English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
we left a card on him کارتی در خانه اش گذاشتیم
Other Matches
She was left out in the cold . she was left high and dry . سرش بی کلاه ماند
He was sitting on my left (left side) طرف چپ من نشسته بود
I am left out . I am left out in the cold . کلاهم پ؟ معرکه است
to the left <adv.> سمت چپ
keep to the left دست چپ بروید
She just left ( went ) . off she went . گذاشت ورفت
My name has been left out . اسم من از قلم افتاده است
KEEP LEFT از سمت چپ حرکت کنید.
on the left <adv.> سمت چپ
left ضربه چپ
left جناح چپ
left : چپ درطرف چپ
left <adv.> سمت چپ
left : زمان ماضی فعل leave
i took up where he left از جایی که او ول کرد من ادامه دادم
left d. نظام به چپ
from right and left از هر سو
from right and left از چپ وراست
left over باقی مانده
left over زیاد امده
left$ تابع $LEFT در زبان BASIC
nothing was left over چیزی باقی نماند
nothing was left over چیزی زیادنیامد
left inner بازیکنمهاجمچپ
to be left ماندن
to be left زیاد امدن
right and left ازهرسوبهرسو
outside left گوش چپ
on the left در سمت چپ
ID card شناسنامه
ID card کارت شناسایی
greetings card کارتتبریک
card برگه
card فرمی که حاوی تخته اصلی است که روی آن تختههای حلقوی چاپ شده قابل نصب هستند تا یک سیستم انعط اف پذیر ایجاد شود
card ماشین پرداخت پارچه
card کارتی که فقط حاوی شیارهای هادی است بین اتصال کارت اصلی و کارت اضافی که باعث میشود کارت اضافه به آسانی کارکند و بررسی شود در خارج از محفظه آن
card مجموعهای از شیارهای فلزی در انتهای لبه و روی سطح کارت که باعث ورود آن دراتصال لبه و ایجاد تماس الکتریکی میشود.
card مین فلز برای تختههای مدار
card تخته مدار چاپ شده که به سیستم متصل است برای افزایش کارایی آن
card سوراخی که در موازات بلندترین لبه کارت قرار دارد
card تختهای که شامل درایو دیسک سخت است و نیز واسطهای مورد نیاز الکترونیکی که قابل ورود به سیستم هستند
card ماشینی که در کارت پانچ سوراخ ایجاد میکند
card پنبه زنی
card امتیاز معین را درهربخش ازبازی بدست اوردن
card ورق بازی کردن
card یک کارت پانچ
card قطعه کوچکی از کاغذ یا پلاستیک
card کارت تبریک کارت عضویت
card مقوا
card کارت ویزیت بلیط
card کارت
card ورق بازی گنجفه
card وسیلهای که داده کارت پانچ را به حالتی کا قابل دریافت برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
card خط ی از اطلاعات پانچ شده درباره یک حرف که موازی با قسمت کوتاه تر کارت است
card وسیلهای که به طور خودکار کارت پانچ را درون دستگاه خواننده قرار میدهد
card بخشی از ستون کارت که برای یک نوع داده در نظر گرفته شده است
card روشی که در آن سطرها و ستون ها طوری مرتب می شوند که نشان دهنده فیلدهای دادهای و حروف در کارت پانچ باشند
card برنامه کوتاهی که داده را از کارت پانچ به حافظه اصلی منتقل میکند
card ورقه نصب مواد که روی آن قط عات الکترونیکی قابل نصبند
card بخشی از حافظه که حاوی نمایش داقیق اطلاعات روی کارت است
card کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
card ورق
card کارتی با سوراخهای پانچ شده روی آن برای نمایش داده
card برگ
card وسیلهای که داده را از پشت کارت شناسایی یا کارت اعتباری می خواند
card ترکیبی از سوراخهای پانچ شده که معرف حروف روی پانچ کارت است
left unsaid مسکوت عنه مانده
left justify دستور چاپ که حاشیه سمت چپ متن را از رج میکند
inside left بغل چپ
left shift تغییر مکان به چپ
left shift تغیر مکان به چپ ریاضی یک بیت از داده در کلمه . عدد دودویی با هر تغییر مکان دوبرابر میشود
left handedness دوروئی
left slide حرکت موج سوار روی موج بسمت چپ روبرو ساحل
it was left unfinished ناتمام ماند
left ward چپ
left back پشتیبان چپ
left hand کج
left about turn عقب گرد
left turn حرکت به چپ به سمت چپ چرخیدن
left turn به چپ چپ
much sugar was left قند زیادی باقی ماند
left the ban رفع ممنوعیت
left justify هم تراز کردن از چپ
left justified هم تراز شده از چپ
left justification تمایل به چپ
left handed چپ گرد
left handed واقع در سمت چپ ناشی
left handed چپ دست
left court زمین سرویس سمت چپ
left hand واقع در دست چپ دست چپی
left hand دست چپ
left for ward در فوتبال پیشرو چپ
left footed چپ پا
left flank میسر
left flank جناح چپ
left handedly غیر صمیمانه از روی عدم خلوص
left handedly باریا
left handedly بطورمشکوک یا مبهم یا دوپهلو
left justification تغییر مکان عدد دودویی به سمت چپ عدد
left justification زوج کردن حاشیه سمت چپ متن
left incline میل به چپ
left heart نیمه چپ قلب
left heart قلب چپ
left hander دست چپی
left hander ادم چپ دست
left handedness ریا
left handedness چپ دستی
left face بچپ چپ
left parenthesis ( پرانتز باز
No left [right] turn! گردش به چپ [راست] ممنوع!
