English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
waste pipe لوله زهکش
Other Matches
Waste کثافات
waste تضییع کردن اتلاف
waste تفریط
waste تعدی و تفریط مستاجر یا متصرف در عین مستاجره یا مورد تصرف درمدت اجاره حاشیه جاده
waste تلف
waste هدر
waste افت
waste قراضه هرز
waste ضایع
waste بی مصرف
waste موات
waste پسماند
waste از دست رفتن
waste not want not <idiom> قناعت توانگر کند مرد را
go to waste هرز رفتن
waste اصراف کردن
waste بی نیرو و قوت کردن ازبین رفتن
waste باطله
waste حرام کردن بیهوده تلف کردن
waste هرزدادن
waste زائد اتلاف
waste تلف کردن ضایع کردن
waste زباله
waste اشغال
waste انبار
waste صرف کردن
waste ضایع کردن
waste تلف کردن
waste اشغال زباله
waste بیهوده
waste نیازمندکردن
waste land زمین موات
waste land اراضی موات
waste catchment ابخیز
waste lime نخاله اهک
waste material مصالح وازده
waste of manor اراضی کشت نشده اطراف ملک مورد اجاره یا تصرف که مستاجرین و متصرفین در ان حق علف چر دارند
waste one's words زبان خود را خسته کردن
waste product محصولات زائد
waste product ضایعات
waste water فاضلاب
without impeachment of waste بدون تقبل مسئوولیت خرابیها
waste one's breath زبان خود را خسته کردن
waste instruction دستوری که عملی انجام نمیدهد.
run to waste هرز رفتن
economic waste اتلاف اقتصادی
lay waste ویران کردن
waste basket مکثف
do not waste your breath خودتان را بیخود خسته نکنید
to lay waste ویران یا غارت کردن
cotton waste ضایعات پنبه
voluntary waste تعدی و تفریط در عین مستاجره یا ملک موردتصرف
waste basket سبد کاغذ بیکاره
waste basket سبد
waste basket زنبیل
waste book دفتر باطله
waste gate مکانیزم کنترلی برای توربین گازهای خروجی موتورهای دارای توربوشارژر
waste heat گرمای تلف شده
encroachment and waste تعدی و تفریط
lay waste <idiom> خراب کردن وویران نگه داشتن ،شکستن
cotton-waste آشغال و ضایعات پنبه
napping waste ضایعات عمل خارزنی [این ضایعات در فرش های دستی بعد از پرداخت و یا در هنگام مقراض کاری بوجود آمده و در فرش های ماشینی پس از خار زدن سطح فرش بوسیله ماشین حاصل می شود.]
waste silk ابریشم گجین [ابریشمی که از تفاله پیله سوراخ شده بدست می آید و دارای طول های متغیر است و کیفیت مطلوبی ندارد.]
waste time وقت تلف کردن
waste time وقت هدر دادن
waste lands اراضی موات
waste time تلف کردن زمان
waste of time وقت هدر شده
to give up [to waste] something ول کردن چیزی [کنترل یا هدایت چیزی]
waste of time وقت اتلاف شده
agricultral waste پسماند کشاورزی
waste one's breath <idiom> بی نتیجه صحبت کردن
waste time هدر دادن زمان
cultivationg waste land احیاء موات
domestic waste water فاضلاب خانگی
cultivation of waste land احیا اراضی موات
haste makes waste تعجیل موجب تعطیل است
waste gas fule مجرای دود
soil and waste stack کیسهخاکوفضولات
waste disposal unit مخزنآبزاید
haste makes waste ادم دست پاچه که کارادوبارمیکند
This is a sheer waste of time . این کار اتلاف وقت محض است
colour of waste water رنگ فاضلاب
It is absolutely useless . It is a waste of time . بی نتیجه است
sink with waste disposal unit فرفشوییبااجزافضولات
waste water purification plant تصفیه خانه فاضلاب
pipe down سوت خاموشی ناو
pipe لوله کشی کردن
pipe up شروع به نی زدن کردن
pipe down بوسیله شیپور یا نای
pipe down راحت باش دادن ساکت شدن
pipe down حرف نزدن
pipe up <idiom> بلندتر صحبت کردن
pipe down ! <idiom> ساکت باش!
