English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
English Persian
wechsler adult intelligence scale مقیاس هوشی وکسلر برای بزرگسالان
Other Matches
leiter adult intelligence scale مقیاس هوشی لایتر برای بزرگسالان
wechsler bellvue scale مقیاس وکسلر- بلویو
stanford binet intelligence scale مقیاس هوشی استانفورد-بینه
adult بالغ
adult کبیر
adult به حد رشدرسیده
adult بزرگسال
adult بزرگ
adult education آموزش بزرگسالان
adult age سن بلوغ
intelligence اطلاعات
intelligence فراست
intelligence فهم بینش
intelligence اگاهی
intelligence روح پاک یادانشمند
intelligence فرشته
intelligence خبرگیری جاسوسی
intelligence اطلاع
intelligence هوش
intelligence 1-توانایی پاسخ دادن . 2-توانایی وسیله برای اجرای و پردازش برنامه
intelligence طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
intelligence اطلاعات نظامی
intelligence زیرکی
biographical intelligence اطلاعات مربوط به بیوگرافی افراد
departmental intelligence اطلاعات اداری
critical intelligence اطلاعات حیاتی
critical intelligence اطلاعات مهم
intelligence summary خلاصه وضعیت اطلاعاتی
intelligence summary خلاصه اطلاعاتی
intelligence signal پیام خبری
combat intelligence اطلاعات رزمی
intelligence service اداره اطلاعات
intelligence service قسمت اطلاعات
intelligence quotient عددی که هوش و زیرکی شخص را نشان میدهد
crystalized intelligence هوش متبلور
artificial intelligence هوش مصنوعی
artificial intelligence هوش ماشینی
artificial intelligence طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
concrete intelligence هوش عینی
counter intelligence ضداطلاعات
artificial intelligence هوش ساختگی
intelligence process جریان پرورش اطلاعات پرورش اطلاعات
acoustical intelligence اطلاعات جمع اوری شده ازسیستم صوتی
intelligence department اداره اطلاعات
fluid intelligence هوش سیال
intelligence data عناصر اطلاعات
intelligence collection طرح جمع اوری اطلاعات
intelligence collection جمع اوری اطلاعات
intelligence annex پیوست اطلاعاتی
intelligence annex پیوست اطلاعات
intelligence department ادارهای که وفیفه اش جمع اوری اطلاعات است
dispersed intelligence یک سیستم شبکه که در ان قدرت محاسباتی در کل شبکه کامپیوتری توزیع یا پخش شده است
intelligence cycle مدار اطلاعاتی
departmental intelligence اطلاعات وزارت خانهای
intelligence office دفتر اطلاعات
intelligence office دفتر راهنمایی
intelligence journal دفتریادداشت اطلاعات
intelligence journal دفتر روزنامه اطلاعات
intelligence estimate براورداطلاعاتی
intelligence estimate براورد اطلاعات
general intelligence هوش عمومی
intelligence test ازمایش هوش
to give intelligence خبر دادن
to give intelligence اگاهی دادن
the supreme intelligence عقل کل
tactical intelligence اطلاعات تاکتیکی
social intelligence هوش اجتماعی
tactical intelligence اطلاعات جنگی
verbal intelligence هوش کلامی
weather intelligence اطلاعات هواشناسی
local intelligence هوش محلی
intelligence test ازمون هوش
military intelligence اطلاعات نظامی
machine intelligence هوش ماشین
marketing intelligence اطلاعات بازاریابی
automated intelligence file پرونده اطلاعاتی کامپیوتری
periodic intelligence report گزارش نوبهای اطلاعاتی
Central Intelligence Agency مرکز اداره اطلاعات [ایالات متحده آمریکا]
lorge thorndike intelligence test هوش ازمای لورج- ترندایک
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation. پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
x scale در عکس هوایی مایل مقیاس خطی است که موازی با خط افق حقیقی عکس کشیده میشودc
scale دسته بندی
f scale مقیاس اف
x scale مقیاس طولی عکس
y scale در عکس هوایی مایل مقیاسی خطی است که موازی با خط محوراصلی عرضها کشیده میشود
scale فلس پشم [این عامل اصلی کهنه جلوه نمودن فرش در اثر کنده شدن فلس از سطح پشم در اثر مرور زمان و راه رفتن بر روی فرش می باشد.]
