Total search result: 201 (14 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
zero wait state computer |
کامپیوتر با وضعیت انتظاری صفر |
|
|
Other Matches |
|
wait state |
وضعیت انتظار |
zero wait state |
وضعیت یک وسیله |
zero wait state |
که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود |
wait state |
حالت انتظار |
wait state |
1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد |
national [state, federal state] <adj.> |
دولتی |
national [state, federal state] <adj.> |
حکومتی |
Would you wait for me, please? |
ممکن است لطفا منتظرم باشید؟ |
wait a second |
اندکی صبر کنید |
wait a little |
کمی صبر کنید |
wait a second |
یک دقیقه |
wait a second |
تامل کنید |
wait on |
پیشخدمتی کردن |
wait on |
خدمت رسیدن و خدمت کردن |
wait upon |
پیشخدمتی کردن خدمت رسیدن و خدمت کردن |
wait up for <idiom> |
به رختخواب نرفتن تا اینکه کسی برسد یا اتفاقی بیافتد |
wait a second |
یک خرده صبر کنید |
Wait up! |
صبر بکن! [تا کسی بیاید یا برسد] |
to wait |
پیشخدمتی |
wait |
پیشخدمتی کردن |
wait |
صبر کردن |
to wait |
کردن دیدنی کردن |
wait |
چشم براه بودن منتظر شدن |
to wait |
خدمت رسیدن |
to wait for any one |
منتظر کسی شدن |
wait |
انتظار کشیدن معطل شدن |
it will p to wait |
جورهمه مارا اوبایدبکشد |
wait time |
خیر بین یک درخواست برای داده و ارسال داده از حافظه |
wait time |
زمان انتظار |
it will pay to wait |
به منتظر شدنش نمیارزد صبر کردنش ارزش دارد |
he made me wait |
مرا منتظر یا معطل نگاه داشت |
to wait one's leisure |
پی فرصت گشتن |
wait condition |
1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد |
wait a bit |
صبرکنید |
wait a minute |
اندکی صبر کنید |
wait a minute |
یک دقیقه صبر کنید |
wait a bit |
اندکی |
to wait one's leisure |
منتظرفرصت محال بودن |
wait loop |
پردازندهای که یک حلقه برنامه را تکرار میکند تا عملی رخ دهد |
wait table <idiom> |
سرو کردن غذا |
Tell him, he needs to wait for a moment. |
به او [مرد] بگوئید یک دقیقه صبر کند. |
lie in wait <idiom> |
جایی قیم شدن |
Wait a minute . |
یک دقیقه مهلت بده |
Do you think it advisable to wait here |
آیا مصلحت هست که اینجا منتظر بمانیم |
Wait a minute . |
یکدقیقه صبر کن |
I'll show you ! just you wait ! |
حالاخواهی دید ! ( درمقام تهدید ) |
Can you wait until tommorrow? |
می توانی تافردا صبر کنی ؟ |
If you wI'll wait a moment. |
اگر یک لحظه تلفن زد مرا خبرکن |
don't wait the dinner for me |
ناهاعرابرای خاطرمن معطل نکنید |
to wait for a favorable opportunity |
منتظر یک فرصت مطلوب بودن |
wait on (someone) hand and foot <idiom> |
به هر نحوی پذیرایی کردن |
Time and tide wait for no man . <proverb> |
زمان و جریان آب هرگز منتظر کسى نمى مانند. |
time and tide wait for no man <proverb> |
کوزه بودش آب می نامد به دست آب را چون یافت خود کوزه شکست |
computer |
ماشین حساب کامپیوتر |
computer |
ماشین الکترونیکی |
computer |
ماشین حساب |
My Computer |
نشانهای که اغلب در گوشه سمت چپ در بالای صفحه نمایش در پنجره جاری قرار دارد. و حاوی مروری بر PC است |
computer |
کامپیوتر |
computer |
حسابگر الکترونی |
computer |
رایانه |
computer |
شمارنده |
computer |
اکامپیوتر |
computer |
ماشین متفکر |
computer time |
وقت کامپیوتر |
computer typesetting |
حروف چینی کامپیوتری |
computer user |
استفاده کننده کامپیوتر |
computer utility |
سودمندی کامپیوتر |
computer system |
سیستم کامپیوتری |
computer utility |
خدمات کامپیوتری |
computer vendor |
فروشنده کامپیوتر |
computer simulation |
شبیه سازی کامپیوتری |
computer word |
کلمه کامپیوتری |
computer store |
فروشگاه کامپیوتر |
digital computer |
کامپیوتردیجیتال |
duplex computer |
کامپیوتر مضاعف |
electronic computer |
کامپیوتر الکترونیکی |
first generation computer |
کپی اصلی تصویر یا متن اصلی |
first generation computer |
