English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 175 (8 milliseconds)
English Persian
window seats صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
Other Matches
seats قسمت میانی زین اسب
seats نشیمنگاه
seats مقر
seats جایگزین ساختن
seats جایگاه نشاندن
seats محل اقامت
seats کفل
seats سرین
seats مرکز مقر
seats نشیمنگاه مسند
seats نیمکت
seats جا
seats پایه
seats سکوی استقرار
seats حرکت تعادلی
seats صندلی
seats وضع بدن ژیمناست روی اسباب با تکیه روی نشیمنگاه
back to your seats برگردید بجای خود
They changed seats . صندلی هایشان را با هم عوض کردند
country seats خانهی اربابی
orchestra seats صندلیارکستر
bucket seats صندلی یکنفری
country seats خانهی بزرگ روستایی
the hall seats one thousand تالار هزار صندلی میخورد تالارهزارتن راجامیدهد
To make reservations. To book seats. جا تهیه کردن ( رزرو کردن )
go out the window <idiom> اثرش از بین رفته
by the window کنار پنجره
to go to the window به [سوی] پنجره رفتن
window تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
window روزنه
window پنجره
window ویترین دریچه
window پنجره دار کردن
window بیوه زن
window فضایی از صفحه نمایش که کاربر میتواند متن یا گرافیک را نمایش و ویرایش کند
window فضایی درصفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
window فضایی در صفحه نمایش که اپراتور در حال حاضر آنجا کار میکند
window پنجرهای در سیستم گرافیکی که متن ها در فضاهای کوچک صفحه قرار گرفته اند پیش از آنکه به محل نهایی اختصاص داده شوند
window مشابه 10682
window فضایی در صفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
panoramic window پنجرهوسیع
window shop به کالاهای درون ویترین مغازه نگاه کردن
playing window پنجرهنمایش
protective window پنجرهحفافتی
pylon window قسمتبازبرج
screen window پوششپنجره
sliding window پنجرهمتحرک
window shade کرکره
window shade پرده
window regulator وسیله تنظیم پنجره
window panes باران با صدا به پنجره می خورد
types of window انواعپنجره
window shopper کسی که فقط از پشت ویترین کالاهای عرضه شده راتماشا میکند
worksheet window پنجره صفحه کاری
window-sills لب پنجره
window-sill تختهی زیر پنجره
window-sill هرهی پنجره
window-sill لب پنجره
window-sills تختهی زیر پنجره
access window مدخلپنجرهایبرایدریافتاطلاعاتدرفلاپیدیسک
basement window پنجرهزیرزمین
window-sills هرهی پنجره
landing window پنجرهفرود
louvred window پنجرهیروزنهدار
observation window پنجرهدیدهبانی
casement window پنجرهیلولایی
window awning پنجرهچادر
window curtain پردهپنجره
window tab برچسبپنجره
cross-window [پنجره ای با جرز عمودی میان قسمت هایش به شکل صلیب]
Diocletion Window پنجره نیم دایره
double window پنجره دو جداره
eucharistic window [نیم پنجره محراب]
eyebrow window [پنجره جلو آمده زیر سقف ساختمان]
flanking window نورگیر ثابت
French window پنجره لولادار
Ipswich window پنجره بالکن
laced window [مجموعه ای از پنجره های عمودی که در قرن هجده میلادی در انگلستان متداول بوده است.]
lattic-window پنجره مشبک
to lean out of the window به پنجره تکیه دادن
maintenance window [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
compss-window پنجره کنسولی
chicago window پنجره شیکاگویی
cabinet-window ویترین
window-shopping نگاهکردناجناسبدونقصدخریدآنها
Could we have a table by the window? آیا ممکن است میز ما کنار پنجره باشد؟
The window is jammed. پنجره باز نمیشود.
The window is jammed. پنجره گیر کرده است.
a seat by the window یک صندلی کنار پنجره
to stand at [by] the window کنار پنجره ایستادن
My desk is by the window. میز کار من کنار پنجره قرار دارد.
balanced window پنجره چرخان
bay-window [پنجره ی بیرون زده ]
bay-window شاه نشین
biforate window پنجره دودر
lattice window پنجره مشبک
window-frames قاب پنجره
window seat صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
window pane جام پنجره
window-pane جام پنجره
window-panes جام پنجره
active window پنجره فعال
blind window پنجره نما
camera window دریچه دیافراگم دوربین
cant bay window کج پنجره
case window پنجره لولادار
child window پنجرهای در پنجره اصلی
child window پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
compass window شاه نشین نیم گرد
bay window شاه نشین
continuous window پنجره سراسری
dormer window پنجره شیروانی
window-frame قاب پنجره
window frame قاب پنجره
lattice window شباک
window dressing فن نمایش کالا در پشت پنجره دکان
window-dressing فن نمایش کالا در پشت پنجره دکان
bay window پنجره جلو امده شاه نشین ساختمان
bay window پنجره پیش امده
bay window پیش امدگی ساختمان
French window اقشقشه
French window درپنجرهای
sash window پنجره کشویی
sash window اروسی
bow window پنجره قوسی
bow window پنجره پیش امده کمانی
window box قاب پنجره
window-box قاب پنجره
window-boxes قاب پنجره
oval window روزنه بیضی
window leaf لنگه پنجره
pop up window پنجرهای که در هر لحظه قابل نمایش روی صفحه است در بالای تمام چیزهایی که روی صفحه هستند
rear window پنجره عقب
rose window پنجره گرد که ارایش هایی بشکل گل دارد
sight window بریدگی بالای کمان برای جاگرفتن تیر و دادن دید بهتر
skylight window کتیبه
skylight window خفنگ
split window پنجره تقسیم بندی شده
splitting a window تقسیم بندی پنجره
storm window پنجره زمستانی کرکره چوبی بادشکن
stormproof window پنجره ضد طوفان
text window پنجره متن
window dress پشت ویترین گذاشتن
three panes window پنجره سه لنگه
three panes window پنجره سه چشمه
window dress بنمایش گذاشتن
window envelope پاکت طلق دار ادرس نما
pivoting window پنجره محوری
pivoting window پنجره گردان
lancet window پنجره نوک تیز
inactive window پنجره غیرفعال
balance window پنجره چرخان
picture window پنجره دل باز وخوش منظره پنجره بزرگ
round window روزنه گرد
window winder handle دستگیرهحرکتدهندهشیشه
service time window [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
thin window display نمایشی یک خطی که روی صفحات کلید و کامپیوترهای دستی بکار می رود
window sill brick اجر کاردی
window sill brick هره
head access window شکاف مستطیل شکل درروکش دیسک لغزان
vertical pivoting window پنجرهگردانعمودی
sliding folding window پنجرهتاشویمتحرک
cross bar of window الت پنجره
internal window sill کف پنجره داخلی
horizontal pivoting window پنجرهکشویی
rabbet [for window or door] اتصال کام و زبانه لبه [ پنجره یا در]
Do you mind if I close the window? اشکالی دارد اگر پنجره را ببندم؟
Do you mind if I open the window? اشکالی دارد اگر پنجره را باز کنم؟
multi window editor برنامه ایجاد و ویرایش تعدادی برنامه کاربردی مستقل هر یک در یک پنجره مستقل در صفحه نمایش در یک زمان
middle lintel in window الت وسطی پنجره
middle lintel in window وادار میانی پنجره
middle lintel in window کمرکش پنجره
casement window opening inwards پنجرهدودر
Dont stick your head out of the car window. سرت را از پنجره اتوموبیل درنیار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com