Dictiornary-Farsi | wall opening | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
wall opening	روزنه دیوار


Other Matches

opening	دهانه
the opening	الفاتحه
opening	شروع
opening	گشایش
opening	شکافتن دفاع
opening	سوراخ
opening	افتتاح گشایش
opening	سراغاز
opening	جای خالی سوراخ
opening	چشمه
for opening	برایبازکردن
pulmonary opening	دهانهدیوی
genital opening	دهانهیدستگاهتناسلی
excretory opening	مجرایدفع
his opening remarks	نخستین گفتههای وی
opening capital	سرمایه اولیه
inverted opening	گشایش معکوس
joint opening	دهانه یک درز
english opening	گشایش انگلیسی
opening hours	ساعاتی که بانک، کتابخانه و سایر مراکز باز می شود.
circuit opening	حالت مدارباز
opening of negotiations	افتتاح مذاکرات [معاملات]
delayed opening	سیستم پرتاب چتر با باز شدن تاخیری سیستم تاخیر در بازشدن چتر
discharge opening	راهگاه تخلیه
discharge opening	مجرای تخلیه
opening time	زمانشروعبکارمغازهبانککتابخانهو...
opening night	شباولیناجراییکقطعههنری
joke opening	گشایش مضحک
joke opening	دفاع مدرن شطرنج
the opening chapter	نخستین فصل
sokolsky opening	گشایش لهستانی
sokolsky opening	گشایش سوکولسکی
scotch opening	گشایش اسکاتلندی
saragossa opening	گشایش ساراگوسا
reti opening	گشایش رتی شطرنج
ponziani's opening	گشایش پونتسیانی
polish opening	لهستانی
polish opening	گشایش
paris opening	گشایش پاریس شطرنج
outward opening	دهانه خارجی
opening leaf	لنگه واشو
opening joints	درز گشایی
opening bank	بانک باز کننده اعتبار
normal opening	گشایش نرمال یا فرانسوی
larsen's opening	حمله نیمزوویچ
larsen's opening	گشایش لارسن
the opening chapter	فاتحه
circuit opening	حالت قطع مدار
bird's opening	گشایش برد
bishops opening	گشایش فیل شطرنج
alapin's opening	گشایش الاپین
benko opening	گشایش بنکو
anderssen opening	گشایش اندرسن
blocked opening	در مسدود
blocked opening	درگاه بسته
elasticized leg opening	کشلبهشورت
ring opening polymerization	بسپارش حلقه گشا
ring opening reaction	واکنش حلقه گشا
orang utan opening	گشایش اورانگوتان
fire place opening	اتشخان اجاق
gates opening indicator	شاخص باز شدن دریچه ها
ruy lopez opening	گشایش روی لوپس
lock filling opening	قفلبازکنندهمکش
queen's pawn opening	گشایش پیاده وزیر شطرنج
the opening chapter of the quran	فاتحه الکتاب
orang utan opening	گشایش لهستانی
orang utan opening	گشایش سوکولسکی
trimmed opening in a floor	قیف زغالرو
trimmed opening in a floor	قیف اشغالرو
bail arm opening mechanism	ماشینبازکنندهبازویمتحرک
We have no vacant position ( opening ) in this company .	دراین شرکت محل ( جا و سمت ) خالی نداریم
lock filling and emptying opening	قفلبازوبستهکردنوتخلیهوپرکردن
casement window opening inwards	پنجرهدودر
wall up	رسیدن موج به حداکثر اوج
wall	تیغه کشیدن دیوار
wall	محصور کردن
to go to the wall	درتنگی یافشارواقع شدن ورشکست شدن
wall-to-wall	فرش کردن سرتاسری
wall-to-wall	[مفروش کردن کل اتاق توسط یک تخته فرش]
wall	دیواره
wall	مانع یکپارچه در پرش اسب مرکب از جعبههای روی هم
wall-to-wall	همه جانبه
wall-to-wall	همگانی
wall-to-wall	از دیوار به دیوار
wall-to-wall	سرتاسری
wall-to-wall	کامل
wall-to-wall	فراگیر
wall	دیوار
