Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
wide strip mill
دستگاه نورد نوار پهن
Other Matches
wide strip
نوار پهن
hot strip mill
مسیر نورد گرم
narrow strip mill
نورد نوار باریک
wide
عریض
wide
پهن
far and wide
<idiom>
هرکجا
far and wide
دورودراز
far and wide
درهمه جا
wide
خط کناری والیبال
wide apart
زیاد از هم جدا
wide
گشاد
wide
پرت کاملا باز
wide
نامحدود وسیع
wide
توپ خارج از خط کناری توپ اوت شده پرتاب دورازمیلههای کریکت و دورازدسترس توپزن
wide
عمومی
wide
تیر دوراز هدف خارج از مسیر مسابقه
wide
فراخ وسیع
wide
زیاد
wide
پهناور
wide eyed
متعجب
wide-eyed
دارای چشم باز
wide-eyed
دارای چشم گشاد
wide eyed
حیرت زده
wide-awake
سرحال
wide-awake
مراقب
wide-awake
مسبوق
wide-awake
هشیار اگاه
wide-awake
هوشیار
it is of a wide distribution
در خیلی جاها پیدا میشود بسیار فراوان است
wide angle
واید انگل
wide-angle
عکسبرداری بازاویه دید عریض 09 درجهای
wide-angle
واید انگل
wide-angle
عدسی گسترش
wide angle
عکسبرداری بازاویه دید عریض 09 درجهای
wide-angle
دارای زاویه دید بیش از معمول
wide angle
عدسی گسترش
wide angle
دارای زاویه دید بیش از معمول
wide eyed
دارای چشم باز
wide eyed
دارای چشم گشاد
wide-eyed
متعجب
wide awake
سرحال
wide of the mark
<idiom>
از هدف به دور بردن ،نادرست
wide-awake
کاملا بیدار
wide-ranging
متنوع - گوناگون
world wide
مشهور جهان متداول درهمه جا
wide open
حمله
wide of the subject
از موضوع پرت خارج ازموضوع
wide flange
نیمرخ بال پهن
is of a wide distribution
درخیلی جاهاپیدا میشود بسیارفراوان است
a wide array of ...
آرایه وسیعی از ...
wide mouthed
دهن گشاد
wide awake
مراقب
wide awake
مسبوق
wide awake
هشیار اگاه
wide awake
هوشیار
wide awake
کاملا بیدار
wide-eyed
حیرت زده
of a wide scope
وسیع
wide-awake
آگاهانه
wide area network
شبکه گسترده
to give wide berth to
دوری کردن از
to give wide berth to
کناره گیری کردن از
wide area network
شبکهای که ترمینالهای مختلف آن دور هستند و از طریق رادیو , ماهواره و کابل بهم وصل اند
wide area network
شبکه راه دور
wide area network
شبکه بلند پوشش
wide arm handstand
بالانس ژاپنی با دستهای فاصله دار
wide flange beam
تیر بال پهن
give a wide birth to
<idiom>
دورنگهداشتن از
wide flanged beam
تیراهن لبه پهن
She stared at him with wide eyes.
با چشمهای گشاد ( گشاد شده ) با ؟ خیره شده بود
To walk with ones feet wide apart.
گشاد گشاد راه رفتن
wide-angle lens
لنززاویهعریض
strip
نوارسردوشی
to strip something off
کندن
[پوست]
strip
بند
strip
لخت کردن
strip
ماده طولانی نازک
strip
حذف داده کنترل از پیام دریافتی و باقی گذاشتن اطلاعات مربوطه
strip
نمایش که یک خط از متن را نشان دهد
strip
کشیدن یا انداختن توپ از دست حریف
strip
سطح پیست شمشیربازی
strip
برهنه کردن
strip
محروم کردن از
strip
نخ را با دست از قرقره ماهیگیری کشیدن
strip
چاک دادن تهی کردن
strip
باریکه
strip
نوار
to strip something off
درآوردن
[ملافه از لحاف]
to strip something off
کندن پوست
[درخت]
strip
پاک کردن
strip
لایه ماده مغناطیسی در سطح کارت پلاستیکی برای ضبط داده
strip
تخلیه موادخطرناک یا قابل انفجار
strip
کندن
strip
نوار مین گذاری باند فرود موقتی
strip
باند فرود
strip
قطعه باریک
to strip something off
کندن پوست
[میوه]
wide area telephone service
سرویس تلفنی گسترده
The field is wide open . It is up to you to take up the challenge .
