English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
white square خانهسفید
Other Matches
square بتوان دوم بردن مجذور کردن
four-square به طور صریح
four-square پراراده
four-square مصمم
four-square استوار
four-square پابرجا
four-square قرص
four-square محکم
four-square صریح
all square مساوی
square خانه شطرنج
square تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square وفق دادن
square جوردراوردن
square واریز کردن
four-square با صراحت
square مربع
square مرتب کردن کلاه
square چهار گوش
square گونیا
square مساوی
square به یک طرف میله وعمود به ان
four-square بیرودربایستی
four-square صادق
four-square راستگو
t square خطکش مخصوص ترسیم خطوط موازی
t square خطکش چلیپایی
mean square یک مربع حسابی
on the square بدون کجی
on the square بدرستی
on the square بانصاف
out of square کج
out of square خارج از چهار گوش بطور نامنظم یا نادرست
square away سروسامان دادن به دردسترس قرار دادن
square out ضربه از خارج محدوده میلههای کریکت
three square دارای سه ضلع مساوی
three square بشکل مثلث
four-square بیشیله پیله
four-square رک و راست
by the square بدقت
by the square درست
by the square مطابق نمونه
four-square چهارگوش
four-square چهار گوشهی کامل
four-square کاملا مربع
try square گونیای فلزی
three square سوهان اهنگری دارای مقطع مثلث شکل
square in پاس با دویدن دریافت کننده توپ به جلو و تغییر مسیر به کنار و به موازات خط تجمع
square چهارگوش کردن مربع کردن
square one <idiom> درآغاز
square away <idiom> برنامه ریزی کردن
to square up خود را آماده کردن [برای دعوی یا حمله]
four-square مصممانه
four-square رک
square چارگوش
square گوشه دار
square مربع توان دوم
square برابر
square عادلانه
square راست حسینی
square منظم حسابی
square منصف
square جذر میدان
square مجذور
square bracket قلاب
square stone سنگ بادبر
square shouldered دارای شانه پهن
square toed دارای پنجه مربع
square toed قدیمی مسلک
I cannot square it with my conscience to ... من این را نمی توانم به وجدانم وفق بدهم ...
to be back to square one <idiom> دوباره به اول داستان رسیدن
square toed امل
square toed متروکه
square wave موج چهار گوش
square wave موج مربع
to be back to square one <idiom> دوباره به سر [آغاز] کار رسیدن
square wave باس ای که عمودی حرکت میکند. به طرف بالا سپس سطح خود را تغییر میدهد وعمودی پایین می آید. بازیابی داده از پایگاه داده ها به کار می رود
square wave موج مربعی
square shouldered چهارشانه
square shooter باشرف
square lattice شبکه مربعی
square leg محل بازیگر در ردیف توپزن وکمی دور از او
square matrix ماتریس مربع
square matrix ماتریس مربعی
square metre متر مربع
square mil میل مربع
square radian استرادیان [یکای زاویه فضایی ] [ریاضی]
square planar مسطح مربعی
square potential well چاه مربعی پتانسیل
square pyramid هرم مربع القاعده
square rigger نوعی کشتی بادی
square shooter ادم درستگار
square means second p مجذوریعنی توان دوم
square knot گره مربع
square wood بریدن الوار
square wood چارتراش کردن الوار
square matrix ماتریس مربعی [ریاضی]
fair and square <idiom> راست وبی پرده
The Ferdowsi Square . میدان فردوسی
square meal غذایمقوی
square bracket کروشه
square bracket براکت
set square گونیا
square trowel مالهچهاگوش
square sail بادبانچهاگوش
square root of جذرعددی
square neck یقهچهاگوش
square move حرکت
square flag پرچممربع
square bet شرطچهارگوش
word square acrostic
steel square گونیای فولادی
t mitre the square گونیا را فارسی کردن
t mitre the square گوشه نودزینه را نیم کردن
hollow square [گچ بری هرمی رومی]
cross-in-square [کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
square design طرح خشتی [طرح مربع شکل] [این طرح را به دربهای چوبی شبکه ای قدیم نسبت می دهند و بیشتر مربوط به شهرکرد یا چهارمحال می باشد گرچه در مناطق دیگر نیز بافته می شود.]
word square جدول کلمات متقاطع
three square file سوهان سه گوش
to play square راست وحسینی بازی کردن
square number مربع کامل [ریاضی]
weak square خانه ضعیف شطرنج
weak square حفره سوراخ
weak square نقطه ضعف
black square خانهسیاه
back square گونیای فلزی که در کارگاههااستفاده میشود
square roots ریشه دوم
miter square گونیا
mean square deviation میزان انحراف متداول
mean square deviation مغایرت
mean square deviation اختلاف
magic square چار گوشی که خانههای شطرنجی دارد
square deal تقلب نکردن
square brackets قلابهای گوشه دار
flight square خانه فرار شطرنج
carpenters try square گونیای درودگری
bevel square گونیا
betwixt square گونیا
color square مربع رنگ نما
root mean square ریشه دوم میانگین حسابی توانهای دوم همه مقادیرممکن یک تابع
square roots جذر
square base کف گلوله یا قسمت ته گلوله
square dance رقص محلی امریکا
square dance رقص چوبی
square dome چهار طاقی
square foot فوت مربع
square inch اینچ مربع
square root ریشه دوم
square knot گره مرکب از دونیم کره
square knot گره مربر
square ball پاس عرضی
square root جذر
square deal باشرف بودن رک وراست
square deals تقلب نکردن
chi square مربع خی
square deals باشرف بودن رک وراست
non-white فردغیراروپایی غیرسفید
white out انحراف افق به علت انعکاس نور خورشید روی برف خطای تشخیص محل افق
off white رنگ زرد کمرنگ یا کرم نزدیک رنگ سفید
white a مرگ موش
white پایگاه داده کاربران و آدرس پست الکترونیکی آنها ذخیره شده در اینترنت که به سایر کاربران کمک میکند تا آدرس پست الکترونیکی را پیدا کنند
white بازیگر نخست شطرنج
white به رنگ برف
off-white رنگ زرد کمرنگ یا کرم نزدیک رنگ سفید
white چاپگر لیزری که اشعه لیزر را در نقاطی که چاپ نشده اند متمرکز میکند.
white f. پرچم سفید
white سپیده
white سفیدشدن
white سفید
white سفیدی
white سفید کردن
root mean square velocity جذر میانگین مجذور سرعت
ordinary least square method روش حداقل مربعات معمولی
He gave me a square deal . بامن منصفانه معامله کرد
square root key دکمهرادیکال
square law detection یکسوکنندگی مربعی
square root method روش جذرگیری
square head plug انشعابسرچهارگوش
chi square test ازمون "چی دو "
ounce per inch square اونس اینچ مربع
square pyramidal molecule مولکول هرمی مربع القاعده
square-headed tip سرچهاگوش
pound per square inch پوند بر اینچ مربع
root mean square error جذر میانگین مجذور خطا
chi square distribution توزیع مربع خی
black square weakness ضعف خانههای سیه رنگ شطرنج
bevelled edge square زاویه حاده
triangular set square گونیای نقشه کشی
bevel steel square نقاله
triangular set square گونیای رسم کشی
weighted least square method روش حداقل مربعات وزنی در اقتصادسنجی برای تخمین پارامترها
white meat لبنیات
white mulatto توت معمولی
white hot دارای احساسات برانگیخته
white-hot دارای احساسات برانگیخته
black and white دستنوشته
white elephants هر چیز گران که بیخ ریش صاحبش گیر کرده باشد
white collar یقه سفید
white collar کارمند دفتری
zinc white سفید اب روی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com