English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
walking ring پیست بیضی شکل برای راه بردن و گرم کردن اسب پیش از مسابقه
Other Matches
ring wall or ring fence حصار گرد
ring wall or ring fence پرچین یامحجرگرداگرد
walking راه رونده
walking گردش
chinese walking سد چین
chinese walking سد ختایی
sleep walking خوابیده گردی
race walking مسابقه راهپیمایی
string walking تمرین تیراندازی با تیر وکمان
with one's back to the walking درتنگنا عاجز شده تک مانده درجنگ
walking frame قالبچهارپا
walking stick عصا
walking papers <idiom> برگه اخراج
They were walking three abreast. سه نفری پهلو به پهلو قدم می زدند
walking leg پاهایراهرونده
walking sticks حشره راست بال امریکایی
walking sticks چوبدستی
walking sticks عصا
walking stick حشره راست بال امریکایی
walking stick چوبدستی
walking papers ورقه خاتمه خدمت
at walking pace با سرعت پیاده روی
walking patient مریض سرپایی
sleep walking خوابیده روی انتقال نومی
walking library شخص دانشمند
walking library کتابخانه متحرک
walking dictionary فرهنگ متحرک
walking delegate نماینده سیار
elegant walking راه رفتن باوقار
walking chair چارچوب غلتک دار که کودکان دست خود را بدان گرفته راه رفتن می اموزند
walking beam میل لنگ
walking on eggshells <idiom> [اگر شما روی پوست تخم مرغ راه می روید به این معنیست که شما تمام تلاشتان را می کنید تا کسی را ناراحت نکنید.]
walking ticket ورقه خاتمه خدمت
You should always be careful walking alone at night. همیشه موقع پیاده روی تنها در شب باید مراقب باشید.
He cannot sit up, much less walk [ to say nothing of walking] . او [مرد] نمی تواند بنشیند چه برسد به راه برود.
He was walking with slow steps . با قدمهای آهسته راه می رفت
v ring تصویر شکاف درجه تفنگ روی خال سیاه هدف برای نمره دادن به تیراندازی
there was no ring کسی تلفن نکرد
to ring up تلفن کردن به
there was no ring کسی زنگ نزد
to ring for با زنگ صدا کردن
to ring off بریدن
to ring up با زنگ فراخواندن
ring حلقه زدن
ring d. فاخته
ring d. قمری
o ring واشر
to ring the changes کاری راتا انجا که بتوان باشکال گوناگون انجام دادن
ring off قطع کردن تلفن یا مکالمه تلفنی
ring off قطع کردن تلفن
v ring مثلث شکاف درجه
ring with منعکس کردن
to ring up کسیرا پشت تلفن خواستن
o-ring حلقهoشکل
x ring دایره مرکزی هدف تیراندازی
to ring off قطع کردن
ring up به کسی تلفن کردن
ring حلقه
ring رینگ بوکس
ring محوطهای باطناب محصور شده به اندازه 6 متر مربع
ring صدا کردن
ring طنین انداختن صدای زنگ
ring تلفن حلقه
ring میدان
ring زنگ زدن
ring ناقوس
ring صدای زنگ تلفن طنین
ring محفل
ring گروه
ring انگشتر میدان
ring عرصه
ring جسم حلقوی
ring طوقه
ring صحنه ورزش
ring چرخ خوردن
ring گرد امدن
ring احاطه کردن زنگ اخبار
ring نوعی شبکه که هر ترمینال آن در حلقه یکی پس از دیگری متصل هستند
ring لیست داده که آخرین عنصر آن به اولین اشاره کند
ring احاطه کردن
ring گود
ring تویولوژی شبکه که در آن سیم پیچی به ترتیب ایستگاههای کاری را بهمم وصل میکند
ring تلفن زدن
ring up <idiom> تلفن زدن
ring up <idiom> اضافه کردن آمار پولی
ring سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
seal ring انگشتر خاتم
seal ring خاتم
ring tension کشش حلقوی
ring topology معماری شبکه که هر گره
speed ring طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
ring tailed دم حلقهای
ring topology در حلقه بهم وصل هستند
ring tailed دارای حلقههای رنگی در دم
setting ring حلقه تنظیم
setting ring حلقه تنظیم کننده
to ring the knell of anything فاتحه چیزی راخواندن
split ring فنر نمونه گیر
teething ring حلقه لاستیکی مخصوص گازگرفتن کودک تا دندان در اورد
