English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
valuable goods اشیاء بهادار
valuable goods اشیاء باارزش
Other Matches
valuable باارزش
valuable <adj.> مفید
valuable <adj.> سودمند
valuable <adj.> قابل استفاده
valuable <adj.> نافع
valuable <adj.> مناسب
valuable <adj.> باصرفه
valuable <adj.> دارای مزیت
valuable <adj.> بدرد خور
valuable <adj.> به درد بخور
valuable گران بها
valuable پربها
valuable ثمین
valuable نفیس
valuable گرانبها قیمتی
valuable consideration عوض ارزنده
valuable consideration پاداش پربها
d. of goods تحویل کالا یا اجناس
available goods کالاهای موجود
goods جنس
get the goods on someone <idiom> فهمیدن اطلاعات بد درمورد کسی
goods کالاها
goods امتعه
goods اجناس
goods کالا
producer goods کالاهای سرمایهای
producer goods کالاهای تولیدی
piece goods کالاهایی که بصورت دانهای بفروش میرسد
perishable goods کالاهای فاسد شدنی
perishable goods perishables
perishable goods کالاهای خراب شدنی کالاهای فاسد شدنی
producer's goods کالاهای سرمایهای کالاهای تولیدی
producer's goods کالاهای مولد
producer's goods مواد تولیدی
secondhand goods کالاهای دست دوم
rationed goods کالاهای جیره بندی شده
public goods کالاهای عمومی
proprietary goods کالاهای اختصاصی
prohibited goods کالاهای منع شده
prohibited goods اشیاء ممنوع
prohibited goods کالاهای ممنوعه
producer's goods هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
marketable goods کالاهای قابل عرضه به بازار
household goods her by girl married anewly to given parents جهیزیه
overdue goods کالاهای تحویل نشده
intermediate goods کالاهای واسطه
investment goods کالاهای سرمایهای
knit goods کش بافت
knit goods کالای کش بافت
lien on goods حق حبس کالا
proprietary goods کالاهایی که دارای علامتی خاص میباشند
inwards goods کالاهای وارداتی
merit goods کالاهای مطلوب
merit goods کالاهای ایده ال
mixed goods کالاهای مختلط
narrow goods کاذی باریک
nondurable goods کالاهای بی دوام
nonessential goods کالاهای غیر اساسی
on receipt of the goods بوصول کالا
on receipt of the goods برسیدن کالا
narrow goods نوار قیطان
order for goods سفارش کالا
intermediate goods کالاهای واسطهای
smuggled goods کالای قاچاق
white goods پارچه سفید نخی
white goods حوله سفید ملافه
yard goods اجناس ذرعی
goods station ایستگاهکالاهایتجارتی
goods wagon واگنحملکالا
manufactured goods کالایکارخانهساز
Contraband goods. کالای قا چاق
deliver the goods <idiom> موفق درانجام کاری که خوب انتظار میرود
Goods to declare همراه داشتن کالاهای گمرکی
substandard goods اجناس بنجل
transport of goods رفت و آمد بار
transport of goods حمل و نقل بار
we ran out of these goods این کالای ما تمام شد
to t. a cusomer for goods کالای نسیه به مشتری دادن توگلایاردوی اعتباعجنس به مشتری دادن
soft goods کالاهای بی دوام
soft goods کالاهای مصرف شدنی
spot goods کالاهای موجود
spot goods کالاهای اماده تحویل
staple goods کالای بسیار ضروری
stolen goods اموال مسروقه
stolen goods مال دزدی کالای دزدیده شده
stolen goods مال مسروقه
stolen goods کالای مسروقه
substitute goods کالاهای جانشین
supporting goods کالاهای حمایتی
supporting goods موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد
the goods are on order کالا را سفارش داده ایم
the goods in question کالای موردبحث
to boycott goods تحریم کردن کالا
to discharge goods کالا را تخلیه کردن
to countermand goods سفارش کالا را پس گرفتن
heavy goods ماشین الات سنگین
branded goods کالاهای دارای علامت تجاری کالاهای مارکدار
consumption goods کالاهای مصرفی
consumer's goods کالای مصرفی
acceptance of goods قبول کردن کالا
consolidate goods کالاها را ادغام کردن
acceptance of goods پذیرفتن کالا
appropriation of goods ضبط مال التجاره
complementary goods کالاهای مکمل
contrabanded goods اموال و اشیا قاچاق
custody of goods حفافت یا نگهداری کالا
