English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
English Persian
type write ماشین کردن
type write با ماشین تحریر نوشتن
type write ماشین نویسی کردن
Other Matches
write-off از دفتر خارج کردن
write up به تفصیل نوشتن
write up ستودن
write this way اینطور بنویسید
Please write it like this (this way). اینطور بنویسید
write down تنزل دادن بهای اسمی سهام
write down یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
write up <idiom> مقامی را به حساب آوردن
write down ثبت کردن
write out به تفصیل نوشتن
write-in وابسته به اینگونه رای
write up به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write-up ستودن
write-up به تفصیل نوشتن
write-off مستهلک کردن
write-in شخصی که نام او در فهرست کاندیدها نیست ولی به او رایمیدهند
write-off قلم زدن
write-off زود نوشتن
write off از دفتر خارج کردن
write off مستهلک کردن
write off حذف کردن
write-in رای دادن به کسی که نامش در فهرست کاندیدها نیست
write off زود نوشتن
write-off حذف کردن
to write off قلم زدن
write-up به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write off قلم زدن
asking to write استکتاب
write off <idiom> پذیرش خسارت وپیش از آن نگران نبودن
write سیستم ذخیره سازی دیسک نوری که امکان نوشتن به همراه چندین عمل خواندن روی فایل میدهد
write وسیله ارسالی که میتواند داده را روی رسانه مغناطیسی بنویسد
write سیستم ذخیره سازی دیسک نوری که امکان یک عمل نوشتن به همراه چندعمل خوا ندن روی فایل می دهد
write وسیله ارسالی که میتواندداده راسوی رسانه مغناطیسی بنویسد
write با اب وتاب شرح دادن
write سوخت شده محسوب کردن شرح چیزی را نوشتن
write کسر کردن
write رای دادن به کسی که نامش در لیست کاندیدهای حزبی نیست حذف
write ثبت رای کتبی
write بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
write تحریر کردن
write انشاکردن
write تالیف کردن
write وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
write خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی
over write جای نوشت
over write جای نوشتن
pc write IB و کامپیوتر سازگار با ان برنامه مشهور پردازش کلمه برای PC
write off <idiom> تسویهحساب کردن
write this way این جوربنویسید
to write up ستودن
to write out بتفضیل نوشتن
to write out مفصلانوشتن
to write off به اسانی نوشتن
to write off زود نوشتن وفرستادن
write قراردادن متن یا داده روی دیسک یا نوار
write حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود.
write نوشتن
write protect شیوهای برای محافظت ازنوشته شدن اطلاعات روی دیسک یا نوار
write-ups ستودن
ghost-write کتاب مقاله یا سخنرانیکهبنام شخصدیگریارائهگردد
write once read many یکبار نویس
He can neither read nor write. نه می تواند بخواند نه بنویسد
He cant reade let alone write. خواندن هم بلد نیست چه رسد به نوشتن
I have some letters to write . چند تا کاغذ باید بنویسم
Please write down your new address . لطفا" آدرس جدیدتان را بنویسید
write protect غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن
write protect قسنت کوچکی در فلاپی دیسک که حرکت داده شود مانع هر گونه نوشتن یا پاک کردن دیسک میشود
read/write خواندن- نوشتن
to write up an accident شرح واقعهای را بتفضیل نوشتن
i write an article مقالهای مینویسم
he dose not know how to write نوشتن نمیداند نوشتن بلدنیست بلدنیست بنویسد
to write an exam امتحان کتبی نوشتن
write head نوک نوشتن
write head هد نوشتن
write me every week هر هفته برای من نامه بنویسید
write me the result نتیجه را برای من بنویسید
write off capital مستهلک شدن سرمایه
he cannot read or write خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
write once read many چند بار بازیاب
write once read many چند باربخوان
to write in ink بامرکب یاجوهرنوشتن
write-offs زود نوشتن
write-offs حذف کردن
to write up a report به تفصیل نوشتن گزارشی
write-ups به تفصیل نوشتن
write-ups به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write-offs مستهلک کردن
write-offs از دفتر خارج کردن
write-offs قلم زدن
Teach him how to write . نوشتن را باو یاد بده
to write out a report به تفصیل نوشتن گزارشی
direct read after write خواندن مستقیم پس از نوشتن
read/write memory حافظه خواندنی / نوشتنی
