Dictiornary-Farsi | wash basin | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 152 (8 milliseconds)

English	Persian
wash basin	دستشوئی


Search result with all words

hand wash basin	چاهک دستشویی
Other Matches

WI'll you give the car a wash (wash – down) please.	ممکن است لطفا" اتوموبیل رابشوئید
to do the dishes [to wash up] [to give dishes a rinse] [to wash the dishes]	شستن [تمییز کردن] ظرف
basin	ابگیر
basin	حوضه
basin	اب بره
basin	شناوه تر
basin	حوض تر
basin	wetdock : syn
basin	تشت
basin	حوزه
basin	دستشویی
basin	حوزه رودخانه ابگیر
basin	تشتک
basin	لگن
basin	لگن تشتک
basin	حوضچه
recharge basin	تالاب اب بندان
sugar basin	شکردادن
recharge basin	حوضچه تغذیه
lavatory basin	دستشویی
impact basin	حوضچه بار شکن
impact basin	حوضچه ارامش
hand basin	لگن دست شویی
recharge basin	گور اب
receiving basin	حوضچه ابگیر
river basin	ابگیر یا حوضه رودخانه
slop basin	جام پای سماور
settling basin	حوضچه تهنشینی
stilling basin	حوضچه ارام کننده
sugar basin	قند دادن
settling basin	حوضچه رسوب
setting basin	حوضچه رسوب
sedimentation basin	حوضچه رسوبگیر
sealing basin	حوضچه ایجاد هوابند ابی
slop basin	تشتک زیرسماور وقهوه جوش
equalizing basin	حوضچه توزیع اب
basin area	حوزه ابریز رودخانه
arctic basin	فرورفتگی قطبین زمین
lavatory basin	لگن روشویی
arctic basin	حوضچه قطبی
rock basin	حوضهرودصخراهای
pudding basin	نوعیکاسهگردکهجهتمخلوطکردنموادبکارمیرود
basin side	لبهآبگیر
drainage basin	حوزه زهکش
drainage basin	ابخیز
drainage basin	ابریز
jet diffusion basin	حوضچه ایکه در اثر پخش فورانی انرژی را کاهش میدهد
ground water basin	حوزه اب زیرزمینی
water distribution basin	مقسم
do not wash	نشورید
Go and wash yourself	برو دست ورویت رابشور
wash away	با شستشو پاک کردن
wash off	با شستشو پاک کردن
wash out	شیار ابرو
wash in	پیچش بال بطوریکه زاویه نصب ان بطرف نوک کاهش یابد
to wash something up	بکنار ساحل شستن چیزی
wash out	شستشو کردن
wash out	ابرو
wash up	دست و رو شستن
wash up	از پاافتادن
wash out	اب بردگی
wish wash	سخن بی معنی
wash out	شکست مردود
wash out	زیان
wash out	ضرر
wash out	محو کردن شستشو
wash out	ازبین بردن
wash out	از پا دراوردن
wash out	کثافات را پاک کردن
wish wash	مشروب ابکی اب زیپو
wish wash	حرف بی ربط و پوچ
to wash down	رقیق کردن
to wash down	ابکی کردن
to wash up	پاک کردن
wash	اب دادن شستشو
wash	شستن
wash	حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
wash	موج زایشی
wash	غسل رختشویی
wash	شستشو
wash	پاک کردن
to wash up	شستن
wash	شستشو دادن
black wash	نوع دیگری ازگرافیت و کک و ذغال سخت یامواد الی است که با مایعی بطور معلق و برای پوشش ماهیچههای تر و قالبهای ماسهای به کار برده میشود
To have a wash and brush up.	سروصورت راشستن (وآرایش دادن )
wash tower	فیلهشستشو
we sent the linen to the wash	رختهای شستنی رابرختشویخانه فرستادیم
back wash	عقب زدن اب
to wash something ashore	بکنار ساحل شستن چیزی
car wash	محلشستشویماشین
back wash	فشار عقب اب
back wash	حرکت اب در نتیجه پارو زدن
wash leather	جیر
black wash	رنگ سیاه
To wash ones hands of somebody (something).	دست از کسی (چیزی )شستن (قطع مسئولیت ورابطه )
wet wash	رخت شو
chemical wash	کهنه شور یا دواشور نمودن فرش با کلر و خاکستر چوب جهت ملایم کردن رنگ ها و افزایش طول عمر ظاهری و غیر حقیقی فرش
antique wash	دواشور کردن فرش جهت کهنه و قدیمی جلوه دادن آن
to let music wash over somebody	به موسیقی متن گوش دادن [اصطلاح روزمره]
Is there a car wash?	آیا اینجا ماشینشویی هست؟
Is there a car wash?	آیا اینجا کارواش هست؟
wash one's hands of <idiom>	ترک کردن
to wash offŠout or away	باشستش بردن یاپاک کردن
Does this material wash well?	آیا این جنس قابلیت شستشودارد؟
dish wash	ابی که دران فرف شسته باشند
wash your hands	دستهای خود را بشویید
wash ball	صابون دستشویی
rain wash	فرسایش ناشی از ریزش باران
rock wash	پوشش سنگی
wash oil	روغن شستشو
wash linen	کهنه فرفشویی
slope wash	شیب شست
wash house	رختهای شستنی
wash house	رختشوی خانه
wash heat	گرمای جوش
wash drawing	ابرنگ سیاه
wash and wear	بشور و بپوش
wash bottle	اب فشان
wash bottle	بطری شستشوی
wash boiler	دیگ رختشویی
wash board	تختهای که برای ازاله اطاقها بکارمیبرند
wash board	تخته رختشویی
stack wash	تخلیه هوا به علت فشار گازدودکش ناو
pig's wash	گنداب اشپزخانه که به خوکان میدهند
lime wash	دوغاب اهک
wet wash	لباسشو
eye wash	داروی چشم
wash out valve	شیر تخلیه رسوبات در مخزن
mere wash	اب زیپو
wash PROM	پاک کردن داده از PROM
wash tub	تغار رختشویی
dry wash	خشک شویی کردن
dry wash	خشک شویی
pig's wash	گنداب
pig's wash	اشغال
pig's wash	بسباب
it wont wash	اگرانرابشویندرنگش میرود
this soup is mere wash	این سوپ خیلی رقیق است
this soup is mere wash	اب زیپواست
wash deck hose	لوله شستشوی پل ناو
give it a good wash	خوب انرا شستشو بدهید خوب انرا بشویید
wash hand stand	دستشویی
wash hand stand	روشوری
Whishes dont wash the dishes. <proverb>	آرزوها و خیالات ظرفها را نمى شویند .
This cloth dosent shrink in the wash.	این پارچه در آب جمع نمی شود
hand wash in lukewarm water	شستندستهادرآبولرم
machine wash in lukewarm water at a gentle setting	شستشوباماشیندرآبنیمگرم وملایم
machine wash in warm water at a gentle setting	شستشوباماشیندرآبگرم وملایم
machine wash in warm water at a normal setting	شستشوباماشیندرآبگرم ونرمال
machine wash in hot water at a normal setting	شستشوباماشیندرآبنرم وگرم