English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 166 (2 milliseconds)
English Persian
write protect notch شکاف حفافت از نوشتن بریدگی محافظ
Other Matches
write protect غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن
write protect قسنت کوچکی در فلاپی دیسک که حرکت داده شود مانع هر گونه نوشتن یا پاک کردن دیسک میشود
write protect شیوهای برای محافظت ازنوشته شدن اطلاعات روی دیسک یا نوار
write protect ring حلقه حفافت از نوشتن
write protect tab حفافت دیسک لغزان از نوشته شدن اطلاعات جدید به وسیله یک شکاف که روی دیسک ایجاد میشود
write protect disable بی اثر کردن حفافت در برابرنوشتن
notch شکاف
notch بریدگی
notch دندانه
notch چوبخط زدن فرورفتگی
notch فاق
notch چوب خط
notch دستگیره [دندانه] [چفت] [مهندسی]
notch شکاف ایجادکردن
notch شکاف دادن
notch بریدگیهایی در امتداد جریان سیال روی دماغه یا نوک یک ایرفویل
notch شکاف چوبخط سوراخ کردن
notch چفت
take down a notch (peg) <idiom> سلب اعتماد به نفس
notch piers پایههای جانبی سرریز
anterior notch شکافپیشین
top-notch <idiom> عالی ،بهترین
top-notch درجه یک
top-notch عالی
intertragic notch حفرهدرونی
protect حفافت کردن
protect که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
protect یچی که از کپی گرفتن از دیسک جلوگیری میکند
protect محل حافظه که قابل تغییر نیست
protect توقف آسیب دیدن چیزی
protect یا بیشتر که چند کاره بودن حافظه مجازی امنیت داده را پشتیبانی میکند
protect محل حافظه که قابل تغییر یا دستیابی بدون اجازه نیست
protect حفظ
protect محافظت کردن
protect حراست کردن
protect نیکداشت کردن نگهداری کردن
protect حفظ کردن حفافت کردن
protect حمایت کردن
protect حفظ کردن
protect در پناه سنگر قرار دادن
protect a bill وجه براتی را تامین کردن
protect a lead بازی محافظه کارانه
protect a player معاف از انتقال
protect by fuse حفافت با فیوز
protect fuse فیوز محافظ
protect bit ذره حفافتی
copy protect یچی که مانع از کپی گرفتن از دیسک میشود
protect tab تبمحافظ
copy protect یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
to protect home industry صنایع درونی را حفظ وتشویق کردن
protect home judustry حمایت صنایع داخلی از طریق وضع حقوق گمرکی سنگین برواردات
file protect ring حلقه حفافت فایل
file protect ring حلقه حفافت پرونده
write down ثبت کردن
over write جای نوشت
write up <idiom> مقامی را به حساب آوردن
pc write IB و کامپیوتر سازگار با ان برنامه مشهور پردازش کلمه برای PC
over write جای نوشتن
to write off زود نوشتن وفرستادن
to write off به اسانی نوشتن
write this way این جوربنویسید
write-in رای دادن به کسی که نامش در فهرست کاندیدها نیست
write-in شخصی که نام او در فهرست کاندیدها نیست ولی به او رایمیدهند
write-in وابسته به اینگونه رای
Please write it like this (this way). اینطور بنویسید
write off <idiom> تسویهحساب کردن
write out به تفصیل نوشتن
write down تنزل دادن بهای اسمی سهام
write down یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
write off <idiom> پذیرش خسارت وپیش از آن نگران نبودن
to write up ستودن
to write out بتفضیل نوشتن
to write out مفصلانوشتن
to write off قلم زدن
write this way اینطور بنویسید
write تالیف کردن
write حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود.
