Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English
Persian
water power
نیروی ابی
Search result with all words
water power utilization
کاربرد انرژی هیدرولیک کاربرد نیروی ابی
Other Matches
hunger for power
[craving for power]
میل شدید به قدرت
power
مجموعه بررسیهای سخت افزاری که کامپیوتر پس از روشن شدن انجام میدهد
power
منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
power
توقف منبع تغذیه الکتریکی
power
که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
power
حذف توان کامپیوتر
power
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
power
قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
power
نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
power
خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
power
بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
power
قدرت نیرو
power
قوه یا توان
power
حداکثر تلاش در کمترین زمان
power
دولت
power
اقتدار و اختیار
power
راندن
power
قوه
power
انرژی
power
توانایی
power
شدت
power
توان از دست رفته
power
جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
power
خاموش کردن یک وسیله
power saw
اره ماشینی
power 0
تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
will to power
قدرت خواهی
useful power
توان مفید
useful power
قدرت مفید
power down
خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
power down
قطع نیرو
power down
قطع برق خاموش کردن
power i
طرح شماره یک بازی با سه مدافع
power up
روشن کردن
power up
برق
power on
روشن کردن
will-power
اراده
will-power
تصمیم
power
تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
power
روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
power
اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
power
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power
[over somebody/something]
قدرت
[ بر کسی یا چیزی]
will power
<idiom>
قدرت
outside power
جریان خارجی
p in power to do something
عدم نیروبرای کردن کاری
will-power
قدرت اراده
will-power
عزم راسخ
power saw
دستگاه اره
power
قدرت
power
زور
power
قوه
[ریاضی]
power
نیرو
power
اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
in power
دارای اختیارات
e. power
قوه مجریه
e. power
نیروی اجرایی
in power
صاحب مقام
power
توان
[ریاضی]
i did all in my power
انچه در توانم بود کردم
to the power of
[three]
به توان
[سه]
[ریاضی]
power
برتری
power
توان نیرو
power
برق
power
درشت نمایی قدرت دوربین
power
برقی
power
دستگاه برقی
power
توان
power
قدرت دیدذره بین
power
نیرو بخشیدن به نیرومند کردن
power
زور بکاربردن
power
توان برقی
power
اقتدار سلطه نیروی برق
power function
این تابع در حقیقت چگونگی کارائی ازمون فرضهای اماری رابررسی مینماید
power function
تابع توان
power fuel
سوخت
power function
تابع قدرت
power house
کارخانه برق
power hacksaw
اره کمانهای
power jack
جک
power installation
تاسیسات جریان قوی
power hacksaw
کمان اره
power head
سر موتور
power head
نوک نیزه تیراندازی به ماهی
power forward
مامورجلوگیری از نزدیک شدن حریف به سبد
power forward
فوروارد قوی
power form
تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
power dissipation
اتلاف قدرت
power distribution
پخش قدرت
power dive
شیرجه رفتن هواپیما
power dive
شیرجه
power dive
با استفاده از نیروی موتور طیاره
power consumer
مصرف انرژی مصرف توان
power consumption
مصرف برق
power function
تابع توانی
power endurance
توان استقامت
power factor
ضریب توان
power factor
ضریب قدرت
power consumption
مصرف قدرت
power law
قانون توانی
power outege
قطع برق
power output
توان خروجی
power pack
دستگاه تنظیم برق
power pack
جعبه تغذیه
power play
نقشه تهاجمی
power play
حمله دسته جمعی
power play
وضع یک تیم نسبت به حریف بعلت عده بیشتر
power politics
سیاست زور
power politics
سیاست جبر زور طلبی
power rammer
زمین کوب مکانیکی
world power
کشوربسیار قوی
power shovel
ماشین خاک کش
power shovel
بیل مکانیکی
power slide
لغزش به کنار در پیچ مسیر
power outege
قطع قدرت
fire power
قدرت تیراندازی
power level
تراز توان
power loss
اتلاف توان
power loss
تلف قدرت
power loss
گمگشتگی قدرت
power mains
شبکه جریان قوی
power mains
شبکه نیرو
power meter
دستگاه اندازه گیری توان توان سنج وات متر
power mower
چمن زن یا علف چین موتوری
power of production
نیروی تولید
fluctuating power
توان نوشی
fire power
نیروی اتش
power of reservation
حق اعتراض
power of reservation
حق نگهداری وذخیره کردن
power of the keys
اختیارات کلیسای پاپ
power source
منبع قدرت
power consumer
مصرف برق
hydroelectric power
نیروی برقابی
lifting power
نیروی خیزش
limited power
اختیارات محدود
low power
توان کوچک
low power
توان کم
horse power
توان موتور
horse power
قدرت اسب
luminous power
قوه روشنایی
luminous power
قوه درخشش
horse power
اسب بخار
hoisting power
نیروی صعودی
high power
تفنگ شکاری بزرگ
man power
نیروی مردانه
man power
تعداداشخاص مورد استفاده
man power
مشمولین نظام
lifting power
نیروی بالابری
legislative power
قوه مقننه
invested with power
دارای اختیار
internal power
مصرف داخلی
internal power
توانی که داخل هواپیما تولیدمیشود
interference power
توان پارازیت
instantaneous power
توان لحظهای
input power
قدرت ورودی
input power
توان ورودی
increase of power
افزایش قدرت
invested with power
اختیار داده شده
wattles power
توان کور
idle power
توان کور
judicial power
قوه قضاییه
knowledge is power
دانایی توانایی است توانابودهرکه دانابود
labor power
توان نیروی کار
man power
نیروی انسانی
mandatory power
دولتی که قیم و سرپرست دولت یا حکومت یا سرزمین دیگری باشد
police power
نیروی پلیس
great power
کشور با قدرت
police power
دادگاه پلیس
great power
قدرت بزرگ جهانی
power amplifier
تقویت کننده قدرت
full power
اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
power approach
تقرب به روش فرود اجباری در فرودگاههای نامناسب با سیستم برقی
power block
سد کرپدن راه مدافع بوسیله مهاجم با راندن او به عقب بابکنار
full power
اختیارات تام
power blower
دمنده برقی
power brake
ترمز سروو
power cable
کابل قدرت
fluxing power
قدرت سیلان
power cable
کابل جریان قوی
gripping power
چسبندگی
gripping power
دوسیدگی
power press
پرس
monopoly power
قدرت انحصاری
more power to your elbow
خدازور بازو بشما بدهد
more power to your elbow
خدابشما توفیق بدهد
nuclear power
نیروی هستهای
nuclear power
انرژی هستهای
output power
توان خروجی
hiding power
قدرت پوشش
power switch
کلید قدرت
peak power
بار خارجی بیشینه
police power
نیروی انتظامی
power current
جریان قوی
heating power
توان حرارتی
gripping power
قدرت مهارکنندگی
power circuit
مدار توان
power spectrum
طیف توانی
wattless power
توان راکتیو یا غیرموثر
power-sharing
روشحکومتیکهمردم درامورکشورشاندخالتچندانیندارند
Power of distiction.
قوه تشخیص
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com