Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (2 milliseconds)
English
Persian
unit weight
وزن مخصوص
unit weight
وزن واحد
Search result with all words
effective unit weight
وزن مخصوص موثر
light weight unit
واحد ساختمانی سبک
zero air voids unit weight
وزن ذرات موجود در خاک درواحد حجم خاک اشباع شده
Other Matches
weight average molecular weight
میانگین وزنی وزن مولکولی
weight
وزن دادن
weight
بارکردن
weight
سنگین کردن
weight
گرانی
weight
وزن
self weight
ویژه وزن
weight
چیزسنگین
weight
سنگ وزنه
weight
سنگینی
weight
نزن
weight
لنگر
self weight
خود وزن
weight
میزان
weight
بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
weight
قطعه سرب درکیف زین برای جبران کمبودوزن اسب
weight
فشار
weight in
وزن کشی
it is of no weight
قدرواهمیتی ندارد
drop weight
وزن سقوطی
beta weight
وزن بتا
bow weight
وزن کمان
brake weight
لنگر
molecular weight
جرم مولکولی
draw weight
نیروی لازم برای کشیدن زه
short weight
سنگ کم
where is the kilogramme weight ?
وزنه ....
volumetric weight
وزن حجمی
weight by volume
وزن حجمی
molecular weight
وزن مولکولی
milliequvalent weight
وزن هم ارز میلی گرمی
design take off weight
حداکثر وزن پیش بینی شده هنگام برخاستن هواپیمابرای استفاده در محاسبات طراحی
specific weight
وزن ویژه
avoirdupois weight
اوزان و مقیاسات اجناس
landed weight
وزن کالا هنگام تخلیه
sliding weight
وزنمتحرک
net weight
وزن خالص
net weight
وزن کلی
weight trainer
مربیوزنه
basis weight
وزن پایه
bat weight
وزنه اضافی متصل به چوب بیس بال
middle weight
میانه
where is the kilogramme weight ?
سنگ کیلوگرم کجاست
wet weight
وزن خالص مایعاتی که معمولا هنگام کارکردن وجوددارند
weight zone
مربع وزن گلوله
weight training
بدن سازی
weight throw
پرتاب وزنه
weight the sugar
قند را بکشید
weight ratio
نسبت وزن
weight program
تمرین وزنه برداری
weight percent
درصد وزنی
weight index
شاخص موزون
certificate of weight
گواهی وزن
weight man
پرتابگر وزنه یا چکش پرتابگر چکش
weight lifting
وزنه برداری
weight function
تابع وزنی
maximum take off weight
حداکثر وزن برخاستن
middle weight
میان وزن
unladen weight
وزن ناخالص خودرو
unladen weight
وزن کامل خودرو
weight of solids
وزن ذرات
short weight
وزنه کم
specific weight
وزن مخصوص
curb weight
وزن کل خودرو با سوخت وتجهیزات
cross weight
وزن ناخالص
counter weight
وزنه مقابل
counter weight
پاسنگ
counter weight
وزنه تعادل
weight and measures
سنگ و اندازه
specific weight
سنگینی ویژه
weight belt
کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
weight lifter
وزنه بردار
gross weight
وزن کل هواپیما یاخودرو با بار وزن خالص
gross weight
وزن کل
the weight is kilogrammes
وزن
landing weight
وزن با هنگام تخلیه
the weight is kilogrammes
ان 5 کیلوگرم است
weight ton
تن سنگین
dead weight
وزن خشکه
dead weight
وزن بی اوار
dead weight
ویژه وزن
dead weight
خودوزن
dead weight
کالاهای سنگین که کرایه حمل انها براساس وزن تعیین میگردد مانند ذغال سنگ واهن
dead weight
وزن خالص وسیله حمل ونقل بدون بار
make weight
سر وزن رسیدن در بوکس وکشتی
make weight
سر وزن رسیدن وزنه بردار
gross weight
وزن ناویژه
it pulls its weight
نسبت به سنگینی خودش خوب می کشد
total weight
وزن کل
heavy weight
38+ کیلوگرم
heavy weight
001 کیلوگرم
heavy weight
18+ کیلوگرم
heavy weight
سنگین وزن
toe weight
وزنه فلزی وصل به سم جلویی اسب در ارابه رانی برای تنظیم گامهای اسب
to carry weight
نفوذ یا اهمیت داشتن
he is half your weight
وزن او نصف وزن شما است
laden weight
وزن کلی خودرو با بار
gross weight
وزن با فرف
gross weight
وزن ناخالص
make-weight
سر وزن رسیدن در بوکس وکشتی
make-weight
سر وزن رسیدن وزنه بردار
paper weight
وزنه
statistical weight
احتمال ترمودینامیکی
operating weight
وزن عملیاتی
You are going to gain weight. if you let yourself go.
