English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 124 (7 milliseconds)
English Persian
with flying colours با
with flying colours فیروزی وافتخار
Other Matches
colours رنگ
colours برنامههای گرافیکی برای ذخیره سازی محدوده رنگها در تصویر استفاده می کنند
colours صفحه نمایشی که امکانی برای نشان دادن اطلاعات رنگی دارد
colours انتخاب رنگهایی که در حال حاضر در تصویر استفاده می شوند
colours چاپگری که میتواند کپیهای رنگی بگیرد. از قبیل -ink get رنگی -dot maxrix رنگی و -thermal transfer
colours میزان خالص بودن سیگنال رنگ
colours شماره رنگهای مختلف که توسط پیکسل ها در صفحه نمایش قابل نمایش است که با توجه به تعداد بیتهای رنگی در هر پیکسل نمایش داده میشود
colours کوچکترین ناحیه در صفحه CRT که میتواند اطلاعات رنگی را نمایش دهد
colours امکانی در گرافیک یا برنامههای کاربردی DTP که به کاربر امکان میدهد رنگهای خاص با توجه به CMYK و RGB بسازد و سپس ناحیهای را با این رنگ پر کند
colours احساسی که توسط چشم با توجه به پاسخ آن به فرکانسهای نور مختلف داده میشود
colours جدول شماره هایی که ویندوز
colours سیستم نمایش رنگی ریز پردازندهای
colours فام
colours بشره
colours تغییر رنگ دادن
colours رنگ کردن
colours ملون کردن
colours رنگامیزی
colours رنگزدن
colours شماره بیتهای دادهای که به یک پیکسل نسبت داده می شوند تا رنگ آن را شرح دهند. یک بیت برای دو رنگ
colours دو بیت برای چهار رنگ و هشت بیت برای ترکیبی از رنگهاست
colours صفحه نمایشی که حروف و گرافیک ها را رنگی نشان میدهد
field colours پرچم کوچک
intershot with colours گله گله رنگ شده
examples of colours نمونهرنگهای
oil colours رنگ روغنی
spectral colours رنگهای طیف
spectral colours رنگهای طیفی
the prismatic colours رنگهای هفتگانه شوسه
variegated colours رنگهای گوناگون
field colours پرچم نظامی
primary colours رنگهای اصلی
to blend colours زنگ امیزی کردن
bishops of opposite colours فیلهای ناهمرنگ شطرنج
flying بال وپر زن بسرعت گذرنده مسافرت هوایی
flying پرواز
flying پرواز کننده
flying پردار سریع السیر
over-flying محوطهپروازمجاز
flying spot لکه نورتند رو
flying start شروع مسابقه اتومبیلرانی
flying speed سرعت پرواز
flying shot تیر سر پرواز
flying status وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
flying wedge نوعی مانور تهاجمی قدیمی
night flying شب پرواز کن
night flying در شب
night flying پرواز
high flying خیال پرور
high flying یاوه اندیش
high flying بلند خیال
high flying بلند پرواز
ski flying پرش بااسکی
flying squad گروه ضربت
with flying colors <idiom> تمامی موفقیتها
flying buttress شمع پشت بند
flying facade [ساخت نیمه چوبی کاذب]
ban from flying قدغن پرواز [برای منطقه ای]
a ban from flying in the EU قدغن پرواز در [منطقه] اتحادیه اروپا
to ban from flying قدغن کردن پرواز
flying high <idiom> خیلی شادوشنگول
To come off with flying colors. روسفید شدن
flying squad گروه تندواکنش
flying squad گروه تندکنش
flying squads گروه ضربت
flying squads گروه تندواکنش
flying squads گروه تندکنش
flying doctor پزشکسیار
flying picket کسیکهافرادرادرمکانهایدیگررادعوتبهاعتصابکند
flying visit ملاقاتوزیارتکوتاهمدت
flying shore تیر چوبی افقی جهت نگاهداری دو دیوار مقابل هم که بطور موقت نصب میشود
flying buttresses طاق مایلی که بدیوارساختمانی تکیه کرده وانرانگه میدار د
flying bridge پل موقتی
flying bridge پل شناور
flying bridge پل هوایی
flying cadet دانشجوی هوایی
flying camp اردوی سبک وسیار
flying coke دوده
flying colors توفیق کامل
flying colors موفقیت قطعی
flying crane هواپیمای اخراجات هواپیمای جراثقال
flying boat هواپیمای ابی
flying ambulance گردونه تندروبرای بردن زخم خوردگان جنگ
high-flying بلند پرواز
flying fish صورت فلکی ماهی پرنده
flying fish ماهی پردار
flying fishes صورت فلکی ماهی پرنده
flying fishes ماهی پردار
flying saucer بشقاب پرنده
flying buttress طاق مایلی که بدیوارساختمانی تکیه کرده وانرانگه میدار د
flying saucers بشقاب پرنده
contour flying پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
flying dust گرد
flying dutchman ملوان هلندی که محکوم شد تا روز قیامت روی دریا بماند
flying dutchman شبح کشتی
flying levels افق تراز متحرک
flying lines لولههای متحرک
flying machine هواپیما
flying machine بارفیکس متحرک
flying mare فن کمر
flying mouse موش خرمای پرداراسترالیایی
flying officer افسر خلبان
flying officer افسر پرواز
flying officer ستوان یکم هوایی
flying levels خط تراز نقشه برداری
flying lemur نوعی پستاندار شب خیز
flying ground پروازگاه
flying gurnard نوعی ماهی بالدار
flying head نوک تند رو
flying ground میدان پرواز
flying head نوک خواندن / نوشتن دیسک سخت که به صورت حلقهای است و بالای سطح دیسک چرخان قرار دارد
flying jib بادبان سه گوش کوچک
flying fox خفاش میوه خوار
flying field میدان فرودگاه
flying dutchman قایق بادبان دار 3 نفره
flying ban [in an area] قدغن پرواز [برای منطقه ای]
flying spot scanner پوینده لکهای تند رو
to send things flying [بخاطر ضربه] به اطراف در هوا پراکنده شدن
distinguished flying cross نشان ممتاز پرواز
distinguished flying cross نشان صلیب پرواز
The aircrafts was flying in a northerly direction. هواپیما در جهت شمال حرکت می کرد
to impose [place] a flying ban قدغن کردن پرواز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com