Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 178 (9 milliseconds)
English
Persian
window shade
پرده
window shade
کرکره
Other Matches
shade
سایه بان
shade
حباب چراغ یا فانوس اباژور
shade
حباب اباژور
shade
سایبان
shade
سایه
shade
درجه رنگ
shade
جای سایه دار
shade
اختلاف جزئی سایه رنگ
shade
سایه دار کردن سایه افکندن
shade
تیره کردن
shade
کم کردن
shade
زیر وبم کردن
shade
سایه دار کردن
shade
سایه انداختن
off shade
رنگ پریده
off shade
رنگ رفته
lamp shade
حباب آباژور
horizon shade
طیفافقی
index shade
طیفنما
shade of meaning
اختلاف جزئی در معنی
To shade ones eyes.
سایه زدن به چشم ( آرایش چشم )
lamp shade
آباژور
lighter shade
از همان رنگ ولی روشن تر
light and shade
سایه روشن
solid-shade dyeing
یکدست و همرنگ
solid-shade dyeing
رنگرزی یکنواخت
Lets sit in the shade , Its cooler.
توی سایه بنشینیم خنک تر است
The trees give a pleasant shade .
درختان سایه قشنگه می اندازد
go out the window
<idiom>
اثرش از بین رفته
by the window
کنار پنجره
to go to the window
به
[سوی]
پنجره رفتن
window
فضایی در صفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
window
پنجره دار کردن
window
مشابه 10682
window
بیوه زن
window
فضایی در صفحه نمایش که اپراتور در حال حاضر آنجا کار میکند
window
پنجرهای در سیستم گرافیکی که متن ها در فضاهای کوچک صفحه قرار گرفته اند پیش از آنکه به محل نهایی اختصاص داده شوند
window
روزنه
window
فضایی از صفحه نمایش که کاربر میتواند متن یا گرافیک را نمایش و ویرایش کند
window
ویترین دریچه
window
تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
window
پنجره
window
فضایی درصفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
louvred window
پنجرهیروزنهدار
laced window
[مجموعه ای از پنجره های عمودی که در قرن هجده میلادی در انگلستان متداول بوده است.]
sliding window
پنجرهمتحرک
observation window
پنجرهدیدهبانی
playing window
پنجرهنمایش
screen window
پوششپنجره
pylon window
قسمتبازبرج
protective window
پنجرهحفافتی
panoramic window
پنجرهوسیع
landing window
پنجرهفرود
lattic-window
پنجره مشبک
maintenance window
[زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
window shopper
کسی که فقط از پشت ویترین کالاهای عرضه شده راتماشا میکند
worksheet window
پنجره صفحه کاری
window-sill
هرهی پنجره
window-sill
لب پنجره
window-sill
تختهی زیر پنجره
window-sills
هرهی پنجره
window-sills
لب پنجره
window-sills
تختهی زیر پنجره
access window
مدخلپنجرهایبرایدریافتاطلاعاتدرفلاپیدیسک
basement window
پنجرهزیرزمین
casement window
پنجرهیلولایی
window shop
به کالاهای درون ویترین مغازه نگاه کردن
to lean out of the window
به پنجره تکیه دادن
types of window
انواعپنجره
Ipswich window
پنجره بالکن
French window
پنجره لولادار
balanced window
پنجره چرخان
bay-window
[پنجره ی بیرون زده ]
bay-window
شاه نشین
biforate window
پنجره دودر
cabinet-window
ویترین
chicago window
پنجره شیکاگویی
compss-window
پنجره کنسولی
cross-window
[پنجره ای با جرز عمودی میان قسمت هایش به شکل صلیب]
Diocletion Window
پنجره نیم دایره
double window
پنجره دو جداره
eyebrow window
[پنجره جلو آمده زیر سقف ساختمان]
My desk is by the window.
میز کار من کنار پنجره قرار دارد.
window awning
پنجرهچادر
flanking window
نورگیر ثابت
window curtain
پردهپنجره
window tab
برچسبپنجره
The window is jammed.
پنجره باز نمیشود.
window-shopping
نگاهکردناجناسبدونقصدخریدآنها
Could we have a table by the window?