z scale مقیاس " زی "
k scale مقیاس ک
z scale نوعی مقیاس خطی روی عکس هوایی مورب که برای اندازه گیری ارتفاع اشیاء به کار می رود
two scale دودویی
m f scale مقیاس نرینگی- مادینگی
scale down کاهش تدریجی
scale down کاهش
scale down به نسبت ثابت
scale down کاهش مقیاس
scale up افزایش
scale up افزایش به نسبت ثابت
t scale مقیاس T
scale up افزایش مقیاس
to scale down پایین اوردن ومطابق مقیاس قراردادن
to scale up or down مقیاس چیزیرابزرگتر یاکوچکتر کردن
two scale دو مقیاسی
scale value ارزش مقیاسی
scale مقیاس
scale ترازو
scale جدول
scale کار کردن با حجم کوچک یا بزرگ داده
scale ن
scale حرکت تعادلی ژیمناستیک کندن فلسهای ماهی
scale مقیاس گذاشتن
scale مقیاس کردن
scale ستون درجه رسوب جدار داخلی دیگ بخارناو
scale طبلک درجه
scale طبله
scale میزان مقیاس درجه
scale شاخص
scale مشابه 8865
scale درجه
scale نرخ دو مقدار
scale کمتریا افزایش نسبت
scale خطکش
scale درجه بندی
scale مقیاس نقشه
scale قپان
scale قطعه
scale board تخته نازک
small scale بمقدار کم
sliding scale جدول قابل تطبیق با در امدافراد
scale of project وسعت طرح
scale of project اندازه طرح
scale of preferences مقیاس برتریها
scale of preferences مقیاس رجحانها
scale of balance کپه
scale factor ضریب مقیاس نقشهای ضریب تبدیل مقیاس نقشه
scale factor ضریب اندازه
scale factor پیمایش
scale factor مقیاس گذاری
scale factor ضریب مقیاس
scale of weights جدول وزنهایی که اسب مسابقه باید تحمل کند
scale armor زره پولک دار
return to scale بازده نسبت به مقیاس
photographic scale مقیاس عکاسی
small scale بمقیاس کم
percentile scale مقیاس صدکی
ordinal scale مقیاس ترتیبی
numerical scale مقیاس شماره بندی شده
numerical scale مقیاس عددی
nominal scale مقیاس
nominal scale شاخص مقیاس اسمی مقیاس غیر واقعی مقیاس تقریبی
nominal scale مقیاس اسمی
needle scale حرکت تعادلی روی یک پا
small scale مقیاس کوچک
micrometer scale طبله اعدادجزیی مقیاس اعداد جزیی
plateform scale قپان سکوب دار
scale of production مقیاس تولید
reasonable scale مخارج متعارفه
ration scale مقیاس یا مبنای محاسبه جیره غذایی
ration scale مقیاس نسبتی
rating scale مقیاس درجه بندی
range scale طبله برد مقیاس مسافت جدول مسافت
range scale طبله مسافت
psychological scale مقیاس روانی
product scale مقیاس فراورده
precision scale مقیاس دقیق
point scale مقیاس امتیازی
plotting scale خط کش مسافت یاب
plotting scale خط کش مختصات
micrometer scale طبله میکرومتر
on a grand scale <adv.> در مقیاس بزرگ
height scale پایهارتفاع
graduated scale ترازویدرجهدار
distance scale مقیاسمسافت
depth scale مقیاسعمیق
cine scale صفحهنشانگر
Celsius scale درجهیسیلیوس
belly scale شکمصاف
aperture scale دهانهمقیاسدرجه
altitude scale ارتفاعدیجیتالی
kitchen scale ترازویآشپزخانه
latitude scale مقیاسجغرافیایی
on a grand scale <adv.> به مقدار زیاد
exposure scale جدول پرتوگیری [عکاسی]
At the rate of . On a scale of . به میزان
vernier scale قالبنمایش
transfer scale پایهانتقال
scale leaf برگقطعهای
letter scale مقیاسنامهها
Richter Scale درجهی ریشتر
Richter Scale میزان ریشتر
windage scale مقیاس تصحیح سمت دستگاه درجه
tempo scale میزانتمپو
swan scale تعادل ژیمناست روی یک پاروی چوب موازنه
stanine scale مقیاس نه بخشی
splash scale طبلهای که انحراف ترکش گلوله را از هدف با ان اندازه گیری می کنند
spectral scale مقیاس طیفی
site scale دستگاه تراز توپ
site scale طبله تراز
sight scale مقیاس نشانه روی
sight scale طبله نشانه روی
temperature scale مقیاس دما
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com