Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 96 (7 milliseconds)
English
Persian
walking library
کتابخانه متحرک
walking library
شخص دانشمند
Other Matches
walking
گردش
walking
راه رونده
string walking
تمرین تیراندازی با تیر وکمان
walking sticks
عصا
walking sticks
چوبدستی
walking sticks
حشره راست بال امریکایی
sleep walking
خوابیده گردی
chinese walking
سد چین
chinese walking
سد ختایی
walking on eggshells
<idiom>
[اگر شما روی پوست تخم مرغ راه می روید به این معنیست که شما تمام تلاشتان را می کنید تا کسی را ناراحت نکنید.]
at walking pace
با سرعت پیاده روی
elegant walking
راه رفتن باوقار
race walking
مسابقه راهپیمایی
walking stick
حشره راست بال امریکایی
walking stick
چوبدستی
walking stick
عصا
walking beam
میل لنگ
walking chair
چارچوب غلتک دار که کودکان دست خود را بدان گرفته راه رفتن می اموزند
walking delegate
نماینده سیار
walking dictionary
فرهنگ متحرک
sleep walking
خوابیده روی انتقال نومی
walking papers
ورقه خاتمه خدمت
walking patient
مریض سرپایی
walking ring
پیست بیضی شکل برای راه بردن و گرم کردن اسب پیش از مسابقه
walking ticket
ورقه خاتمه خدمت
They were walking three abreast.
سه نفری پهلو به پهلو قدم می زدند
with one's back to the walking
درتنگنا عاجز شده تک مانده درجنگ
walking frame
قالبچهارپا
walking leg
پاهایراهرونده
walking papers
<idiom>
برگه اخراج
He was walking with slow steps .
با قدمهای آهسته راه می رفت
You should always be careful walking alone at night.
همیشه موقع پیاده روی تنها در شب باید مراقب باشید.
He cannot sit up, much less walk
[ to say nothing of walking]
.
او
[مرد]
نمی تواند بنشیند چه برسد به راه برود.
library
تعدا دتوابع مفید و مستقل که وارد هر برنامهای میشود تا مانع نوشتن برنامه شود
library
تابع پیش نویس که میتواند وارد برنامه اصلی شود و در صورت نیاز فراخوانی شود
library
زیر تابع آزمایش شده و ذخیره شده در کتابخانه که در صورت نیاز وارد برنامه کاربر میشود
library
قرائتخانه کتابفروشی
library
کتابخانه
library
و در زمان و هزینه صرفه جویی شود. 2-مجموعه توابعی که کامپیوتر نیاز دارد تا به آنها مراجعه کند ولی در حافظه اصلی ذخیره نشده اند
library
متن ها
library
1-تعداد توابع نرم افزاری خاص . که کاربر میتواند در برنامه خود وارد کند
library
تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند
library
مجموعهای از برنامه یا بلاکها که متعلق به کسی هستند
library
برنامه دان مجموع برنامه ها
library
کتابها یا رکوردها و... که عموم می توانند فرض کنند که معمولا در یک محل عمومی قرار دارند
library
مجموعه فایل ها
library
شیاری در دیسک مغناطیسی یا نوار برای ذخیره سازی اطلاعات درباره محتوا
lending library
کتابخانهای که کتاب عاریه میدهد
subroutine library
کتابخانه زیرروال ها
subroutine library
کتابخانه زیرروال
support library
کتابخانه پشتیبان
system library
کتابخانه سیستم
systems library
کتابخانه سیستم ها
record library
مرکزکرایهنوارکاست
tape library
اتاق مخصوص نگهداری نوار
user library
کتابخانه استفاده کننده کتابخانه کاربر
tape library
کتابخانه نوارها
library maintenance
نگهداشت کتابخانهای
routine library
کتابخانه روال ها
library routine
روال کتابخانه
library routine
روال کتابخانهای
library program
برنامه کتابخانهای
library paste
چسب نشاستهای
library paste
نوعی خمیر چسبنده که ازنشاسته درست میکنند
library manager
مدیر کتابخانه
library facilities
تسهیلات کتابخانهای
library edition
چاپی که درخودکتابخانه باشد
library call
فراخوانی کتابخانهای
library automation
خودکارسازی کتابخانه
disk library
کتابخانه دیسک
common library
کتابخانه اشتراکی
circulating library
کتابخانهای که کتاب کرایه میدهد
library routine
روال مجموعه ها
library science
علم کتابداری
library science
علم تنظیم ومحافظت از کتب
public library
کتابخانه عمومی
project library
کتابخانه پروژه
program library
کتابخانه برنامه
program library
کتابخانه برنامه ها
our library is well stocked
است
our library is well stocked
جنس کتابخانه ما جور
our library is well stocked
خوبی دارد
our library is well stocked
کتابخانه ماموجودی
library software
نرم افزار کتابخانهای
library subroutine
زیروال کتابخانهای
library tape
نوار کتابخانهای
catalogue library
محل نگهداری کاتالوگها قفسه کاتالوگها
macro library
درشت کتابخانه
macro library
کتابخانه ماکرو
dynamic link library
در ویندوز ماکروسافت و OS/2 کتابخانه برنامه ها که از طریق برنامه اصلی قابل فراخوانی است
development support library
امکانات خودکار که با ان یک منشی برنامه نویسی فایلهای توسعه برنامه را که شامل نسخههای اصلی مجموعههای تست داده واسناد گزارش میباشدنگهداری میکند
patron-driven acquisition
[PDA]
[library]
کسب بر طبق
[درخواست]
مشتری
[کتابخانه]
The library is the obvious place for the after-dinner hours.
کتابخانه جایی بدیهی برای ساعت پس از شام است.
There are ine milion book (volumes)in this library.
دراین کتابخانه یک میلیون جلد کتاب وجود دارد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com