Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
zero air voids unit weight
وزن ذرات موجود در خاک درواحد حجم خاک اشباع شده
Other Matches
unit weight
وزن مخصوص
unit weight
وزن واحد
light weight unit
واحد ساختمانی سبک
effective unit weight
وزن مخصوص موثر
voids
خلل و فرج
voids
تهیگاهها تهیها
voids
فضاهای خالی
voids ratio
اندیس تهیگاهها
weight average molecular weight
میانگین وزنی وزن مولکولی
weight
نزن
weight
سنگ وزنه
weight
وزن
weight
بارکردن
weight
سنگین کردن
weight
چیزسنگین
weight in
وزن کشی
weight
بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
weight
سنگینی
weight
گرانی
weight
لنگر
it is of no weight
قدرواهمیتی ندارد
weight
میزان
weight
وزن دادن
weight
قطعه سرب درکیف زین برای جبران کمبودوزن اسب
self weight
خود وزن
weight
فشار
self weight
ویژه وزن
unladen weight
وزن کامل خودرو
unladen weight
وزن ناخالص خودرو
specific weight
وزن مخصوص
where is the kilogramme weight ?
وزنه ....
specific weight
سنگینی ویژه
design take off weight
حداکثر وزن پیش بینی شده هنگام برخاستن هواپیمابرای استفاده در محاسبات طراحی
weight and measures
سنگ و اندازه
weight program
تمرین وزنه برداری
weight ratio
نسبت وزن
weight the sugar
قند را بکشید
weight throw
پرتاب وزنه
weight ton
تن سنگین
weight training
بدن سازی
weight zone
مربع وزن گلوله
wet weight
وزن خالص مایعاتی که معمولا هنگام کارکردن وجوددارند
where is the kilogramme weight ?
سنگ کیلوگرم کجاست
weight by volume
وزن حجمی
volumetric weight
وزن حجمی
short weight
وزنه کم
short weight
سنگ کم
weight percent
درصد وزنی
certificate of weight
گواهی وزن
curb weight
وزن کل خودرو با سوخت وتجهیزات
cross weight
وزن ناخالص
counter weight
وزنه مقابل
counter weight
پاسنگ
weight belt
کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
weight function
تابع وزنی
weight index
شاخص موزون
weight lifter
وزنه بردار
weight lifting
وزنه برداری
weight man
پرتابگر وزنه یا چکش پرتابگر چکش
weight of solids
وزن ذرات
counter weight
وزنه تعادل
specific weight
وزن ویژه
gross weight
وزن با فرف
gross weight
وزن ناخالص
gross weight
وزن ناویژه
gross weight
وزن کل هواپیما یاخودرو با بار وزن خالص
gross weight
وزن کل
to carry weight
نفوذ یا اهمیت داشتن
the weight is kilogrammes
ان 5 کیلوگرم است
landing weight
وزن فرود
he is half your weight
وزن او نصف وزن شما است
landed weight
وزن کالا هنگام تخلیه
it pulls its weight
نسبت به سنگینی خودش خوب می کشد
total weight
وزن کل
heavy weight
38+ کیلوگرم
heavy weight
001 کیلوگرم
heavy weight
18+ کیلوگرم
heavy weight
سنگین وزن
toe weight
وزنه فلزی وصل به سم جلویی اسب در ارابه رانی برای تنظیم گامهای اسب
laden weight
وزن کلی خودرو با بار
letter weight
کاغذ نگاه دار
light weight
سبک وزن در اصطلاح کشتی و مشت زنی و مانندانها
maximum take off weight
حداکثر وزن برخاستن
draw weight
نیروی لازم برای کشیدن زه
middle weight
میان وزن
middle weight
میانه
milliequvalent weight
وزن هم ارز میلی گرمی
molecular weight
وزن مولکولی
molecular weight
جرم مولکولی
drop weight
وزن سقوطی
landing weight
وزن با هنگام تخلیه
formula weight
وزن فرمولی
the weight is kilogrammes
وزن
fixed weight
وزن ثابت
equivalent weight
وزن هم ارز
equivalent weight
وزن معادل
empty weight
وزنه بدنه هواپیما و موتور وتجهیزات ان
statistical weight
وزن اماری
statistical weight
احتمال ترمودینامیکی
dead weight
وزن خشکه
to lose weight
لاغر شدن
paper weight
وزنه
paper weight
کاغذ نگهدار
throw one's weight around
<idiom>
ازنفوذ کسی برای رسیدن به چیزی استفاده کردن
put on weight
<idiom>
افزایش وزن
pull one's weight
<idiom>
کارها را تقسیم کردن
You are going to gain weight. if you let yourself go.
