Dictiornary-Farsi | water spot | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
water spot	گردباد دریایی
water spot	واتراسپات


Other Matches

spot	کمان
spot	زمان مختصر لحظه
spot	موضع
spot	لکه لک
spot	محل
spot	مکان
spot	خال
spot	نقطه
spot	[لکه دار شدن فرش در اثر مواد رنگی و شمیایی]
spot	تنظیم تیر کردن
spot-on	دقیقا صحیح
spot	لکه موضع
spot	لکه دارکردن
spot	لکه دارشدن
spot	مسافت یابی کردن
spot	کمک به ژیمناست درحال انجام حرکت
spot	درجا
spot	در محل
spot	پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
spot	مشاهده کردن گلوله ها
spot	جا
spot	کشف کردن دیدن
spot	تشخیص دادن
spot	نقدا"
spot	بجااوردن
spot	فوری
spot	کشف کردن اماده پرداخت
spot	به طور نقد
on the spot	نقدا"
on the spot	فی المجلس
on-the-spot	نقدا"
spot	باخال تزئین کردن درنظرگرفتن
in a spot <idiom>	درمشکل قرار داشتن
on the spot <idiom>	درشرایط سخت ونا امیدکنندهای
up on the spot	فی المجلس مقدا بی درنگ
on-the-spot	فی المجلس
hit the spot <idiom>	نیروی تازه وارد کردن
spot cash	پول نقد
spot market	بازار نقدی
spot market	بازار معاملات نقدی
spot net	شبکه مخابراتی دیدبان یادیدبانی
spot pass	پاس غیرمستقیم
spot pass	پاسی که بجای فرستادن به بازیگر به نقطه معینی فرستاده میشود
spot price	قیمت نقدی
spot price	قیمت برای فروش فوری
spot price	بهای جنس در معامله نقدی
spot price	قیمت تمام شده
spot rate	نرخ فروش نقدی
spot map	کروکی تصادف یا کروکی مشاهدات بازرس
spot lamp	لامپ با نورمتمرکز
spot elevation	نقطه ارتفاع معلوم روی نقشه
spot footing	پی مجزا
Johnny-on-the-spot <idiom>
spot goods	کالاهای موجود
spot bowler	بازیگری که بجای نشانه گیری به میلههای بولینگ بجای معینی روی مسیرهدفگیری میکند
soft spot for someone/something <idiom>	احساسات تندوتیز داشتن
tight spot <idiom>	شرایط سخت
spot goods	کالاهای اماده تحویل
spot elevation	ارتفاع تعیین شده
spot distortion	اغتشاش نقطه
spot kick	ضربه کاشته
spot lamp	لامپ موضعی
spot grading	صافسازی
trouble spot	کشوریکهدائمادرحالدرگیریونزاعباشد
yellow spot	نقطه زرد
pyramid spot	نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
previous spot	نقطهای که توپ در اخرین باروارد بازی شده
dead spot	منطقه ساکت
dead spot	نقطه خنثی
spot of enforcement	نقطه پنالتی
penalty spot	نقطه پنالتی
pain spot	نقطه درد
face off spot	هرکدام از 9 نقطه مخصوص رویارویی
face off spot	نقطه رویارویی
flying spot	لکه نورتند رو
focal spot	کانون
foot spot	نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
long spot	موضع گیری توپگیری مستقیما" پشت سر محافظ میله ها
light spot	نقطه منور
light spot	نقطه نور
landing spot	نقطه فرود
cold spot	نقطه سرماگیر
center spot	نقطه مرکزی بیلیارد انگلیسی
cathode spot	لکه کاتدی
He was kI'lled on the spot.	جابجا کشته شد
spot cash	پرداخت نقدی
spot ball	گویی که از نقطه معین هدف ضربه با گوی اصلی بیلیاردقرار می گیرد
advertising spot	فیلم تبلیغاتی
high spot	جذابترین لذتبخشترین
air spot	تنظیم تیر توپخانه با استفاده از دیدبانی هوایی
air spot	تنظیم تیربا دیدبانی هوایی
black spot	جادهباآمارتصادفبالا
warm spot	اندامها و مراکزاحساس گرما در پوست
warm spot	نقطه گرماگیر
balkline spot	نقطه مرکزی خط عرضی روی میز بیلیارد
soft spot	ناحیه نشست
soft spot	شولات
billiard spot	نقطه مخصوص گوی قرمزروی میز بیلیارد انگلیسی
