Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English
Persian
wheel printer
چاپگر چرخ دوار
Search result with all words
daisy wheel printer
چاپگر چرخ دوار
daisy wheel printer
چاپگرچرخشی
daisy wheel printer
چاپگر اصلی ضربهای
Other Matches
wheel measurement
[ wheel measuring]
بازرسی چرخ
[سنجش چرخ]
printer
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printer
چاپ کننده
printer's d.
پادوی چای خانه
printer
مطبعه
printer
صاحب چاپخانه
printer
چاپگر
impact printer
چاپگرتماسی
electrothermal printer
چاپگری با سرعت زیاد بااستفاده از عناصر گرمازا چاپگر حرارتی
electrothermal printer
چاپگرحرارتی برقی
impact printer
چاپگر برخوردی
image printer
چاپگر نقطه ماتریسی که قابلیت تولید خروجی متن وگرافیک با کیفیت بالا را دارد
printer driver
برنامه راه انداز چاپگر
impact printer
چاپگر ضربهای
printer port
قسمتاتصالبهچاپگر
graphics printer
چاپگر گرافیکی
printer table
میزچاپگر
electrostatic printer
چاپگر الکترواستاتیکی
electrosensitive printer
چاپگر حساس الکترونیکی چاپگر با حساسیت الکترونیکی
chain printer
چاپگرزنجیرهای
character printer
چاپگر دخشهای
character printer
چاپگرعلامتی
character printer
چاپگر کاراکتری
color printer
چاپگر رنگی
console printer
چاپگر کنسول
electrothermal printer
چاپگری که نوک چاپ به همراه عناصر گرمایی -dot matrix برای فرم دادن به حروف کاغذهای حساس به الکتریسیته به کار می رود
drum printer
چاپگر طبلهای
drum printer
چاپگراستوانهای
drum printer
چاپگر طبله
electronic printer
چاپگر الکترونیکی
magnetic printer
پرینتر
magnetic printer
چاپگر مغناطیسی
printer machine
ماشین چاپ
printer machine
دستگاه چاپ
printer stand
پایه چاپگر
printer's ink
مرکب چاپ
xerographic printer
چاپگر
record printer
اشاره گر رکورد
serial printer
چاپگر نوبتی
thimble printer
چاپگر انگشتانهای
serial printer
چاپگر سری
spark printer
چاپگر حرارتی که حروف را روی کاغذ حرارتی با جرقه الکتریکی تولید میکند
thermal printer
چاپگر حرارتی
printer font
قلم چاپگر
printer font
فونت چاپگر
xerographic printer
که جوهر باردار جذب میشود به محل تصویر باردار
matrix printer
چاپگر ماتریسی
non impact printer
چاپگر
non impact printer
که حالت حرف ریبون روی کاغذ را گرم نمیکند
nonimpact printer
چاپگر غیر تماسی
nonimpact printer
چاپگر غیربرخوردی
optical printer
چاپگر نوری
page printer
چاپگر صفحهای
parallel printer
چاپگر موازی
contact printer
اتصالچاپگر
xerographic printer
چاپگر تصویربردار از عکس چاپگر تصویر بردار
thimble printer
چاپگر کامپیوتری که از نوک چاپ مشابه wheel-daily استفاده میکند ولی به شکل انگشتانه است