اگر جلوی خودت را نگیری چاق می شوی
weight trainer
آموزندهوزنه
carpet weight
وزن فرش
light-weight
سر خالی
ramp weight
حداکثر وزن ممکن هواپیما
dead weight
وزن بی اوار
dead weight
ویژه وزن
dead weight
خودوزن
dead weight
کالاهای سنگین که کرایه حمل انها براساس وزن تعیین میگردد مانند ذغال سنگ واهن
dead weight
وزن خالص وسیله حمل ونقل بدون بار
make weight
سر وزن رسیدن در بوکس وکشتی
make weight
سر وزن رسیدن وزنه بردار
make-weight
سر وزن رسیدن در بوکس وکشتی
make-weight
سر وزن رسیدن وزنه بردار
atomic weight
وزن اتمی یک عنصر که برمبنای 61 وزن اتمی اکسیژن قرار داده شده است
atomic weight
جرم اتمی
atomic weight
وزن اتمی
operating weight
وزن عملیاتی
brake weight
لنگر
bow weight
وزن کمان
sliding weight
وزنمتحرک
beta weight
وزن بتا
bat weight
وزنه اضافی متصل به چوب بیس بال
basis weight
وزن پایه
net weight
وزن کلی
net weight
وزن خالص
weight trainer
مربیوزنه
avoirdupois weight
اوزان و مقیاسات اجناس
atomic weight
wt.at :symb
light weight cable
کابل سبک
power to weight ratio
نسبت وزن اتومبیل به نیروی اسب ان
light weight concrete
بتن سبک
light weight concrete
بتن سبک
maximum landing weight
حداکثر وزن فرود
ankle/wrist weight
کمربندلاغری
governor balance weight
وزنه تعادل رگولاتور
gram atomic weight
وزن گرمی اتم
gram equivalent weight
وزن گرمی هم ارز
gram equivalent weight
وزن هم ارز- گرم
gram atomic weight
وزن اتمی به گرم
gram moleculare weight
وزن مولکول گرم
gram formula weight
وزن فرمولی به گرم
molecular weight determination
تعیین وزن مولکولی
molecular weight distribution
توزیع وزن مولکولی
design gross weight
حداکثر وزن پیش بینی شده هنگام برخاستن هواپیمابرای استفاده در محاسبات طراحی
To weight up the pros and cons of something .
مطلبی راسبک وسنگین کردن (بررسی کردن )
design landing weight
حداکثر وزن پیش بینی شده هنگام فرود هواپیما برای استفاده در محاسبات طراحی
design maximum weight
حداکثر وزن محاسبه شدهای برای اعمال تنش به ساختمان هواپیما
aitcraft operating weight
وزن اصلی هواپیما
area weight balance
ترازوی مسطح
sash balancing weight
وزنه متعادل کننده
size weight illusion
خطای ادراکی اندازه- وزن
sash balancing weight
پارسنگ
weight for age race
مسابقه اسبها با وزنهای طبق جدول سنی
dead weight tonnage
گنجایش باری
special weight race
مسابقهای که تعیین وزن اضافی ارتباطی با جدول وزن نسبت به سن ندارد
weight and balance sheet
برگ بازرسی تعادل وزن هواپیما
To weight the pros and cons of something.
خوب وبد چیزی را بررسی کردن (سنجیدن )
number average molecular weight
میانگین عددی وزن مولکولی
margin of difference of weight in coins
حد ترخص
margin of difference of weight in coins
حد ترخیص allowance
weight average degree of polymerization
میانگین وزنی درجه بسپارش
weight-driven clock mechanism
مکانیزم ساعتپانولدار
tirtyfive pound weight throw
مسابقه پرتاب چکش
He has no influence . He cuts no ice. He carries no weight
دیگر کلاهش پشم ندارد ( فاقد نفوذ است )
unit
دستگاه
unit
فرد
unit
دستگاه قسمتی از یک دستگاه
unit
یکا
unit
یگان شمار
unit
یک دستگاه
unit
نفر عدد فردی
unit
یکه
unit
واحد
unit
یک
unit
یکان
unit
قسمت
unit
واحدنظامی
unit
میزان
unit
بافر با طول یک حرف .
unit
که برای ورودی و خروجی داده به یک پردازنده به کار می رود
unit
وسیله جانبی
repeating unit
واحد تکراری
two unit system
دستگاه دو برقی
service unit
یکان خدمات
requesting unit
یکان درخواست کننده
requesting unit
یکان تقاضا کننده
single unit
یکان مستقل
rotating unit
یکان در حال تعویض یاچرخش نوبتی بین پستها
troop unit
یکان صنفی
troop unit
یکان سربازدار
sampling unit
واحد نمونه گیری
processing unit
واحد پردازنده
processing unit
واحدپردازشگر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com