handicap spot	مهرهتعادلی
centre spot	خالوسط
cash spot	نقد فوری
head spot	نقطهای بین نقطه وسط وکناره شروع بیلیارد
touch spot	ناحیه بساوشی
spot check	مقابله موضعی
spot check	بررسی موضعی
spot check	بطور چند در میان ازمودن
spot check	سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
spot check	بازدید در محل
spot checks	مقابله موضعی
spot checks	بررسی موضعی
blind spot	نقطه ضعف
blind spot	نقطه کور
succeeding spot	نقطه بعدی که توپ باید انجابه زمین گذاشته شود
sweet spot	قسمت مرکزی راکت یا چوب
spot welding	جوش نقطهای
spot welding	جوشکاری نقطهای
spot welding	نقطه جوش
spot weld	اتصال نقطه جوش
unpainted spot	تکه رنگ نشده هنگام رنگ کردن
spot checks	بطور چند در میان ازمودن
spot sale	فروش نقد
spot repair	تعمیر در جا
beauty spot	خال زیبایی
spot repair	تعمیر در محل
spot report	گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
beauty spot	خال کوچک
beauty spot	خال
spot sale	فروش نقدی وتحویل فوری کالای موردمعامله
spot shot	ضربه به گویی که در نقطه معین گذاشته شده
hot spot	نقطه داغ
spot checks	سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
spot checks	بازدید در محل
spot weld	نقطه جوش دادن
spot weld	خال جوش
spot transaction	معامله نقدی
spot test	ازمایش فوری
hot spot	نقاط خطرناک یا خیلی خطرناک در منطقه الوده به مواد رادیواکتیو اتمی
bridge spot weld	جوشکاری نقطهای
baulk line spot	نقطهخطمرز
white spot ball	مکانتوپسفید
flying spot scanner	پوینده لکهای تند رو
center ice spot	نقطه شروع در مرکز دایره میانی
spot welding machine	دستگاه جوش نقطهای
spot welding electrode	الکترود جوشکاری نقطهای
great red spot	لکه سرخ بزرگ
This is an ideal spot for picnics .	اینجا برای پیک نیک ماه است
great white spot	لکه سفید بزرگ
spot pattern test	ازمون طرح نقطه ها
center face off spot	نقطه شروع در مرکز دایره میانی
kicks from the penalty spot	شوت از نقطه پنالتی
single row spot welding	جوشکاری نقطهای سری
double row spot welding	جوشکاری نقطهای زنجیرهای جوشکاری نقطهای دوردیفه
water course	مجرای اب
water way	مسیل
water course	حق الشرب
water way	راه ابی
to water	آب ریختن
to water	آب دادن
water way	ابراهه
water course	حق المجری
to p something with water	اب روی چیزی پاشیدن چیزیراخیس کردن
above water <adj.>	روی آب
first water	بالاترین مقام
first water	درجه اول
above water <adj.>	شناور
f.water	عرق رازیانه
water still	دستگاه تقطیر اب
mean water	میان اب
of the first water	بهترین
on the water	در کشتی
to water something	آب دادن [گیاه]
to keep ones he above water	از زیر بدهی بیرون آمدن
water	ابگونه
water	مایع
water	آب
water	پیشاب
by water	از راه رودخانه
by water	از راه دریا
by water	با کشتی
water	اب
She let the water out .	آب را ول کرد
water	اب دادن
water down <idiom>	ضعیف شدن
water damage	خسارت اب دیدگی
voidance water	زیر اب
water gauge	اب پیم
water glass	شیشه محلول
voidance water	منجلاب
water glass	اب شیشه
water fast	غیر قابل پاک شدن بوسیله اب
water fast	پارچه شورنرو
undermining by water	اب شستگی
water gauge	اندازه اب نما
undermining by water	اب رفتگی کف
underground water	اب درون زمین
up to the middle in water	تا کمر در اب
water filter	صافی اب
water fowl	مرغ ابی
water fowl	پرنده ابی
water front	جبهه رطوبتی