اگر جلوی خودت را نگیری چاق می شوی
statistical weight
وزن اماری
empty weight
وزنه بدنه هواپیما و موتور وتجهیزات ان
paper weight
کاغذ نگهدار
fixed weight
وزن ثابت
equivalent weight
وزن هم ارز
throw one's weight around
<idiom>
ازنفوذ کسی برای رسیدن به چیزی استفاده کردن
equivalent weight
وزن معادل
put on weight
<idiom>
افزایش وزن
weight trainer
آموزندهوزنه
atomic weight
وزن اتمی یک عنصر که برمبنای 61 وزن اتمی اکسیژن قرار داده شده است
atomic weight
wt.at :symb
letter weight
کاغذ نگاه دار
light weight
سبک وزن در اصطلاح کشتی و مشت زنی و مانندانها
landing weight
وزن فرود
ramp weight
حداکثر وزن ممکن هواپیما
atomic weight
وزن اتمی
formula weight
وزن فرمولی
light-weight
سر خالی
carpet weight
وزن فرش
to lose weight
لاغر شدن
atomic weight
جرم اتمی
pull one's weight
<idiom>
کارها را تقسیم کردن
maximum landing weight
حداکثر وزن فرود
gram moleculare weight
وزن مولکول گرم
light weight concrete
بتن سبک
light weight cable
کابل سبک
governor balance weight
وزنه تعادل رگولاتور
gram atomic weight
وزن گرمی اتم
gram atomic weight
وزن اتمی به گرم
gram equivalent weight
وزن گرمی هم ارز
gram equivalent weight
وزن هم ارز- گرم
gram formula weight
وزن فرمولی به گرم
molecular weight determination
تعیین وزن مولکولی
molecular weight distribution
توزیع وزن مولکولی
special weight race
مسابقهای که تعیین وزن اضافی ارتباطی با جدول وزن نسبت به سن ندارد
To weight the pros and cons of something.
خوب وبد چیزی را بررسی کردن (سنجیدن )
ankle/wrist weight
کمربندلاغری
light weight concrete
بتن سبک
sash balancing weight
وزنه متعادل کننده
sash balancing weight
پارسنگ
To weight up the pros and cons of something .
مطلبی راسبک وسنگین کردن (بررسی کردن )
area weight balance
ترازوی مسطح
power to weight ratio
نسبت وزن اتومبیل به نیروی اسب ان
aitcraft operating weight
وزن اصلی هواپیما
weight for age race
مسابقه اسبها با وزنهای طبق جدول سنی
design gross weight
حداکثر وزن پیش بینی شده هنگام برخاستن هواپیمابرای استفاده در محاسبات طراحی
design landing weight
حداکثر وزن پیش بینی شده هنگام فرود هواپیما برای استفاده در محاسبات طراحی
dead weight tonnage
گنجایش باری
design maximum weight
حداکثر وزن محاسبه شدهای برای اعمال تنش به ساختمان هواپیما
weight and balance sheet
برگ بازرسی تعادل وزن هواپیما
size weight illusion
خطای ادراکی اندازه- وزن
margin of difference of weight in coins
حد ترخص
weight-driven clock mechanism
مکانیزم ساعتپانولدار
margin of difference of weight in coins
حد ترخیص allowance
number average molecular weight
میانگین عددی وزن مولکولی
weight average degree of polymerization
میانگین وزنی درجه بسپارش
tirtyfive pound weight throw
مسابقه پرتاب چکش
He has no influence . He cuts no ice. He carries no weight
دیگر کلاهش پشم ندارد ( فاقد نفوذ است )
unit
واحدنظامی
unit
دستگاه قسمتی از یک دستگاه
unit
دستگاه
unit
یکا
unit
بافر با طول یک حرف .
unit
که برای ورودی و خروجی داده به یک پردازنده به کار می رود
unit
وسیله جانبی
unit
قسمت
unit
نفر عدد فردی
unit
واحد
unit
یکه
unit
میزان
unit
یگان شمار
unit
یک دستگاه
unit
فرد
unit
یک
unit
یکان
troop unit
یکان سربازدار
two unit system
دستگاه دو برقی
processing unit
واحد پردازش
troop unit
یکان صنفی
unit assembly
یک قطعه مجزا
staging unit
یکان بارگیری کننده
rotating unit
یکان در حال تعویض یاچرخش نوبتی بین پستها
storage unit
واحد انباره
storage unit
واحد ذخیره
sampling unit
واحد نمونه گیری
staging unit
یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
split unit
یکان جدا شده یا مجزا شده
service unit
یکان خدمات
shipment unit
یکان مسئول ارسال کالاها
shipping unit
واحد حمل
single unit
یکان منفرد
system unit
محفظه سیستم
tape unit
واحد نوار
task unit
نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
thermal unit
واحدسنجش گرما
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com