durable goods کالاهای بادوام
durable goods کالای بادوام یا فاسد نشدنی کالاهای دیرپای
dress goods قماشهای زنانه
discount of goods تخفیف روی کالا
d. in second hand goods دست فروش
d. in second hand goods سمسار
competitive goods کالاهای مورد رقابت
common goods کالای مورد نیاز عموم
capital goods کالاهای سرمایهای
business goods کالای تولیدی
attractive goods کالاهای جذاب
bill of goods صورت کالا
bill of goods فهرست تجارتی
bonded goods کالاهایی که در انبار گمرک میباشد
bonded goods کالاهایی که تحت کنترل گمرک نگهداری میشود
capital goods دارایی ثابت
collective goods پارک و غیره
collective goods مانند جاده
collective goods کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
collective goods کالاهای جمعی
collection of goods دریافت کالا
checking of goods بررسی امتعه
carriage of goods حمل و نقل کالا
heavy goods محصول صنایع سنگین
goods trains قطار حمل کالا
goods on consignment کالاهای امانی
goods on approval تحویل کالا به شرط قبولی کالاهای مشروط
luxury goods کالاهای تشریفاتی
goods receiving کالاهای درحال تحویل
luxury goods کالاهای تجملی
goods receiving کالاهای دریافتی
goods inwards کالاهای درحال تحویل
goods inwards کالاهای دریافتی
goods trains قطار باربری
goods train قطار حمل کالا
goods train قطار باربری
dry goods خشکبار
heavy goods کالاهای سنگین
hazardous goods امتعه خطرناک
hard goods اجسام سخت
hard goods اجسام پایدار ومقاوم
handling of goods جابجایی امتعه
dry goods اجناس خشک
hazardous goods کالاهای خطرناک
handling of goods جابجایی کالا
goods intake کالاهای درحال تحویل
goods intake کالاهای دریافتی
finished goods کالاهای ساخته شده
final goods کالا برای مصرف نهائی
finished goods کالاهای اماده فروش
final goods کالای نهائی
consumer goods کالاهای مصرفی
futures goods کالاهایی که در معامله سلف خرید و فروش می گردد کالاهای مورد معامله سلف
goods afloat کالای در راه
fate of goods وضعیت کالا
fancy goods کالاهای تجملی
consumer goods اشیاء مصرفی
goods and chattels اموال و دارائیهای منقول
goods and services کالاها و خدمات
dutiable goods کالایی که حقوق گمرکی یاعوارض دیگربدان تعلق می گیرد
goods in pledge کالای گروی
goods in transit کالاهای عبوری
consumer goods کالای مصرفی
Consumer ( consrmers ) goods . کالاهای مصرفی
transportation of goods [American E] حمل و نقل بار
transportation of goods [American E] رفت و آمد بار
goods traffic [British E] حمل و نقل بار
goods traffic [British E] رفت و آمد بار
goods of perishable nature اموال سریع الفساد
The goods were shipped by air . کالاها از راه هوا ( هوائی ) حمل شد
To import goods [from abroad] کالا از خارج وارد کردن
He swore to having paid for the goods . قسم می خورد که پول کالاها را پرداخته است
semi finished goods کالاهای نیمه ساخته
semi durable goods کالاهای نیمه بادوام
sea borne goods کالای حمل شده بوسیله دریا
receiver of stolen goods خریدار مال مسروقه
receiver of stolen goods مال خر
man made goods کالاهای ساخت بشر
finished goods stock موجودی کالاهای تمام شده
permit goods coveredby کالای موضوع پروانه
nondurable consumer goods کالاهای مصرفی بی دوام
goods inwards sheet برگ تحویل کالا
mass production of goods تولید توده وار کالا
mass production of goods تولید انبوه کالا
goods received note برگه دریافت کالا
handing stolen goods اخفاء مال مسروقه
labor intensive goods کالاهای کاربر
cost of goods purchased قیمت تمام شده کالای خریداری شده
cost of goods manufactured قیمت تمام شده تولید
durable consumption goods کالاهای مصرفی بادوام
To place an order for some goods. کالائی را سفارش دادن
Payment on delivery of goods. پرداخت هنگام ( مشروط به ) تحویل کالا
The goods in this shop could not be flogged. اجناس این مغازه باد کرده
bogie goods van واگنحملکالا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com