English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
wheel spanner چرخ کش
Search result with all words
wheel nut spanner اچار مهره چرخ
Other Matches
wheel measurement [ wheel measuring] بازرسی چرخ [سنجش چرخ]
spanner آچار
spanner مهره گشا
spanner اچار پیچکشی
spanner مهره پیچ
spanner مهره گشا بست
spanner بندقیقاجی
spanner میله الصاقی
spanner گلنگدن
spanner وجب کننده
spanner اچار
spanner اچار دو سر
spanner اچار تخت
pipe spanner اچار لوله
plug spanner اچار شمع
box spanner اچار بوکس
box spanner اچار چرخ اچار شمع
cycle spanner اچار مخصوص تعمیردوچرخه
set spanner اچار بکس دو سر
hock spanner اچار نیم گردی در یک دسته درانتها و یک قلاب با چنگک درسر دیگر
screw spanner اچار بکس پیچی
ring spanner اچار رینگ
adjustable spanner آچارفرانسه
hook spanner کلید چنگالی
combination spanner آچارچندکاره
ratchet ring spanner آچارچرخدنده
flare nut spanner آچارپشکشیمخصوصمهره
single ended spanner اچار یکسو
open-ended spanner آچاردوطرفه
double ended spanner اچار رینگی دوسر
square-jawed adjustable spanner تنظیم دهانه آچار پیچ گوشتی
wheel چرخ
wheel well محفظهای که یک واحد ازارابه فرود را در حالتی که جمع شده است در خود جای میدهد
wheel دور
wheel چرخش
wheel چرخ نخ ریسی
to take the wheel پشت رل نشستن
He's a fifth wheel. او [مرد] آدم زایدی است.
wheel چرخ سمباده
to be a fifth wheel [to be in the way] آدم اضافه [بدون همسر] بودن [در جشنی که همه زوج دارند]
be a fifth wheel <idiom> آدم اضافی یا زاید [در گروهی از آدمها]
fifth wheel جفت ساز که خودرو را به تریلر وصل میکند
fifth wheel چرخپنجم
four wheel چهارچرخه
third wheel سومینچرخدنده
wheel دوک نخ ریسی
wheel [همچنین علامتی در فرش چین به مفهوم چرخه زندگی]
wheel ساسایی
wheel جاروب کردن با پا
wheel گردش ناو
wheel چرخ طایر
wheel گرداندن
wheel چرخیدن
wheel اتحادیه ورزشی
wheel رل ماشین
fourth wheel چهارمینچرخهای
wheel bearing بلبرینگ چرخ
press wheel چرخفشار
hand-wheel چرخدستی
wheel mode ماهواره یا بخشی از ان که اغلب با سرعت کم بمنظورپایدارسازی وضعیت دوران میکند
escape wheel دندهخلاص
front wheel چرخجلو
water wheel دولاب
large wheel چرخبزرگ
main wheel چرخاصلی
water wheel چرخاب
wheel printer چاپگر چرخ دوار
pitch wheel چرخکوککردن
wheel base فاصله بین چرخ جلو و عقب در خودروهایی که از یک اکسل بیشتر دارند
modulation wheel چرختعدیلصدا
drive wheel چرخدنده
wheel center مرکز چرخ
wheel indicator نشانگر سکان
catherine wheel رجوع شود به pinwheel
worm wheel چرخ دنده حلزونی
worm wheel دنده کرمی شکل
wheel load فرفیت بار یا تحمل وزن باندفرود در یک فرودگاه یامحوطه تاکسی کردن یا جاده اسفالت
wheel spoke پره چرخ
wheel sucker دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
worm wheel پیچ حلزونی
wheel horse اسب چرخ کش اسب نزدیک چرخ
adjustment wheel چرخ متحرک
banding wheel چرخهچرخنده
chain wheel B زنجیریچرخهیب
wheel chair صندلی چرخ دار
wheel pressure فشار چرخ
wheel puller چرخ کش
chain wheel A زنجیریچرخهیA
wheel satellite ماهوارهای که بصورت دایرهای ساخته شده و معمولابرای پایداری وضعیت یا واردساختن گرانش ساختگی به سرنشینان دوران میکند
centre wheel چرخهمیانی
wheel shaft میله چرخ
wheel wright چرخ ساز
wheel barrow فرقون [ساخت و ساختمان] [ابزار]
wheel barrow فرغون [ساخت و ساختمان] [ابزار]
dog-wheel دماغه
dog-wheel استوانه
cathedrian wheel پنجره چرخی
spinning wheel چرخ ریسندگی [این وسیله از یک چرخ چوبی شکل بزرگ و چند قطعه چوب بوجود آمده و توسط دست یا پا به حرکت در می آید.]
