English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 131 (7 milliseconds)
English Persian
user profile جدول نمودار استفاده کننده
Other Matches
profile شناسه، شاخصه، شناسنامه
profile شکل دادن
profile فرم دادن
profile شکل
profile فرم
profile پروفیل
profile برش عمودی تصویر جانبی
profile امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profile سیستم پرسنلی ذخیره انبوه کامپیوتر
profile برش نما
profile برش عمودی
profile نمایه
profile مقطع عرضی
profile نیمرخ برش عمودی
profile نقشه برش نما
profile عکس نیمرخ
profile برجسته نمودار یا منحنی مخصوص نمایش چیزی
profile نیمرخ
profile مقطع
profile برش
profile نیمرخ خصوصیات
profile نمودارخصوصیات
profile برش طولی
profile drag پسای مقطع پسای نیمرخ
profile drag پسای مزاحم
profile chart نمودار نیمرخ
profile analysis تحلیل نیمرخ
physical profile براوردبنیه کلی بدنی یاقدرت بدنی و کارایی
physical profile نیمرخ بدنی
outboard profile نیمرخ خارجی
longitudinal profile پروفیل طولی
electromagnetic profile مجموعه اطلاعات مربوط به وسایل الکترومانیتکی والکترونیکی و رادار
bottom profile نمایه بستر
profile line نیمرخ زمین
profile of the road نیمرخ جاده
low profile <adj.> بی سر و صدا
tooth profile شکل دندانه
test profile نیمرخ ازمون
strict profile نیمرخ کامل
soil profile پروفیل خاک
soil profile مقطع خاک
rolled profile نیمرخ نورد خورده
river profile نیمرخ رودخانه
profile of the road خط پروژه
tooth profile error خطای فرم دندانه
downstream profile at crown نیمرخ کلید در پایین دست
downstream profile at crown نیمرخ پایاب در کلید
strict profile view نمای نیمرخ کامل
age earnings profile برنامه درامد در دوران زندگی
user استعمال کننده کاربر
user بخشی از حافظه که برای کاربر فراهم است و حاوی سیستم عامل نیست
user مشابه 10322
user پروتکل که بخشی از TCP/IP است و در مدیریت شبکه و برنامههای SNMP استفاده میشود
user بخشی یا خصوصیتی که کاربرطبق دلخواه خود آنرا ایجاد میکند
user آنچه توسط کاربر قابل انتخا است
user بکار برنده
user نرم افزاری کامپیوتری که کاربر و نه تولیدکننده نوشته است
user متن همراه یک برنامه که به کاربر کمک میکند در اجرای آن
user رکوردی که کاربر را مشخص میکند و حاوی کلمه رمز آن و حقوق دستیابی آن است
user انجمن یا کلوپ کاربران یا کامپیوتر مشخص
user استفاده کننده
user مصرف کننده
user انتفاع از اموال
user دستورالعمل شرح نحوه استفاده از بسته نرم افزاری یا سیستم
user کدشناسایی یکتا که به کامپیوتر امکان تشخیص کاربر را میدهد
user زبان برنامه نویسی سطح بالا که بیان راحت برخی مشکلات و توابع را فراهم میکند
user متصدی
user اپراتور
user کاربر
user گرداننده
user نام شناسایی یک کاربر که به شماره صحیح کاربر دستیابی دارد
user حروف ایجاد شده توسط کاربر که به مجموعه حروف استاندارد افزوده شده است
user کاربر
user 1-شخصی از کامپیوتر یا ماشین یا نرم افزار استفاده میکند. 2-به ویژه اپراتورصفحه کلید
user نرم افزار یا سخت افزاری که برای این طراحی شده اند که ارتباط با ماشین ساده تر شود
user سوکت که امکان نصب وسایل جانبی به کامپیوتر را فراهم میکند
user یکی از دو حالت ممکن برا ی اجرا برنامه چندرسانهای ولی عدم تغییر آن
user defined تعریف شده توسط کاربر
user default پیش فرض کاربر
user cost هزینه استفاده
user friendly که استفاده و کار با آن ساده است
user's terminal ترمینال استفاده کننده
user defined تعریف یا انتخاب کاربر
user program برنامه استفاده کننده
user program برنامه کاربر
user-friendly که استفاده و کار با آن ساده است
user library کتابخانه استفاده کننده کتابخانه کاربر
dominant user استفاده کننده عمده
user supplied تامین شده توسط کاربر
user group گروه کاربران
user group گروه استفاده کننده
user freindly کاربریار
user freindly کاربرپسند
user freindly اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
user interface میانجی کمکی
user terminal پایانه کاربر
user's manual کتاب راهنمای استفاده کننده
user cost هزینه استعمال
user area فضای مخصوص استفاده کننده
end user شخصی که از وسیله یا برنامه یا محصول استفاده خواهد کرد
dominant user یکان مصرف کننده عمده
computer user استفاده کننده کامپیوتر
mid user اپراتوری که اطلاعات مربوطه را از پایگاه داده ها دریافت میکند برای مشتری یا کاربر
multi user چند کاربری
end user استفاده کننده نهایی
naive user شخصی که می خواهد کاری را با کامپیوتر انجام دهد امافاقد تجربه لازم برای برنامه نویسی با کامپیوتر میباشد
common user خدمات عمومی
power user کاربر پیشرفته
end user کاربر نهایی
common user عمومی
single user تک کاربری
common user مشترک
common user items اقلام مشترک المصرف بین یکانها
common user items امادمشترک
common user supplies کالاهایی که مورد استفاده عموم میباشد
common user items کالاهایی که مورد استفاده عموم میباشد
common user items اقلام عمومی
graphical user interface واسط بین سیستم عامل و برنامه و کاربر از تصاویر گرافیکی و نشانه ها برای نمایش توابع یا فایل
multiple user system سیستم چند استفاده کننده
user cost of capital هزینه سرمایه برای بنگاه تولیدی
user defined function عملکردی که توسط استفاده کننده تعریف شده است
user defined key کلید تعریف شده توسط استفاده کننده
multi user system سیستم کامپیوتری که در هر لحظه بیشتر از یک کاربر را پشتیبانی میکند
marginal user cost هزینه استفاده نهائی یاهزینه بکارگیری نهائی
highway user tax مالیات حق عبور
graphical user interface میانجی نگارهای کاربر
user oriented language زبان استفاده کننده گرا
graphical user interface استفاده میکند و به نرم افزار امکان کنترل آسانتر میدهد. دستورات سیستم که لازم به نوشتن نیستند
user programmable terminal ترمینال قابل برنامه نویسی استفاده کننده
common user net work شبکه مخابراتی مشترک
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com