write black engine موتور سیاه نویس
write black printer چاپگری که تونر آن نقط های که توسط لیزر گرم شده است در هنگام اسکن کردن تصویر می چستد
read/write head نوک خواندن / نوشتن
Write down your full name and address . نام ونشان کامل خودتان را بنویسید
read/write head هدخواندن- نوشتن
read/write file فایل خواندنی / نوشتنی
write enable ring حلقه پلاستیکی که باید قبل ازضبط اطلاعات روی حلقه نوارقرار گیرد
read write cycle چرخه خواندن و نوشتن
read write head نوک خواندن و نوشتن
write inhibit ring حلقه ممانعت از نوشتن
write protect disable بی اثر کردن حفافت در برابرنوشتن
Write on this side of the paper only. فقط روی این طرف کاغذ بنویس
It is not any thing to write home about . مردقابلی است
read write privilege امتیاز خواندن- نوشتن
Every one is supposed to know to read and write . فرض بر اینست که هر کس خواندن ونوشتن را می داند
Vote (write) against a proposallll. بر ضد پیشنهادی رأی دادن ( مطلبی نوشتن )
write white engine موتور سفید نویس
write protect tab حفافت دیسک لغزان از نوشته شدن اطلاعات جدید به وسیله یک شکاف که روی دیسک ایجاد میشود
write protect ring حلقه حفافت از نوشتن
write protect notch شکاف حفافت از نوشتن بریدگی محافظ
write permit ring چرخ نوار مغناطیسی که امکان نوشتن مجدد یا پاک کردن به نوارمیدهد
scatter read gather write خواندن توزیعی و نوشتن تجمعی
Pass the write thru the key-hole. سیم را از سوراخ کلید رد کن
type تیره
type نمونه
he is not of that type جنم انراندارد
type قبیل
type نوع خون
he is not of that type ازان قبیل اشخاص نیست
type با ماشین تحریر نوشتن
type نوع خون را معلوم کردن
type کلیشه
type ماشین کردن طبقه بندی کردن
type باسمه ماشین تحریر
type مدل
type of use نمونه کاربرد
type حروف چاپی حروف چاپ
type فرمان TYPE
type وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
type تعریف پردازنده یا انواع داده که یک متغیر در کامپیوتر دارد
type متغیری که هر نوع داده مثل عددی , متن و... را می پذیرد
type متغیری که فقط حروف الفبا عددی را می پذیرد
type سنخ تیپ
type گونه الگو
type رقم
type قسم
type نوع
type سنخ
type ساختمان
type command نوع یکان ناو گروه
thinking type سنخ اندیشه ورز
to page up type حروف چیده را صفخه بندی کردن
Type cable مشخصات کابل معرفی شده توسط IBM
Type cable چهار سیم جدا به صورت دو جفت , که هر یک از سیم محکمی تشکیل شده است
Type cable میکرون
Type cable دو سیم پیچیده شده برای سیم تلفن
Type cable دوازده سیم ه صورت شش جفت برای ارسال صوت
Type cable چهار سیم به صورت دو جفت که با یک لایه بافته شده پوشیده شده است تا تصادف را کاهش دهد
Type cable چهار سیم جدا به صورت دو جفت , کابل مستقیم بدون چرخش
type bar تمام کاراکترها در یک مجموعه کاراکتر معین
type bar میله ماشین تحریر
type ahead ویژگی ای که باعث از بین رفتن کلمه میشود
to type in quadruplicate چهارنسخه ماشین کردن
type command فرماندهی ناو گروه
type face نوع چرخش یکان
type face نوع ارایش یکان
type size اندازه حروف
type size اندازه فونت
type style سبک فونت
wrap around type گونه نوشتار محیطی
type table نوع جدول سازمان
type table نوع جدول تیر
type two error خطای نوع دوم
type writer ماشین تحرر
type writer حرف نگار
type writer ماشین تحریر
viscous type سنخ ستبرتن
visual type سنخ دیداری
we have a seedless type too یک رقم بی هسته هم داریم
touch-type نگارش با روش پرماسی
type of fuel نوعسوخت
type setter حروف چین
type s conditioning شرطی شدن نوع اس
type r conditioning شرطی شدن نوع ار
type face طرح حروف
type font خانواده حروف
type front نوعی روش تایپ کردن نامه ها
type front ماشین تایپ به جلو
type genus جنس یاگونه
type genus نوع مشخص
type i error خطای نوع اول
type ii error خطای نوع دوم
type load نوع بار مهمات
type load نوع مهمات هواپیما
type metal فلز حروف ریزی
type metal فلز چاپ
type of duty نوع کار
type one error خطای نوع اول در ازمون فرضها
view type نوع نما
theoretical type سنخ نظری
criminal type سنخ بزهکار
field type از نوع جنگی
field type نوع رزمی
books of this type این نوع کتابها
installation type نوع یکان
installation type نوع قسمت
body type فونت متن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com