Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 157 (8 milliseconds)
English
Persian
write protect disable
بی اثر کردن حفافت در برابرنوشتن
Other Matches
write protect
غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن
write protect
قسنت کوچکی در فلاپی دیسک که حرکت داده شود مانع هر گونه نوشتن یا پاک کردن دیسک میشود
write protect
شیوهای برای محافظت ازنوشته شدن اطلاعات روی دیسک یا نوار
write protect notch
شکاف حفافت از نوشتن بریدگی محافظ
write protect ring
حلقه حفافت از نوشتن
write protect tab
حفافت دیسک لغزان از نوشته شدن اطلاعات جدید به وسیله یک شکاف که روی دیسک ایجاد میشود
disable
ناتوان ساختن
disable
مانع عملیات وسیله یا تابعی شدن
disable
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
disable
از کار انداختن
disable
ناتوان کردن
disable
ناتوان ساختن از کارانداختن
disable
عاجز کردن زله کردن
disable
از کارانداختن
disable
فاقدصلاحیت قانونی کردن
disable pulse
تپش ناتوان ساز
protect
حفظ کردن حفافت کردن
protect
که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
protect
یچی که از کپی گرفتن از دیسک جلوگیری میکند
protect
محل حافظه که قابل تغییر نیست
protect
یا بیشتر که چند کاره بودن حافظه مجازی امنیت داده را پشتیبانی میکند
protect
توقف آسیب دیدن چیزی
protect
محافظت کردن
protect
حفافت کردن
protect
محل حافظه که قابل تغییر یا دستیابی بدون اجازه نیست
protect
نیکداشت کردن نگهداری کردن
protect
در پناه سنگر قرار دادن
protect
حمایت کردن
protect
حفظ کردن
protect
حفظ
protect
حراست کردن
copy protect
یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
protect bit
ذره حفافتی
protect by fuse
حفافت با فیوز
protect a bill
وجه براتی را تامین کردن
protect fuse
فیوز محافظ
copy protect
یچی که مانع از کپی گرفتن از دیسک میشود
protect a player
معاف از انتقال
protect tab
تبمحافظ
protect a lead
بازی محافظه کارانه
to protect home industry
صنایع درونی را حفظ وتشویق کردن
file protect ring
حلقه حفافت پرونده
protect home judustry
حمایت صنایع داخلی از طریق وضع حقوق گمرکی سنگین برواردات
file protect ring
حلقه حفافت فایل
pc write
IB و کامپیوتر سازگار با ان برنامه مشهور پردازش کلمه برای PC
to write off
زود نوشتن وفرستادن
to write off
به اسانی نوشتن
asking to write
استکتاب
over write
جای نوشتن
over write
جای نوشت
to write off
قلم زدن
write off
<idiom>
پذیرش خسارت وپیش از آن نگران نبودن
write off
<idiom>
تسویهحساب کردن
Please write it like this (this way).
اینطور بنویسید
write-in
وابسته به اینگونه رای
write-in
شخصی که نام او در فهرست کاندیدها نیست ولی به او رایمیدهند
write-in
رای دادن به کسی که نامش در فهرست کاندیدها نیست
write this way
اینطور بنویسید
write out
به تفصیل نوشتن
write down
تنزل دادن بهای اسمی سهام
write this way
این جوربنویسید
write down
یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
write down
ثبت کردن
to write up
ستودن
to write out
بتفضیل نوشتن
to write out
مفصلانوشتن
write up
<idiom>
مقامی را به حساب آوردن
write
قراردادن متن یا داده روی دیسک یا نوار
write
با اب وتاب شرح دادن
write up
به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write-up
ستودن
write-up
به تفصیل نوشتن
write
سوخت شده محسوب کردن شرح چیزی را نوشتن
write
کسر کردن
write
رای دادن به کسی که نامش در لیست کاندیدهای حزبی نیست حذف
write
ثبت رای کتبی
write-up
به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write
وسیله ارسالی که میتواندداده راسوی رسانه مغناطیسی بنویسد
write
خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی
write
وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
write
نوشتن
write up
ستودن
write up
به تفصیل نوشتن
write
سیستم ذخیره سازی دیسک نوری که امکان نوشتن به همراه چندین عمل خواندن روی فایل میدهد
write
وسیله ارسالی که میتواند داده را روی رسانه مغناطیسی بنویسد
write
سیستم ذخیره سازی دیسک نوری که امکان یک عمل نوشتن به همراه چندعمل خوا ندن روی فایل می دهد
write
بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
write
تحریر کردن
write
حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود.