barrel printer
نوعی چاپگر که حروف روی لوله چرهان آن قرار دارند
line printer
چاپگر خطی
bar printer
چاپگری که در آن حروفی که روی بازو هستند به کاغذ می چسبند یا چاپ می شوند
bar printer
چاپگر میلهای
band printer
چاپگر نواری
band printer
چاپگری که حروف آن روی قوپ فلزی متحرک قرار دارد
ball printer
چاپگر توپی
ball printer
چاپگری که از توپ فلزی کوچک روی سط حی که حروف شکل می گیرند تشکیل شده است
line printer
وسیله چاپ اطلاعات با سرعت بالا خروجی به صورت خط در دقیقه است
line printer
چاپگر سطری
bidirectional printer
چاپگر دو طرفه
chain printer
چاپگر زنجیری
laser printer
چاپگر لیزری
barrel printer
چاپگر بشکهای
ink ject printer
چاپگرجوهری
ink ject printer
چاپگر با فوران جوهر
dot matrix printer
چاپگر با ماتریس نقطهای
ink ject printer
چاپگر با پرتاب مرکب
letter quality printer
چاپگر با کیفیت حروف خوب چاپگر با کیفیت عالی
postscript laser printer
چاپگر لیزری پست اسکریپت
dot matrix printer
چاپگر یا ماتریس نقطهای
hit on the fly printer
چاپگری که در ان کاغذ و یامکانیزم چاپ در حالت ثابتی هستند به نحوی که شروع وتوقفی مورد نیاز نمیباشد
ink jet printer
دستگاه خروجی که بوسیله پاشیده شدن لایه نازکی ازجوهر چاپ میکند
line at a time printer
چاپگر خطی
dye sublimation printer
چاپگر رنگی باکیفیت بالا که تصاویری با پاشیدن قط عات رنگی روی کاغذ ایحاد میکند
tractor feed printer
چاپگر تغذیه شده تراکتوری
line printer controller
کنترل کننده چاپگر خطی
type bar printer
چاپگر میلهای تایپ
letter quality printer
چاپگرکیفیت حروف
write black printer
چاپگری که تونر آن نقط های که توسط لیزر گرم شده است در هنگام اسکن کردن تصویر می چستد
high speed printer
چاپگر سریع
wire matrix printer
یک چاپگر برخوردی که علائم ماتریس نقطهای را در هربار علامت با فشردن انتهای سیم معینی بر روی نوارمرکبی و کاغذ چاپ میکند چاپگر ماتریسی سیمی
thermal wax transfer printer
روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
multi strike printer ribbon
ریبون جوهری در چاپگر که بیشتر از یک بار قابل استفاده است
wheel
چرخ سمباده
wheel
چرخ
wheel
جاروب کردن با پا
wheel
ساسایی
wheel
چرخیدن
wheel
گردش ناو
wheel
چرخ طایر
wheel
گرداندن
fifth wheel
چرخپنجم
wheel
اتحادیه ورزشی
wheel
دور
third wheel
سومینچرخدنده
four wheel
چهارچرخه
wheel
چرخش
fifth wheel
جفت ساز که خودرو را به تریلر وصل میکند
wheel
رل ماشین
be a fifth wheel
<idiom>
آدم اضافی یا زاید
[در گروهی از آدمها]
to be a fifth wheel
[to be in the way]
آدم اضافه
[بدون همسر]
بودن
[در جشنی که همه زوج دارند]
He's a fifth wheel.
او
[مرد]
آدم زایدی است.
