Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 112 (6 milliseconds)
English
Persian
weighted score
نمره وزنی
Other Matches
weighted
دارای وزن
weighted
وزنی
weighted
دارای وزن زیادز
weighted
سنگین
weighted mean
میانگین وزنی
weighted bit
هر بیت با مقدار متفاوت بسته به محل آن در کلمه
weighted code
کد وزن دار
weighted indexes
شاخصهای موزون
weighted average
متوسط وزنی
weighted average
میانگین موزون
weighted average
میانگین وزنی
weighted least square method
روش حداقل مربعات وزنی در اقتصادسنجی برای تخمین پارامترها
score it under
زیر ان خط بکشید
t score
نمره T
to keep score
حساب
He knows the score .
سرخوردن ( واخوردگی ویأس )
He knows the score .
سرش توی حساب است
score
امتیاز
What is the score?
چند به چندیم ؟ ( امتیاز شما ری در بازی )
what is the score
هر کدام چند بازی داریم
what is the score
حساب برد و باخت چقدراست
to keep score
بازی رانگاهداشتن
To keep the score.
حساب امتیاز رانگاهداشتن
on this score
از این حیث
on this score
از این بابت
to know the score
<idiom>
سری توی حساب داشتن
score out
خط زدن
score
خط افتادن
score
نمره اوردن
score
رتبه تیر بخال زدن رتبه بندی کردن
score
نشان معدل
score
بریدگی
score
خط
score
امتیاز گرفتن حساب امتیازات
score
پوان اوردن
score
چوب خط نمره
score
تحقیر کردن ثبت کردن
score
حساب کردن بحساب اوردن
score
نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
score
شیار
score
نشان
score
حساب
score
نمره
score
خط زدن
score
گرم کردن اسب ثبت حرکات
score
فاصله ازنقطه اغاز تا خط امتیازگاوبازی
score
پیروزی
score
مارک
standard score
نمره معیار
standardized score
نمره بهنجار شده
sigma score
نمره معیار
set the score
افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
stanine score
نمره نه بخشی
three score and ten
هفتاد
score sheet
برگ امتیاز
test score
نمره ازمون
time score
نمره زمانی
total score
نمره کامل
to score with a girl
<idiom>
موفق شدن در تلاش نزدیکی کردن با دختری
[اصطلاح روزمره]
settle a score with someone
<idiom>
عین چیزی را به کسی پس دادن
To score a goal .
گل زدن ( درفوتبال وغیره )
He told us what the score was.
جریان را برایمان تعریف کرد ( گفت )
To score points.
امتیاز آوردن ( ورزش )
score-console
صفحهنمایشامتیاز
unweighted score
نمره غیروزنی
true score
نمره حقیقی
transmuted score
نمره تبدیل شده
score out that word
روی ان واژه خط بکشید
accuracy score
نمره دقت
gross score
نمره خام
graphic score
نمره نگارهای
grade score
نمره کلاسی
gain score
نمره افزوده
evaluation score
نمره ازمایش
evaluation score
نمره ارزیابی
error score
نمره خطا
deviation score
نمره انحراف
derived score
نمره اشتقاقی
corrected score
نمره اصلاح شده
composite score
نمره مرکب
box score
جدول امتیازها
box score
حساب بازی
box score
نتیجه برد وباخت بازی
blind score
امتیاز اضافی به تیمی که عضو ان غایب یا اخراج شده و جانشینی ندارد
additional score
نمره اضافی
ipsative score
نمره نسبی
lie score
نمره دروغگویی
main score
نمره اصلی
real score
نمره واقعی
run up a score
قرض بهم رساندن
score a person
از کسی پیش بردن
score a person
بر کسی پیش دستی کردن
score off a person
از کسی پیش بردن
score off a person
بر کسی پیش دستی کردن
score keeper
منشی
score out that word
ان واژه را خط بزنید
raw score
نمره خام
on the score of neglect
بعنوان غفلت ازاین بابت
normalized score
نمره هنجار شده
predicted score
نمره پیش بینی شده
perfect score
امتیاز کامل
percentile score
نمره صدکی
on the score of neglect
ازاین حیث
observed score
نمره مشاهده شده
annual average score
میانگین نمره سالیانه تعرفه خدمتی
army standard score
نمرات استاندارد و اندازههای بدنی افراد
segment score number
بخششمارهامتیاز
foot score line
خط امتیاز انتهایی
hog score line
خطامتیازپایانی
sweeping score line
خطکمکنندهامتیاز
I know my job ( stuff ). Iknow the score ( ropes ) .
درکارم واردهستم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com