brake wheel چرخ دندانه دار
toothed wheel چرخ دندانه دار
cogged wheel چرخ دندانه دار
cog wheel چرخ دنده
cogged wheel چرخ دنده
wheel gloves دستکش رانندگی
wheel brace آچار چرخ خودرو
reversible wheel چرخی که در دو جهت بگردد
wheel and deal <idiom>
wheel trim قالپاق
wheel tractor فرمانتراکتور
wheel head سرچرخدنده
wheel cylinder سیلندرچرخدنده
wheel chock مانعچرخ
turning wheel چرخهسفالگری
tracing wheel چرخهترسیم
spoked wheel چرخاسبوکد
to reinvent the wheel <idiom> هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
adjustable wheel چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
wheel wrench آچار چرخ خودرو
striker wheel چرخهضارب
to spin a wheel چرخی را تند چرخاندن
I feel like a fifth wheel. من حس می کنم [اینجا] اضافی هستم.
to be broken on the wheel روی چرخ گاری مردن [نوعی مجازات اعدام در قرون وسطی]
Barlow's wheel چرخ بارلو [مهندسی برق]
buckled wheel چرخ خم شده [تاب خورده]
forged wheel چرخ آهنگری شده
steered wheel چرخ هدایت شده
cast wheel چرخ ریختگی
rotating wheel چرخهدوار
two wheel tractor تراکتور دوچرخه
hand wheel چرخ دستی
fly wheel چرخ لنگر
fly wheel چرخ طیار
ferris wheel چرخ فلک
ferris wheel گردونه صندلی دار مخصوص تفریح وچرخ زدن اطفال وغیره
emery wheel چرخ سمباده
driving wheel چرخ گرداننده
driving wheel چرخ محرک
daisy wheel عضو چاپ کننده در یک چاپگرچرخ دوار
cup wheel چرخ سمباده
crown wheel چرخی که دندانههای ان نسبت به سطح ان عمودباشد
fly wheel چرخ لنگر فلایول
fly wheel چرخ دندانه داروزینی که روی محور دواری قرار می گیرد
gyro wheel rotor gyro
grinding wheel چرخ سنباده
grinding wheel چرخ سنگ زنی
grinding wheel چرخ سمباده
gear wheel چرخ دنده
gear wheel چرخ دندانه دار
free wheel حرکت بدون رکاب زدن
four wheel brake ترمز چهار چرخ
control wheel صفحه تنظیم کننده
control wheel صفحه کنترل
abrasive wheel چرخ سمباده
steering wheel غربالک
steering wheel چرخ سکان فرمان اتومبیل
steering wheel چرخ فرمان
steering wheel رل
spare wheel چرخ زاپاس
spinning wheel چرخ گرداننده چرخ هرزه گرد
spinning wheel چرخ طیار
spinning wheel دوک نخ ریسی
spinning wheel چرخ نخ ریسی
four-wheel drive محرک چهار چرخ
abrasive wheel سنگ چاقو تیز کنی
activity wheel گردونه فعالیت
all wheel drive محرک تمام چرخها
color wheel گردونه رنگ امیزی
cog wheel چرخ دندانه دار
chain wheel چرخ زنجیر
capstan wheel چرخ لنگر فلایویل
capstan wheel چرخ دوار
buffing wheel چرخ سنباده
buff wheel چرخ سنباده
break wheel چرخ قطع
brake wheel ترمز چرخها
band wheel چرخ تسمه خور
balance wheel رقاص ساعت
four wheel drive محرک چهار چرخ
idle wheel دنده چرخ رابط بین دو چرخ
trick wheel اطاق اسکان
short wheel خودرو شاسی کوتاه
rear wheel چرخ عقب
ratchet wheel اچار ضامن دار
ratchet wheel چرخ دندانه دارمتحرک بوسیله موتور
print wheel چرخ چاپ
potter wheel صفحه افقی گردنده که کوزه گر گل بران قالب میکند
potter's wheel چرخ کوزه گری
planet wheel چرخ دنده چرخان بدورمحور
pin wheel درساعت سازی چرخی که دندانههای استوانهای دارد
pin wheel چرخ و فلک کوچک
persian wheel دولاب
split wheel نیم چرخ
split wheel چرخ نیمه یا نصفه
spoke wheel چرخ پره دار
trick wheel چرخ سکان
trailing wheel چرخ عقب
toothed wheel چرخ دنده
toothed wheel چرخه دندانه دار
the turn of a wheel گردش چرخ
the rim of a wheel دوره چرخ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com