آیا ممکن است میز ما کنار پنجره باشد؟
The window is jammed.
پنجره گیر کرده است.
a seat by the window
یک صندلی کنار پنجره
to stand at
[by]
the window
کنار پنجره ایستادن
eucharistic window
[نیم پنجره محراب]
window regulator
وسیله تنظیم پنجره
lattice window
پنجره مشبک
window-frames
قاب پنجره
window seat
صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
window seats
صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
window pane
جام پنجره
window-pane
جام پنجره
window-panes
جام پنجره
active window
پنجره فعال
balance window
پنجره چرخان
blind window
پنجره نما
camera window
دریچه دیافراگم دوربین
cant bay window
کج پنجره
case window
پنجره لولادار
child window
پنجرهای در پنجره اصلی
child window
پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
compass window
شاه نشین نیم گرد
continuous window
پنجره سراسری
dormer window
پنجره شیروانی
window-frame
قاب پنجره
window frame
قاب پنجره
lattice window
شباک
window dressing
فن نمایش کالا در پشت پنجره دکان
window-dressing
فن نمایش کالا در پشت پنجره دکان
bay window
پنجره جلو امده شاه نشین ساختمان
bay window
پنجره پیش امده
bay window
پیش امدگی ساختمان
bay window
شاه نشین
French window
اقشقشه
French window
درپنجرهای
sash window
پنجره کشویی
sash window
اروسی
bow window
پنجره قوسی
bow window
پنجره پیش امده کمانی
window box
قاب پنجره
window-box
قاب پنجره
window-boxes
قاب پنجره
oval window
روزنه بیضی
window panes
باران با صدا به پنجره می خورد
pivoting window
پنجره محوری
pop up window
پنجرهای که در هر لحظه قابل نمایش روی صفحه است در بالای تمام چیزهایی که روی صفحه هستند
rear window
پنجره عقب
rose window
پنجره گرد که ارایش هایی بشکل گل دارد
sight window
بریدگی بالای کمان برای جاگرفتن تیر و دادن دید بهتر
skylight window
کتیبه
split window
پنجره تقسیم بندی شده
splitting a window
تقسیم بندی پنجره
storm window
پنجره زمستانی کرکره چوبی بادشکن
stormproof window
پنجره ضد طوفان
text window
پنجره متن
three panes window
پنجره سه لنگه
three panes window
پنجره سه چشمه
window dress
پشت ویترین گذاشتن
window envelope
پاکت طلق دار ادرس نما
window leaf
لنگه پنجره
skylight window
خفنگ
lancet window
پنجره نوک تیز
pivoting window
پنجره گردان
picture window
پنجره دل باز وخوش منظره پنجره بزرگ
window dress
بنمایش گذاشتن
round window
روزنه گرد
inactive window
پنجره غیرفعال
thin window display
نمایشی یک خطی که روی صفحات کلید و کامپیوترهای دستی بکار می رود
head access window
شکاف مستطیل شکل درروکش دیسک لغزان
window sill brick
اجر کاردی
window sill brick
هره
internal window sill
کف پنجره داخلی
cross bar of window
الت پنجره
Do you mind if I close the window?
اشکالی دارد اگر پنجره را ببندم؟
service time window
[زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
rabbet
[for window or door]
اتصال کام و زبانه لبه
[ پنجره یا در]
vertical pivoting window
پنجرهگردانعمودی
window winder handle
دستگیرهحرکتدهندهشیشه
multi window editor
برنامه ایجاد و ویرایش تعدادی برنامه کاربردی مستقل هر یک در یک پنجره مستقل در صفحه نمایش در یک زمان
middle lintel in window
الت وسطی پنجره
sliding folding window
پنجرهتاشویمتحرک
horizontal pivoting window
پنجرهکشویی
middle lintel in window
وادار میانی پنجره
Do you mind if I open the window?
اشکالی دارد اگر پنجره را باز کنم؟
middle lintel in window
کمرکش پنجره
casement window opening inwards
پنجرهدودر
Dont stick your head out of the car window.
سرت را از پنجره اتوموبیل درنیار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com