
cloud توده ابرومه
cloud توده انبوه تیره وگرفته
cloud ابری شدن سایه افکن شدن
cloud لکه
cloud تیره شدن
cloud قارچ اتمی
under a cloud <idiom> سوء فن
storm cloud ابرهایسیاهطوفانی
mushroom cloud ابریکهازگردوخاکحاصلازانفجارهستهایتشکیلمیشود
cloud amount میزان پوشش ابر اتمی
cloud cover سطح ابر زیرپوشش اتمی
cloud attack تک شیمیایی با مواد سمی
A patch of cloud . لکه ابر
cloud design طرح ابری که بیشتر در فرش های چینی دیده می شود و حالتی از ابر را نشان می دهد
wilson cloud نوعی ابر غلیظ و متراکم
cloud amount غلظت ابر اتمی
electron cloud ابر الکترونی
medium cloud ابرهای متوسط
low cloud ابرهای کم ارتفاع
ion cloud ابر یون
cloud attack تک با ابر شیمیایی
cloud burst رگبار
nacreous cloud ابرصدفی
noctilucent cloud ابرنوتلیوسنت
star cloud سحابی ستارهای
star cloud ابری ستارهای
scattered cloud ابرپراکنده
condensation cloud ابر یا بخار غلیظی از قطرات که اطراف گوی اتشین اتمی رامی گیرد
cloud point دمایی که در ان مایع سردشونده شروع به کدر ومات شدن میکند
cloud land عالم خیال یافرض
cloud forest جنگل بلند مه الود
cloud drift ابرمتحرک
high cloud ابرهای مرتفع
cloud capt ابربرسر
cloud castle خیال خام
cloud chamber اتاقک ابر
cloud cover غلظت ابر اتمی
cloud chamber effect اثرات حاصله از لایه خارجی قارچ اتمی اثرات پوسته قارچ اتمی
greater magellanic cloud ابر ماژلانی بزرگ
every cloud has a silver lining <idiom> [خوش بین باش، روزهای سخت نیز جایشان را به روزهای بهتر میدهند]
these cloud promise rain این ابرها خبر از بارندگی میدهند
measurement of cloud ceiling اندازهگیریفشارهوا
cloud-cuckoo-land سرزمین اوهام
cloud-cuckoo-land کشور پریون
cloud-cuckoo-land سرزمین خواب و خیال
cloud lattice design طرح ابری شبکه ای که بیشتر بصورت بندی و در فرش چین دیده می شود . زمینه معمولا زرد و شبکه ها آبی رنگ می باشد .
cloud band border [حاشیه ترکیبی از شکل نعل اسب و ابر آسمان بصورت امواج و شکل اس لاتین که کل فضای حاشیه را پر می کند . این طرح در قالی بافته شده در قرن شانزدهم میلادی در ایران نیز مشاهده شده است.]
lasser magellanic cloud ابر ماژلانی کوچک
dust cloud theory نظریه غباری
cloud top height ارتفاع صعود قارچ اتمی
cloud of volcanic ash خاکسترابریعمودی
middle name نام وسطی-اسموسطین
middle میانه میدان
middle course میانه روی
of middle a میان سال
middle میان
middle وسط
middle مرکز
middle میانی وسطی
middle منطقه میانی زمین
middle price قیمت حد وسط
middle price قیمت متوسط
middle linebacker مهرهخطآخریمیانی
middle plane صفحه میانتار
middle part قسمت میانی
middle part میان
middle latitude منطقه معتدله
middle insomnia بیخوابی میانی
middle game وسط بازی
middle fraction پاره میانی
middle heavyweight 09 کیلوگرم
middle sized دارای اندازه متوسط
middle sized میان اندازه
middle sole لژمیانی
the middle finger انگشت میانه
middle weight میانه
middle piece قطعهمیانی
middle weight میان وزن
middle watch نگهبانی نیمه شب
middle term قیاس مشترکی که در صغری وکبری صدق کند
middle succession توالی میانین
middle phalanx بندانگشتمیانی
middle succession توالی وسطی
Middle Ages قرون وسطی
middle fraction جزء میانی
middle aisle صحن
middle aisle شبستان
middle-of-the-road بیطرف
middle-of-the-road میانه رو
up to the middle in water تا کمر در اب
middle body قسمت میانه ناو یا کشتی
middle panel قابچوبیمیانی
Middle West باختر میانه
Middle East خاورمیانه
Middle East سرزمین های میان خاور نزدیک East Near و خاور دور East Far
middle bar of a saw کمانکش اره
middle covert پرهایمیانی
middle jib بادبانسهگوشکوچکمیانی
