English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
unused time زمان بلا استفاده
Other Matches
unused خونگرفته
unused بکارنرفته
unused نامستعمل
unused عادت نکرده بکارنبرده
i am unused to that noise من به ان صدا اشنا نیستم
unused code رمز بلا استفاده
unused capacity فرفیت استفاده نشده
unused capacity فرفیت بی کار
unused resources منابع بیکار
unused resources منابع استفاده نشده
I'll let you know when the time comes ( in due time ) . وقتش که شد خبر میکنم
once upon a time یکی بودیکی نبود
once upon a time روزگاری
once upon a time روزی
on time مدت دار
old time قدیمی
one at a time یکی یکی
out of time بیموقع
some other time دفعه دیگر [وقت دیگر]
at another time در زمان دیگری
off time مرخصی
in time <idiom> قبل از ساعت مقرر
in no time <idiom> سریعا ،بزودی
have a time <idiom> به مشکل بر خوردن
have a time <idiom> زمان خوبی داشتن
keep time <idiom> زمان صحیح رانشان دادن
keep time <idiom> نگهداری میزان و وزن
on time <idiom> سرساعت
take off (time) <idiom> سرکار حاضر نشدن
take one's time <idiom> انجام کاری بدون عجله
time after time <idiom> مکررا
time out <idiom> پایان وقت
while away the time <idiom> زمان خوشی را گذراندن
off time وقت ازاد
out of time بیگاه
out of time بیجا
time in ادامه بازی پس از توقف
against time رکوردگیری
against time تایم گیری
There is still time before I go. هنوز وقت هست تا اینکه من راه بیفتم.
from time to time <idiom> گاهگاهی
time out معتبر نبودن پس از یک دوره زمانی
time out مهلت
time out تایم
time out ایست
at a specified time در وقت معین یا معلوم
It's time وقتش رسیده که
at the same time ضمنا"
There is yet time. هنوز وقت هست.
at this time <adv.> درحال حاضر [عجالتا] [اکنون ] [فعلا]
take your time عجله نکن
time will tell در آینده معلوم می شود
behind time بی موقع
behind time دیر
time is up وقت گذشت
at the same time در عین حال
at the same time در ان واحد
time out وقفه فاصله
in time بموقع
to d. a way one's time وقت خودرا به خواب و خیال گذراندن
what time is it? چه ساعتی است
what is the time? چه ساعتی است
what is the time? وقت چیست
all-time همیشگی
from time to time هرچندوقت یکبار
from time to time گاه گاهی
all-time بیسابقه
all-time بالا یا پایینترین حد
from this time forth ازاین ببعد
from this time forth زین سپس
from this time forth ازاین پس
to keep time موزون خواندن یارقصیدن یاساز زدن یاراه رفتن وفاصله ضربی نگاه داشتن
to know the time of d هوشیاربودن
in the time to come اینده
in the time to come در
in the mean time ضمنا
in no time خیلی زود
it is time i was going وقت رفتن من رسیده است
two time دو حرکت ساده
just in time درست بموقع
just in time روشی درتدارک مواد که در ان کالاهای مورد نظر درست در زمان نیاز دریافت میشود
i time time Instruction
in time بجا
up time زمان بین وقتی که وسیله کار میکند و خطا ندارد.
to know the time of d اگاه بودن
for the time being عجالت
one-time پیشین
one-time قبلی
down time زمان بیکاری
down time وقفه
down time زمان تلفن شده
down time مدت از کار افتادگی
mean time زمان متوسط
mean time ساعت متوسط
Our time is up . وقت تمام است
One by one . One at a time . یک یک ( یکی یکی )
Once upon a time . یکی بود یکی نبود ( د رآغاز داستان )
about time <idiom> زودتراز اینها
all the time <idiom> به طور مکرر
do time <idiom> مدتی درزندان بودن
down time زمان توقف
down time زمان تلف
one-time سابق
f. time روزهای تعطیل دادگاه
four-four time چهارهچهارم
three-four time نت
even time دویدن 001 یارد معادل 5/19متر در01 ثانیه
many a time چندین بار
many a time بارها
since that time. thereafter. ازآن زمان به بعد (ازاین پس )
What time is it?What time do you have? ساعت چند است
At the same time . درعین حال
down time مرگ
for the time being <idiom> برای مدتی
time out ساعت غیبت کارگر
there is a time for everything دارد
time زمانی که طول می کشد تا دیسک چرخان پس از قط ع برق می ایستد
time انتخاب صحیح فرکانس ساعت سیستم برای امکان رودن به رسانههای کندتر و..
time ثیر قرار میدهد
time سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
time ایجاد پشتیبان خودکار پس از یک مدت زمانی یا در یک زمان مشخص در هر روز
time خیر زمانی مشخصی ایجاد کند
time تا نتیجه در صفحه فاهر شود.2-سرعتی که سیستم به درخواستی پاسخ میدهد
time 1-مدت زمان بین وقتی که کاربر عملی را آغاز میکند
time روش ترکیب چندین سیگنال به یک سیگنال ترکیبی سریع , هر سیگنال ورودی الگوبرداری میشود و نتیجه ارسال میشود , گیرنده سیگنال را مجدداگ می سازد
time زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال صبر کنند
time مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را همان میکند
time آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند
time زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده
time زمانی که جمع کننده عمل جمع را انجام میدهد
there is a time for everything هرکاری وقتی
time 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
specified time وقت معین
two-two time نتدودوم
some time or other یک روزی
some time or other یک وقتی
some time مدتی
some time یک وقتی
she is near her time وقت زاییدنش نزدیک است
time TIفرمان E
time روزگار
time اندازه گیری زمان یک عملیات
time زمانی که به صورت ساعت , دقیقه , ثانیه و... بیان شود
time تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time متقارن ساختن
time وقت معین کردن
time مدت
time عهد
time مدروز
time ایام
time زمانه
time هنگام
time فرصت مجال
time گاه
time زمان
time وقت
time [s] <adv.> بار
time مرورزمان را ثبت کردن
time زمانی موقعی
time ساعتی
time به موقع انجام دادن وقت نگاهداشتن
time وقت قرار دادن برای
time دفعه وقت چیزی رامعین کردن
time فرصت موقع
time فرصت
time تایم
time [s] <adv.> دفعه
time and again چندین بار
for the first [last] time برای اولین [آخرین] بار
any time <adv.> همیشه
at any time <adv.> درهمه اوقات
any time <adv.> هر بار
any time <adv.> درهمه اوقات
What have you been up to this time? حالا دیگر چه کار کردی ؟ [کاری خطا یا فضولی]
at any time <adv.> همیشه
at any time <adv.> هر بار
time and again بکرات
time utility بهره گیری از شرایط زمانی
time waisting تلف کردن وقت
time yield تسلیم زمانی
time distance زمان عبور ستون
time trouble ضیق وقت
time trouble کمبود وقت
time disorientation گم گشتگی زمانی
time distance مسافت زمانی حرکت ستون مسافت طی شده در زمان معین
time exposure مدت بازماندن دیافراگم دوربین عکاسی
time estimation براورد زمانی
time charter اجاره کردن وسیله نقلیه برای مدت معین
time utility استفاده از زمان
time error خطای زمانی
time draft برات مدت دار
time charter اجاره وسیله نقلیه برای مدت معین اجاره کشتی برای مدت معین
time fire تیر زمانی
time flutter اختلال زمانی
time slicing قطعه کردن زمان
time slice برش زمانی
time slice قطعه زمان
time sheet ورقه ثبت ساعات کار
time server بوجارلنجان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com