بیا این گوی واین میدان
fuse strip
نوار بسیار باریک ذوب شونده فیوز
strip club
باشگاهرقصStriptease
friction strip
نوارآتشزن
flooring strip
کفپوش
air strip
باند فرود یاپرواز
strip alert
اماده باش روی باند فرود
photographic strip
نوار عکاسی
phosphor strip
نوار فسفر
strip footing
شالودههای نواری
strip footing
شالوده نواری
strip mosaic
نوار موزاییک عکس هوایی
shutdown strip
منطقه بعد از خط پایان که رانندگان از سرعت خود می کاهند
strip sodding
پوشش نواری چمنی
titling strip
قسمت مربوط به درج اطلاعات روی عکس هوایی
strip fuse
فیوز نواری
mine strip
نوار مین
photographic strip
باند عکاسی
mine strip
باند مین گذاری
mica strip
باریکه میکا
strip alert
اماده باش 5 دقیقهای
fuse strip
فیوز نواری
central strip
جداکننده جهات
central strip
نوار میانی
film strip
نوار فیلم
air strip
فرودگاه
air strip
باند فرودگاه
comic strip
فیلمهای نقاشی شده
comic strip
کارتون
landing strip
باند فروداضطراری هواپیما یا هلی کوپتر
film-strip
نوار فیلم
drag strip
مسیر مسابقه اتومبیلرانی سرعت
strip mall
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
strip mall
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
strip mall
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
strip mall
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
felt strip
نوار نمدی
strip lighting
نوعیسیستمروشنایی
landing strip
باند فرود
mill
ماشین
mill
اسیاب کردن
ex mill
تحویل در کارخانه
per mill
در هر هزار
per mill
در هزار
mill
هل دادن
mill
کارخانه اسیاب کردن
through the mill
<idiom>
تجربه شرایط مشکل
saw mill
کارخانه اره کشی
mill
اسیا
mill
کارخانه نورد
mill
نورد کردن فرز کردن اسیاب
mill
اسیاب
mill
دستگاهی که فلزات را تراش میدهد
mill
کنگره دار کردن
mill
فرز کردن
to go through the mill
ورزیده شدن
to strip the paint off the wall
رنگ را از دیوار
[با خراش]
کندن
strip chart recorder
ثبات نوار کاغذی
opencast strip mine
قالببازخطمعدن
strip mining
[American E]
استخراج معدن روباز
hot rolled strip
باریکه نورد شده داغ
continuous strip camera
دوربین عکسبرداری به طریق نوار مداوم
magnetic strip card
کارت نوار مغناطیسی
continuous strip imagery
عکاسی متوالی از یک نوارزمین عکاسی مداوم از یک نوار
continuous strip photography
عکاسی به طریق نوار مداوم عکسبرداری هوایی با نوارمداوم
contour strip cropping
کشت نواری برروی خطوط میزان
fusible metal strip
نوار فلزی ذوب شونده
To undress . to strip one self naked .
لخت شدن
fuse mounting strip
نوار باریک فیوز
fulling mill
کارخانه قصاری
form mill
فرز کردن پروفیل
end mill
فرز انگشتی
glacier mill
تنوره یخچالی
gig mill
ماشین خوابدارکردن پارچه کارخانهای که پارچه رادران خوابدارم
slabbing mill
دستگاه نورد لوحه
incorporating mill
کارخانهای که اجزای باروت دران امیخته میشوند کارخانه باروت سازی
hand mill
اسیاب دستی
mill race
اب اسیاب
hammer mill
اسیا چکشی
hammer mill
سنگ شکن چکشی
post mill
آسیابنصبشده
plate mill
غستگاه نورد صفحه
edge mill
اسیاب غلطکی
drawing mill
دستگاه نورد کششی
run of the mill
عادی
run-of-the-mill
برجسته نبودن در جنس متوسط
run-of-the-mill
عادی
ball mill
سنگ شکن گلولهای
ball mill
اسیاب ساچمهای
band saw mill
اره نواری ماشین فرز
bar mill
دستگاه نورد میله گرد
beater mill
تغارچهای که در داخل ان استوانه نیز قرار دارد
becking mill
غلطک برای افزایش طول
cluster mill
فرزی که متشکل از دو نوردمتحرک کوچک که هر کدام ازانها به وسیله یک جفت نوردبزرگ حائل و به حرکت درمی اید
cogging mill
دستگاه نورد شمشه
cotton mill
کارخانه نخ ریسی
crazing mill
اسیاب یا کارخانهای که قلع معدنی رادران خرد میکنند
run-of-the-mill
<idiom>
معمولی
run of the mill
برجسته نبودن در جنس متوسط
mill circle
چرخ اسیاب ژیمناستیک
plunge mill
فرز کردن غوطهای
stamp mill
اسیاب سنگ کوبی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com