to take the wheel
پشت رل نشستن
wheel well
محفظهای که یک واحد ازارابه فرود را در حالتی که جمع شده است در خود جای میدهد
wheel
دوک نخ ریسی
wheel
چرخ نخ ریسی
wheel
[همچنین علامتی در فرش چین به مفهوم چرخه زندگی]
wheel horse
اسب چرخ کش اسب نزدیک چرخ
wheel indicator
نشانگر سکان
chain wheel A
زنجیریچرخهیA
wheel satellite
ماهوارهای که بصورت دایرهای ساخته شده و معمولابرای پایداری وضعیت یا واردساختن گرانش ساختگی به سرنشینان دوران میکند
cogged wheel
چرخ دنده
wheel base
فاصله بین چرخ جلو و عقب در خودروهایی که از یک اکسل بیشتر دارند
adjustment wheel
چرخ متحرک
centre wheel
چرخهمیانی
wheel chair
صندلی چرخ دار
worm wheel
پیچ حلزونی
water wheel
دولاب
banding wheel
چرخهچرخنده
wheel bearing
بلبرینگ چرخ
water wheel
چرخاب
wheel center
مرکز چرخ
catherine wheel
رجوع شود به pinwheel
brake wheel
چرخ دندانه دار
cog wheel
چرخ دنده
worm wheel
دنده کرمی شکل
worm wheel
چرخ دنده حلزونی
cogged wheel
چرخ دندانه دار
wheel wright
چرخ ساز
wheel puller
چرخ کش
wheel sucker
دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
wheel spoke
پره چرخ
wheel spanner
چرخ کش
wheel shaft
میله چرخ
toothed wheel
چرخ دندانه دار
wheel pressure
فشار چرخ
wheel mode
ماهواره یا بخشی از ان که اغلب با سرعت کم بمنظورپایدارسازی وضعیت دوران میکند
wheel load
فرفیت بار یا تحمل وزن باندفرود در یک فرودگاه یامحوطه تاکسی کردن یا جاده اسفالت
chain wheel B
زنجیریچرخهیب
spinning wheel
چرخ ریسندگی
[این وسیله از یک چرخ چوبی شکل بزرگ و چند قطعه چوب بوجود آمده و توسط دست یا پا به حرکت در می آید.]
to be broken on the wheel
روی چرخ گاری مردن
[نوعی مجازات اعدام در قرون وسطی]
Barlow's wheel
چرخ بارلو
[مهندسی برق]
buckled wheel
چرخ خم شده
[تاب خورده]
forged wheel
چرخ آهنگری شده
steered wheel
چرخ هدایت شده
cast wheel
چرخ ریختگی
adjustable wheel
چرخ تنظیم پذیر
[مانند بلندی]
[چرخ تطبیق پذیر]
[مانند نوع جاده]
wheel barrow
فرقون
[ساخت و ساختمان]
[ابزار]
reversible wheel
چرخی که در دو جهت بگردد
I feel like a fifth wheel.
من حس می کنم
[اینجا]
اضافی هستم.
wheel wrench
آچار چرخ خودرو
cathedrian wheel
پنجره چرخی
dog-wheel
استوانه
dog-wheel
دماغه
wheel brace
آچار چرخ خودرو
wheel barrow
فرغون
[ساخت و ساختمان]
[ابزار]
wheel and deal
<idiom>
wheel trim
قالپاق
wheel tractor
فرمانتراکتور
modulation wheel
چرختعدیلصدا
wheel gloves
دستکش رانندگی
to reinvent the wheel
<idiom>
هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
main wheel
چرخاصلی
to spin a wheel
چرخی را تند چرخاندن
large wheel
چرخبزرگ
hand-wheel
چرخدستی
front wheel
چرخجلو
fourth wheel
چهارمینچرخهای
escape wheel
دندهخلاص
rotating wheel
چرخهدوار
pitch wheel
چرخکوککردن
wheel head
سرچرخدنده
wheel cylinder
سیلندرچرخدنده
wheel chock
مانعچرخ
turning wheel
چرخهسفالگری
tracing wheel
چرخهترسیم
striker wheel
چرخهضارب
spoked wheel
چرخاسبوکد
press wheel
چرخفشار
drive wheel
چرخدنده
idle wheel
دنده چرخ رابط بین دو چرخ
fly wheel
چرخ لنگر
fly wheel
چرخ طیار
ferris wheel
چرخ فلک
ferris wheel
گردونه صندلی دار مخصوص تفریح وچرخ زدن اطفال وغیره
emery wheel
چرخ سمباده
four wheel drive
محرک چهار چرخ
driving wheel
چرخ گرداننده
driving wheel
چرخ محرک
daisy wheel
عضو چاپ کننده در یک چاپگرچرخ دوار
fly wheel
چرخ لنگر فلایول
fly wheel
چرخ دندانه داروزینی که روی محور دواری قرار می گیرد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com