wall	محصورکردن
wall	حصار دار کردن
the wall	پشت دیوارایستاده بودم
wall	جدار
wall	حصار
to the wall <idiom>	به آخر خط رسیدن
wall	دیوارکشیدن
wall	دیواری
town wall	باروی شهر
wall pass	پاس مستقیم
wall paint	رنگ دیوار
toe wall	دیوار پای خاکریز
wall paper	کاغذ دیواری
to panel a wall	دیواری را تخته کوبی کردن
wall painting	نقاشی دیواری
wall insulator	عایق دیوار
to peck down a wall	دیواری را با الت نوک تیزخراب کردن
toe wall	دیوارضامن پادیوار
wailing wall	دیوار قدیمی اورشلیم
wall hanging	تزئینات دیواری
wall eye	چشم سفید
wall eye	چشم مات
wall knot	گره حصیری
wall knot	گره تخت
wall lining	پوشش دیوار
wall eye	چشمی که سفیدی ان زیادوعنبیه ان کمرنگ باشد
wall entrance	عبور از داخل دیوار
wall lining	اندود دیوار
wall energy	انرژی در واحد سطح مرزمشترک بین حوزههای مغناطیسی مختلف الجهت
wall louse	موریانه
wall louse	ترده
wall board	تخته برای چوبکاری دیوار
wailing wall	دیوارندبه
wall plate	زیرسری
wall tent	چادردیوارهدار
wall stud	تیرچوبدیواری
wall light	چراغدیواری
wall lantern	فانوسدیواری
wall grille	شبکهدیواری
wall and rails	دیواروریلها
turning wall	دیواربازگشت
tank wall	دیوارهنانکر
wave wall	دیوارموج
the picture on the wall	این عکس روی دیوار
hole in the wall <idiom>
handwriting on the wall <idiom>
drive someone up a wall <idiom>	از کوره در رفتن ،عصبانی شدن
climb the wall <idiom>	از محیط خسته وعصبانی شدن
To drive someone up the wall.	کسی رابتنگ آوردن (تحت فشار مالی )
wall sockets	پریز ها
start wall	دیوارهشروع
Qibla wall	دیوارکیبلا
wall sockets	پریز های دیواری
curtain-wall	تیغه
dwarf wall	دیوار نیمه
wing wall	دیواره جانبی
fruit-wall	چفته
to lean against the wall	به دیوار تکیه دادن
wall tie	بست دیواری
wall socket	پریز روی دیوار
wall socket	پریز دیواری
conservative wall	دیوار باغچه
back wall	دیوارپشتی
choir-wall	[دیواره ی جداکننده جایگاه]
monitor wall	دیوارهصفحهنمایشگر
wall sockets	پریز های روی دیوار
fortified wall	دیوارکناری
wall clock	ساعت دیواری
cell wall	دیوارهسلولی
bund wall	دیوارمرکب
brick wall	آجردیوار
batter of wall	میل دیوار
wall rue	سداب کهنه
interior wall	دیوار داخلی
flare wall	دیوار حائل خاکریز پل
fire wall	دیوار اتش بند
face wall	دیوار بر
face wall	ماسک
face wall	نقاب
wall bracket	طاقچه
enclosure wall	دیوار بر
decorated wall	دیوار تزیینی
cut off wall	دیوار جداکننده
curtain wall	تیغه
fresco a wall	دیوار سفید کرده را
fresco a wall	اب رنگ زدن
front wall	دیوار مقابل اسکواش
insulated wall	دیواره عایق
head wall	دیواریکه در بالادست یک ابگیرساخته میشود
training wall	دیواره راهنما
guide wall	دیواره راهنما
gravity wall	دیوار وزنی
gap in a wall	شکاف دردیوار
gable wall	دیوار لچکی
gable wall	دیوار سنتوری
fruit wall	چفته
front wall	دیوار جلو
curtain wall	دیوار پردهای
cross wall	دیوار پلهای عرضی
cross wall	دیوار همبر
base of wall	روپی
banch wall	دیواره محافظ
apron wall	صفحه پیش بند
approach wall	دیواره ورودی
an interstice in a wall	ترک در دیوار
cavity wall	دیوار دو جداره
cavity wall	دیوارتوخالی
cavity wall	دیوار صندوقهای
party wall	دیوار مشترک
batter of a wall	میل دیوار
batter of a wall	شیب دیوار
bearing wall	دیوار باربر