the parting on the left فرق سر به چپ
out in left field <idiom> از جواب صحیح دورشدن
I arrived as soon as he left ( went ) . همین که رفت من آمدم
I left my hat , a new one at that . کلاهم را که نوهم بود جاگذاشتم
There is no time left . دیگر وقتی نمانده
He left for good . And away he went . رفت که رفت
He got all dressed up and left . شال وکلاه کردورفت
When it comes to me there is no more food (left). به من که می رسد غذا تمام شده
The would left a mark. جای زخم باقی ماند
The first line is left out. سطر اول جا افتاده است
Please turn left now. لطفا حالا شما به چپ بپیچید.
to be [left] stranded سرگردان شدن
to be [left] stranded دربدر شدن
to be left in disbelief <idiom> قابل فهم نبودن
to be left in disbelief <idiom> باور نکردنی بودن
to jink right [left] ناگهان مسیر را به راست [چپ] تغییر دادن
He left just before you arrived. درست پیش پای شما رفت
Since I left school. ازوقتیکه مدرسه را ترک کردم
left field سمتچپزمین
left defence دفاعچپ
left cornerback مهرهگوشهعقبچپ
left channel بلندگویسمتچپ
left centre مرکزچپ
left atrium آتریوم چپ
we left for paris عازم پاریس شدیم
to turn left [right] به چپ [راست] پیچیدن
straight left چپ مستقیم در بوکس
soon after he left for paris سوی پاریس رهسپار شد.
soon after he left for paris چندی
ragged left چپ ناهموار
left fielder دفاعچپزمین
left forward فورواردچپ
left-of-centre معتقدبهسوسیالیزم
hard left اعضایتندرویحزبسیاسی
Left parting جداشونده چپ
left ventricle ونتریکلچپ
left valve لبهچپ
left tackle دفاعچپ
left safety مهرهمفمنچپ
left outside linebacker مهرهنطآخریبیرونیچپ
left lung ریهچپ
left halfback هافبکچپ
left half نیمهچپ
left guard محافظچپ
not a scrap is left ذرهای باقی نمانده است
left-handers پیچ به سمت چپ
left-hand واقع در سمت چپی
dress left از چپ نظام یا از راست نظام
left-hand چپ دست
left-wing مربوط به جناح چپ
left-handed چپ دست
left-handed دوپهلو
left-handed دورو مشکوک
left-hander چپ دست
left-hander پیچ به سمت چپ
left-handers ادم چپ دست
left-handers چپ دست
left-handed با دست چپ بازی کردن
left-handed دست چپ
left-hander ادم چپ دست
left-hand دست چپ
left-winger جناح چپی
by the left or right flank به جناح راست یا چپ ناو
left wing شخص دست چپی
half left فرمان نیم به چپ چپ یا نیم به راست راست
guide left فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
left-wingers جناح چپی
left-wing شخص دست چپی
left wing مربوط به جناح چپ
left winger جناح چپی
battery left رگبار از راست یا از چپ
eyes left نظر به چپ
card-index رجوع شود به file card
credit card کارت یاورقه خرید نسیه
playing card گنجفه
yello card کارت زرد
card-carrying دو آتشه
card-carrying واقعی
yello card اخطار
card-carrying عضو رسمی
card sharp قمارباز ماهری که ورق جور میکند و برگ میزند
card sharp برگزن
card sharps قمارباز ماهری که ورق جور میکند و برگ میزند
card sharps برگزن
card-carrying دارای کارت عضویت
card image تصویر کارت
card jam گیر کردن کارت
card loader کارت بارکن
storm card طوفان نمای دریایی
card punch کارت منگنه کن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com