write off
از دفتر خارج کردن
write-off
زود نوشتن
write-off
قلم زدن
write-off
حذف کردن
write
انشاکردن
write
تالیف کردن
write-off
از دفتر خارج کردن
write off
مستهلک کردن
write off
حذف کردن
write off
قلم زدن
write-off
مستهلک کردن
write off
زود نوشتن
write once read many
چند باربخوان
to write up a report
به تفصیل نوشتن گزارشی
write head
نوک نوشتن
to write out a report
به تفصیل نوشتن گزارشی
Please write down your new address .
لطفا" آدرس جدیدتان را بنویسید
I have some letters to write .
چند تا کاغذ باید بنویسم
He can neither read nor write.
نه می تواند بخواند نه بنویسد
ghost-write
کتاب مقاله یا سخنرانیکهبنام شخصدیگریارائهگردد
He cant reade let alone write.
خواندن هم بلد نیست چه رسد به نوشتن
Teach him how to write .
نوشتن را باو یاد بده
to write an exam
امتحان کتبی نوشتن
write once read many
چند بار بازیاب
write once read many
یکبار نویس
write off capital
مستهلک شدن سرمایه
to write up an accident
شرح واقعهای را بتفضیل نوشتن
write-ups
ستودن
write-ups
به تفصیل نوشتن
to write in ink
بامرکب یاجوهرنوشتن
write-ups
به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write-offs
زود نوشتن
he cannot read or write
خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
he dose not know how to write
نوشتن نمیداند نوشتن بلدنیست بلدنیست بنویسد
i write an article
مقالهای مینویسم
type write
ماشین کردن
type write
با ماشین تحریر نوشتن
type write
ماشین نویسی کردن
write me the result
نتیجه را برای من بنویسید
write me every week
هر هفته برای من نامه بنویسید
read/write
خواندن- نوشتن
write-offs
از دفتر خارج کردن
write head
هد نوشتن
write-offs
مستهلک کردن
write-offs
حذف کردن
write-offs
قلم زدن
read write privilege
امتیاز خواندن- نوشتن
read write head
نوک خواندن و نوشتن
read write cycle
چرخه خواندن و نوشتن
direct read after write
خواندن مستقیم پس از نوشتن
Write down your full name and address .
نام ونشان کامل خودتان را بنویسید
It is not any thing to write home about .
مردقابلی است
Every one is supposed to know to read and write .
فرض بر اینست که هر کس خواندن ونوشتن را می داند
write permit ring
چرخ نوار مغناطیسی که امکان نوشتن مجدد یا پاک کردن به نوارمیدهد
write enable ring
حلقه پلاستیکی که باید قبل ازضبط اطلاعات روی حلقه نوارقرار گیرد
write black printer
چاپگری که تونر آن نقط های که توسط لیزر گرم شده است در هنگام اسکن کردن تصویر می چستد
write black engine
موتور سیاه نویس
write white engine
موتور سفید نویس
read/write memory
حافظه خواندنی / نوشتنی
read/write file
فایل خواندنی / نوشتنی
read/write head
هدخواندن- نوشتن
Vote (write) against a proposallll.
بر ضد پیشنهادی رأی دادن ( مطلبی نوشتن )
Write on this side of the paper only.
فقط روی این طرف کاغذ بنویس
read/write head
نوک خواندن / نوشتن
write inhibit ring
حلقه ممانعت از نوشتن
scatter read gather write
خواندن توزیعی و نوشتن تجمعی
Pass the write thru the key-hole.
سیم را از سوراخ کلید رد کن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com