write نوشتن
write up ستودن
write up به تفصیل نوشتن
write up به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write-up ستودن
write-up به تفصیل نوشتن
write-up به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write قراردادن متن یا داده روی دیسک یا نوار
write off زود نوشتن
write off قلم زدن
write خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی
write وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
write سیستم ذخیره سازی دیسک نوری که امکان نوشتن به همراه چندین عمل خواندن روی فایل میدهد
write انشاکردن
write تحریر کردن
write بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
write رای دادن به کسی که نامش در لیست کاندیدهای حزبی نیست حذف
write کسر کردن
write سوخت شده محسوب کردن شرح چیزی را نوشتن
write ثبت رای کتبی
write با اب وتاب شرح دادن
write وسیله ارسالی که میتواندداده راسوی رسانه مغناطیسی بنویسد
write سیستم ذخیره سازی دیسک نوری که امکان یک عمل نوشتن به همراه چندعمل خوا ندن روی فایل می دهد
write وسیله ارسالی که میتواند داده را روی رسانه مغناطیسی بنویسد
write off حذف کردن
write off مستهلک کردن
write-off مستهلک کردن
write-off حذف کردن
asking to write استکتاب
write-off زود نوشتن
write-off از دفتر خارج کردن
write off از دفتر خارج کردن
write-off قلم زدن
to write an exam امتحان کتبی نوشتن
read/write خواندن- نوشتن
he cannot read or write خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
He cant reade let alone write. خواندن هم بلد نیست چه رسد به نوشتن
i write an article مقالهای مینویسم
he dose not know how to write نوشتن نمیداند نوشتن بلدنیست بلدنیست بنویسد
write once read many چند بار بازیاب
write-offs زود نوشتن
Please write down your new address . لطفا" آدرس جدیدتان را بنویسید
I have some letters to write . چند تا کاغذ باید بنویسم
Teach him how to write . نوشتن را باو یاد بده
write-offs مستهلک کردن
write-offs از دفتر خارج کردن
He can neither read nor write. نه می تواند بخواند نه بنویسد
write-offs حذف کردن
write-offs قلم زدن
ghost-write کتاب مقاله یا سخنرانیکهبنام شخصدیگریارائهگردد
write head هد نوشتن
write head نوک نوشتن
write-ups ستودن
write-ups به تفصیل نوشتن
write-ups به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
type write ماشین نویسی کردن
type write با ماشین تحریر نوشتن
type write ماشین کردن
to write up a report به تفصیل نوشتن گزارشی
write me every week هر هفته برای من نامه بنویسید
to write out a report به تفصیل نوشتن گزارشی
write once read many چند باربخوان
to write in ink بامرکب یاجوهرنوشتن
write once read many یکبار نویس
write off capital مستهلک شدن سرمایه
write me the result نتیجه را برای من بنویسید
to write up an accident شرح واقعهای را بتفضیل نوشتن
write permit ring چرخ نوار مغناطیسی که امکان نوشتن مجدد یا پاک کردن به نوارمیدهد
Write down your full name and address . نام ونشان کامل خودتان را بنویسید
It is not any thing to write home about . مردقابلی است
Every one is supposed to know to read and write . فرض بر اینست که هر کس خواندن ونوشتن را می داند
write black printer چاپگری که تونر آن نقط های که توسط لیزر گرم شده است در هنگام اسکن کردن تصویر می چستد
write enable ring حلقه پلاستیکی که باید قبل ازضبط اطلاعات روی حلقه نوارقرار گیرد
write inhibit ring حلقه ممانعت از نوشتن
direct read after write خواندن مستقیم پس از نوشتن
read/write memory حافظه خواندنی / نوشتنی
read/write head نوک خواندن / نوشتن
read/write file فایل خواندنی / نوشتنی
read write privilege امتیاز خواندن- نوشتن
read write head نوک خواندن و نوشتن
write white engine موتور سفید نویس
read write cycle چرخه خواندن و نوشتن
read/write head هدخواندن- نوشتن
Vote (write) against a proposallll. بر ضد پیشنهادی رأی دادن ( مطلبی نوشتن )
Write on this side of the paper only. فقط روی این طرف کاغذ بنویس
write black engine موتور سیاه نویس
scatter read gather write خواندن توزیعی و نوشتن تجمعی
Pass the write thru the key-hole. سیم را از سوراخ کلید رد کن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com