Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 25 (3 milliseconds)
English	Persian
wears	پوشیدن
wears	در بر کردن
wears	بر سرگذاشتن
wears	پاکردن
wears	عینک یا کراوات زدن فرسودن
wears	دوام کردن
wears	پوشاک
wears	سایش
wears	پوسیدگی
wears	فرسوده شدن
wears	فرسایش خوردگی جنگ افزارها
wears	فرسایش
wears	تغییر سمت دادن به دور از باد
wears	سائیدن
wears	خوردگی
wears	ساییدن
Other Matches
he wears black	سیاه پوشیده است
he wears glasses	عینک زده است یادارد
she wears a shirt	پیراهن پوشیده است برتن دارد
What she wears speaks volumes about her.	به سبکی که او [زن] لباس می پوشد خیلی واضح بیان می کند چه جور آدمی است.
He wears his socks into holes .	آنقدر جوابهارامی پوشد تا سوراخ شوند
he wears a new suit to day	نوپوشیده است
he wears a new suit to day	امروز جامه
constant dripping wears away the stone <proverb>	اگر که خواهی شوی خوشنویس، بنویس و بنویس و بنویس
Our grandmother wears the trousers ( breeches , pants ) in our family .	مادر بزرگمان مرد خانواده است

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com