Dictiornary-Farsi | worth a kings ransom | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 86 (6 milliseconds)

English	Persian
worth a kings ransom	بسیار گران بها


Other Matches

ransom	فدیه
ransom	وجهی که جهت جلوگیری از ضبط اموال پرداخت میشود
ransom	وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransom	فدیه دادن
ransom	ازادی کسی یاچیزی راخریدن
ransom	غرامت جنگی جزیه
ransom	خونبها
to hold any one to ransom	کسیرا در توقیف نگاه داشتن تااینکه با دادن فدیه اورا ازادکنند
to release for a ransom	با گرفتن فدیه ازاد کردن
kings	شهریار
kings	سلطان
kings	ملک
kings	شاه
kings	پادشاه
kings palace	کاخ پادشاه
book og kings	سفرملوک :نام یکی ازکتابهای عتیق
king of kings	شاهنشاه
kings palace	قصر پادشاه
kings post	دکل اصلی بار
kings post	شاه دکل
book og kings	کتاب پادشاهان
turn kings evidence	شرکای جرم و همدستان خودرا لو دادن
I'm not worth it.	من ارزش اونو ندارم.
worth	ارزش
worth	با ارزش
worth	بها
for all one is worth <idiom>	تمام سعی خودرا کردن
I'm not worth it.	من در حد اون نیستم.
worth	قیمت
worth	ازرش
it is worth nothing	هیچ چیزنمیارزد
it is of little worth	کم ارزش است
it is not worth a d	بلعنت خدانمیارزد
it is not worth a d	مفت نمیارزد
self-worth	عزت نفس
What is worth doing is worth doing well . <proverb>	کارى ارزش دارد که خوب انجام گیرد .
it is not worth my while	بزحمتی که میکشم
it is not worth my while	نمیارزد برای من ارزش ندارد
it is not worth while	بزحمتش نمیارزد
it is of little worth	چندان ارزشی ندارد
worth	سزاوار ثروت
present worth	ارزش فعلی
proprietary worth	مالیت
present worth	ارزش حال
what is this book worth?	این کتاب چقدر ارزش دارد
It is not worth the trouble.	بزحمتش نمی ارزد
worth a cent <idiom>	با هر ارزشی
It was not worth all that delay .	به اینهمه معطلی نمی ارزید
worth one's salt <idiom>	بهایی که شخص میپردازد
two cents worth <idiom>	نظریه
penny worth	مقدار کم
penny worth	بها
it is worth 0 rials	ده ریال ارزش دارد
it is worth 0 rials	ده ریال می ارزد
penny worth	معامله
it is not worth a straw	پر کاهی نمیارزد
money worth	برابر پول
money worth	بهای پول
it is not worth a rush	به بشیزی نمیارزد
money worth	پول بها
he is not worth his salt	لایق نگاهداشتن نیست بنگاهداشتنش نمیارزد
money worth	چیزی که بپول بیزرد
penny worth	سودا
penny worth	ارزش یک پنی
penny worth	انچه برابر یک پنی میتوان خرید
it is not worth the trouble	بزحمتش نمیارزد
net worth	ارزش خالص
It doesnt pay . It is not worth the while.	صرف نمی کند
at a great penny worth	به بهای زیاد
capital net worth	دارائی خالص سرمایهای
We never know the worth of water till the well is . <proverb>	تا چاه نخشکد قدر آب ندانى .
at a great penny worth	گران
life is not worth an hour's p	ساعتی هم نمیتوان به زندگی اطمینان داشت
It is not worth a damn ( penny ) .	به مفت هم نمی ارزد
net worth tax	مالیات بر اضافه ارزش دارائی
To the best of my ability. For all I am worth . As far as in my lies	تا آنجا که تیغم ببرد
It is not worth a damn . It is quite worthless.	به لعنت خدانمی ارزد
Its well worth . Its a bargain at the price .	شیرین می ارزد
A bird in the hand is worth two in the bush. <proverb>	سیلی نقد به از حلوای نسیه.
A bird in the hand is worth two in the bush. <proverb>	نقد رو بچسب تا نسیه.
An ounce of prevention is worth a pound of cure. <proverb>	پیشگیری بهتر از درمانه.
The kings horse has been called a pack horse. <proverb>	به اسب شاه گفتند یابو .
An ounce of prevention is worth a pound of cure. [Benjamin Franklin] <proverb>	پیشگیری بهتر از درمانه.
net net worth	ارزش خالص
net net worth	ارزش کل داراییهای یک موسسه منهای قروض و تعهداتش