pipe B لولهب
to pipe up زدن یا خواندن اغاز کردن
pipe up به سخن پرداختن
pipe down خاموشی
pipe A لولهA
pipe میله
down pipe ناودان
pipe نشانهای
pipe معمولا
pipe که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
pipe لوله
pipe ل وله
pipe صفیرزدن
pipe پیپ
pipe چپق
pipe نی
pipe نای فلوت
pipe نی زنی
pipe لوله حمل موادنفتی
pipe با صدای تیز و زیر حرف زدن
pipe فلوت زدن
pipe ساقه توخالی گیاه نی زدن
vent pipe لوله هواکش
chain pipe لوله زنجیر
warning pipe لوله سرریز
warning pipe لوله خبر
concrete pipe لوله بتنی
clay pipe لوله سفالی
clay pipe تنبوشه
concrete pipe لوله سیمانی
clay pipe گنگ
chain pipe دهانه چاله زنجیر
casing pipe لولههای غیرمشبک چاه
bustle pipe لوله حلقوی
branch pipe پنجه اگزوز
bowl of a pipe سر چپق
boring pipe لوله حفاری
blow pipe بوری
blow pipe تفنگ بادی
blow pipe نتیجه ه شیشه گری
vent pipe لوله تهویه
tuning pipe نای مخصوص کوک ومیزان کردن بعضی الات موسیقی
stoneware pipe لوله سرامیکی
stoneware pipe لوله سفالینه
suction pipe لوله مکش
suction pipe لوله مکنده
supply pipe لوله ابرسانی
tail pipe لوله اگزوز
the pipe thawed یخ توی لوله اب شد
discahrge pipe لوله تخلیه
to pipe one's eye گریه کردن
copper pipe لوله مسی
to puff a pipe پک زدن به چپق
to puff at a pipe پک زدن به پیپ یا چپق
to pull at a pipe با کوشش اب از لولهای کشیدن
to smoke a pipe پیپ یا چپق کشیدن
steel pipe لوله فولادی
blind pipe لوله کور
blind pipe لوله غیرمشبک
pipe threader ریسمانمیله
pipe tools وسایلپیپ
pipe cutter اسباب ویژه قطع لولههای فلزی
ascension pipe کانال سرازیری
surface pipe لولهسطحی
articulated pipe لوله تاشو
air pipe لوله هوا
pipe dream <idiom> نقشه غیر عقلانی
pipe dreams امیدواهی
pipe dreams نقشه خیالی و موهوم
exhaust pipe لوله اگزوز
water pipe قلیان
pipe dream امیدواهی
pipe dream نقشه خیالی و موهوم
pipe cleaner سیم لوله چپق پاک کن
cast pipe لوله چدنی
hydraulic pipe خط لوله هیدرولیکی
pipe section قسمتلوله
pipe rack چنگکپیپ
pipe end تهلوله
blast pipe لوله دم
water pipe لوله اب
water pipe تنبوشه
water pipe لوله مخصوص لوله کشی اب
wind pipe نای
wind pipe لوله هواکش
wind pipe لوله هوا
pipe die حدیده
discharge pipe لولهتخلیه
drill pipe لوله حفرکن
drone pipe نیزنبوری
front pipe لولهجلو
pipe cleaner لوله پاک کن
perforated pipe لولهسوراخدار
ascension pipe مجرای شیب دار
pipe coupling جفتسازلوله
pipe diffusers لولهمنتشرکننده
split pipe نیم لوله
earthenware pipe لوله سفالین
pandean pipe ساز دهنی
pandean pipe یکجور نی
pan pipe ساز دهنی
pan pipe یکجور نی
overflow pipe لوله سرریز
observation pipe لوله ایکه جهت تعیین سطح اب زیرزمینی درزمین حفر گردد
observation pipe لوله پیزومتر
naval pipe مجرای زنجیر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com