the ring finger انگشت حلقه
speed ring میز سایت
snap ring خار حلقوی
slip ring اسلیپ رینگ
slip ring حلقه سایشی
to ring a bull حلقه دربینی گاوکردن
the ring finger بنصر
six membered ring حلقه شش عضوی
to ring the curtain up or down پرده نمایش را باصدای زنگ بالاوپائین بردن
to ring the knell of anything موقوف شدن چیزی را اعلام کردن یاجار زدن
setting ring حلقه استقرار یا ثبات
there is a ring at the door دم در زنگ میزنند
stay ring حلقهثابت
solitaire ring حلقهتکنگینی
sealing ring حلقهآببند
ring step پلههایورودبهزمینبوکس
ring post لبهزمینبوکس
ring nut حلقهمهره
ring motorway شاهراهحلقوی
ring gate دهانهحلقوی
tip-ring حلقهنوک
treble ring حلقهسهلایه
trim ring حلقهدورشعله
ear-ring گل آویز
ear-ring آویز
corbel-ring نواره
arch-ring منحنی باربر
ring a bell <idiom> یک مرتبه موضوعی را به خاطر آوردن
To be in the ring (arena). تو گود بودن ( درمتن قرار داشتن )
gas ring لولهگازچراغخوراکپزی
umbrella ring حلقهچتر
retaining ring حلقهنگهدارنده
rein ring دهانهحلقه
pulling ring حلقهکشش
class ring حلقهطبقهای
cheek ring حلقهاصلی
burner ring حلقهچراغخوراکپزی
bucket ring زبانهحلقه
bottom ring حلقهزیرین
band ring حلقهنواری
annual ring حلقهیکساله
Lantern ring رینگ مشبک یا پنجره ای
cooker ring شعلهیگاز
dioptric ring حلقهانکسارنور
double ring گوددوبله
locking ring حلقهقفلکننده
lock ring حلقهقفل
keeper ring حلقهنگهدارنده
hoisting ring حلقهاتصال
hang-up ring حلقهمحلآویزسشوار
focussing ring حلقهکانون
focusing ring حلقهکانونی
eye ring هرقهچشم
to tilt at the ring سر سواری حلقه اویزانی رابانوک نیزه برداشتن
prize ring محل مسابقه مشت زنی
jack ring حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
jack ring طوق جک
growth ring دایره رشد
growth ring دایره سالیانه
give a ring زنگ زدن
gimbal ring اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نما وچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
fairy ring قارچ حلقوی
fairy ring حلقه قارچ
eyelet ring حلقه کوچک فلزی که درسوراخ پارچه ومانندان میگذارندکه زودپاره
ear ring اویز
ear ring حلقه
jack ring خاموت
key ring حلقه کلید
prize ring گود مسابقه
piston ring رینگ پیستون
peg in the ring بازی فرفره چرخابی در توی دایره معین
padded ring حلقه پوشش دار
packing ring رینگ
nose ring حلقهای که به بینی گاومیزنند تا بدان اورابکشند
napkin ring حلقه دستمال پا سفره
mooring ring حلقه مهار
mantle ring تیر حمال حلقوی شکل
kiss in the ring بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
compression ring کمپرسی
compression ring رینگ
collector ring منیفلد یا گازگاه دایرهای برای هدایت گازهای خروجی ازسیلندرهای موتور رادیال یاستارهای
base ring حلقه یا رینگ تحتانی توپ حلقه پایه حلقه کف
adjusting ring حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
wedding ring انگشتر عروسی
ring roads راه کمربندی
ring road راه کمربندی
ring necked طوق دار
signet ring انگشتر خاتم دار
ring finger انگشت انگشتر
key-ring حلقهای که بدان کلید می اویزند
ring fingers انگشت چهارم دست چپ
ring fingers انگشت انگشتر
base ring رینگ پایه
boxing ring رینگ بوکس
collecting ring حلقه جمع کننده جریان
choke ring رینگ مانع فرار گاز در تفنگهای بدون عقب نشینی
choke ring حلقه مانع خروج گاز
candle ring زنبق شمعدان
Cambridge ring استاندارد شبکه محلی برای وصل کردن چندین وسیله و کامپیوتر در یک اتصال حلقهای می سازد
cam ring رینوی داخل پوسته موتور که توسط میل لنگ به چرخش درامده و باز و بسته شدن سوپاپها را کنترل میکند
butt ring حلقه نزدیک دستگیره چوب ماهیگیری
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com