middle finger وسطی
middle finger انگشت میان
middle lobe نرمهششمیانی
middle english انگلیسی تا 0051میلادی
middle leg پایمیانی
middle ear گوش وسط
middle ear حفره کوچکی محدود به پرده که صدا را ازگوش خارجی به گوش داخلی منتقل میکند
middle ear گوش میانی
middle deck پل میانی
middle distance فاصلهی میان زمینه و پیش زمینه
middle toe انگشتمیانی
middle torus گچبریمیانی
middle age میان سال
middle aged دوره بین جوانی وپیری
middle schools دبیرستان
middle aged میان سال
middle school دبیرستان
middle classes طبقه ما بین اشراف وطبقه پایین
middle classes طبقه متوسط
middle class طبقه متوسط
middle layer قشر میانی
middle-aged میان سال
Middle Eastern مربوطبهخاورمیانه
middle age دوره بین جوانی وپیری
piggy in the middle بازیخرسوسط
middle class طبقه ما بین اشراف وطبقه پایین
middle of the road <idiom> سردوراهی گیرکردن
the parting in the middle فرق وسط
middle distance race دو نیمه استقامت 008 تا0051 متر
middle lintel in window وادار میانی پنجره
middle lintel in window الت وسطی پنجره
middle ground buoy بویه زمین میان گذرگاه
middle lintel in window کمرکش پنجره
member of the middle class عضو طبقه متوسط
middle-class person عضو طبقه متوسط
mullion=middle post وادار
upper middle class طبقه متوسط بالا [در اجتماعی]
middle nasal concha کنجایمیانیدماغی
middle primary covert پرهایاولیهمیانی
infection of the middle ear عفونت گوش میانی [پزشکی]
inflammation of the middle ear عفونت گوش میانی [پزشکی]
middle level management مدیریت سطح متوسط
middle leg (outer surface) پایمیانی
The working (middle,upper)class. طبقه کارگر (متوسط بالا )
middle rial of door frame قیدچه
middle ear inflammation [MEI] عفونت گوش میانی [پزشکی]
To steer a middle course . To act within judicious bounds . کجدار و مریض عمل کردن [به نعل و به میخ زدن]
type نوع
type ماشین کردن طبقه بندی کردن
type با ماشین تحریر نوشتن
type نوع خون
type نوع خون را معلوم کردن
type باسمه ماشین تحریر
type کلیشه
type حروف چاپی حروف چاپ
type قبیل
type رقم
type قسم
type سنخ
type نمونه
type of use نمونه کاربرد
he is not of that type جنم انراندارد
he is not of that type ازان قبیل اشخاص نیست
type متغیری که فقط حروف الفبا عددی را می پذیرد
type گونه الگو
type فرمان TYPE
type وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
type ساختمان
type تعریف پردازنده یا انواع داده که یک متغیر در کامپیوتر دارد
type تیره
type متغیری که هر نوع داده مثل عددی , متن و... را می پذیرد
type سنخ تیپ
type مدل
type command نوع یکان ناو گروه
type face نوع چرخش یکان
type face نوع ارایش یکان
type face طرح حروف
type font خانواده حروف
type front نوعی روش تایپ کردن نامه ها
type front ماشین تایپ به جلو
type genus جنس یاگونه
type genus نوع مشخص
type i error خطای نوع اول
type command فرماندهی ناو گروه
Type cable مشخصات کابل معرفی شده توسط IBM
Type cable چهار سیم جدا به صورت دو جفت , که هر یک از سیم محکمی تشکیل شده است
type of fuel نوعسوخت
to type in quadruplicate چهارنسخه ماشین کردن
type ahead ویژگی ای که باعث از بین رفتن کلمه میشود
touch-type نگارش با روش پرماسی
type bar میله ماشین تحریر
type bar تمام کاراکترها در یک مجموعه کاراکتر معین
Type cable چهار سیم جدا به صورت دو جفت , کابل مستقیم بدون چرخش
Type cable چهار سیم به صورت دو جفت که با یک لایه بافته شده پوشیده شده است تا تصادف را کاهش دهد
Type cable دوازده سیم ه صورت شش جفت برای ارسال صوت
Type cable دو سیم پیچیده شده برای سیم تلفن
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com