کامپیوتر اصلی که از فناوری الکترونیکی بر پایه مقدار برای شروع تشکیل شده است |
flight computer |
کامپیوتر پرواز |
four address computer |
کامپیوتر چهار نشانی |
guest computer |
کامپیوتر مهمان |
digital computer |
ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی |
digital computer |
کامپیوتر دیجیتالی |
control computer |
کامپیوتر کنترل |
desktop computer |
کامپیوتر رومیزی |
digital computer |
کامپیوتر رقمی |
digital computer |
کامپیوتر عددی |
digital computer |
کامپیوتر |
computer memory |
حافظه رایانه [علوم کامپیوتر] |
computer simulation |
کامپیوتری |
computer simulation |
شبیه سازی |
computer operation |
عملیات کامپیوتر |
computer operation |
عملکرد کامپیوتری |
computer on a chip |
کامپیوتر روی یک تراشه |
computer nik |
استفاده کننده علاقمند کامپیوترکه وقت زیادی را صرف کاربا کامپیوتر میکند |
computer network |
شبکه کامپیوتری |
computer music |
موسیقی کامپیوتری |
computer museum |
موزه کامپیوتری |
computer manufacturer |
سازنده کامپیوتر |
computer logic |
منطق کامپیوتر |
computer literacy |
دانش کامپیوتر |
computer literacy |
دانش کامپیوترها و چگونگی استفاده از انها برای حل مسائل |
computer jargon |
لغات فنی مربوط به رشته کامپیوتر |
computer letter |
حرف کامپیوتری |
computer language |
زبان کامپیوتر |
computer operator |
اپراتور کامپیوتر |
computer oriented |
کامپیوتر گرا |
computer printout |
چاپ کامپیوتری |
computer security |
امنیت کامپیوتر |
computer science |
علوم کامپیوتر |
computer science |
علم کامپیوتر |
computer salesman |
فروشنده کامپیوتر |
computer revolution |
تحول کامپیوتر |
computer readable |
آنچه قابل خواندن و فهم توسط کامپیوتر باشد |
computer programming |
برنامه نویسی کامپیوتری |
computer programmer |
برنامه نویس کامپیوتر |
computer program |
برنامه کامپیوتر |
computer program |
برنامه کامپیوتری |
computer specialist |
متخصص کامپیوتر |
computer professional |
متخصص کامپیوتر |
computer printout |
مطالبی که توسط کامپیوتر چاپ شده است |
computer language |
زبان کامپیوتری |
micro-computer |
خرد کامپیوتر |
computer memory |
حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر] |
source computer |
کامپیوتری که برای ترجمه یک برنامه منبع به برنامه مقصود بکار می رود |
source computer |
کامپیوتر منبع |
slave computer |
کامپیوتر برده |
sequential computer |
کامپیوتر ترتیبی |
serial computer |
کامپیوترنوبتی |
serial computer |
کامپیوتر سری |
serial computer |
کامپیوتر نوبتی |
self adapting computer |
کامپیوتر خود وفق |
second generation computer |
کامپیوتر نسل دوم |
satellite computer |
کامپیوتر ماهوارهای |
ruggedized computer |
کامپیوتر بادوام |
portable computer |
کامپیوتر قابل حمل |
stand alone computer |
کامپیوتر مستقل |
synchronous computer |
کامپیوتر همگام |
micro-computer |
ریزرایانه |
micro-computer |
ریزکامپیوتر |
computer table |
میزکامپیوتر |
virtual computer |
کامپیوتر مجازی |
two address computer |
کامپیوتربا دو نشانی |
two address computer |
کامپیوتر دو ادرسه |
transportable computer |
پس و پیش کردن |
There's a jinx on this computer. |
این رایانه جادو شده. |
a stand-alone computer |
یک رایانه مستقل |
three address computer |
کامپیوتر با سه نشانی کامپیوتر سه ادرسه |
target computer |
کامپیوتر هدف |
talking computer |
کامپیوتر سخنگو |
synchronous computer |
کامپیوترهمزمان |
pocket computer |
کامپیوتر جیبی |
mainframe computer |
مانند تعداد عملوند همزمان |
mainframe computer |
سیستم کامپیوتری قوی که میتواند حافظه با فرفیت بالا را هدایت کند و نیز وسایل پشتیبانی را |
mainframe computer |
استفاده از ریز کامپیوترها برای دستیابی به کامپیوتر mainframe |
laptop computer |
کامپیوتر دستی یا کیفی |
programmed computer |
کامپیوتر برنامه ریزی شده |
dedicated computer |
کامپیوتر اختصاصی |
infected computer |
کامپیوتری که یک برنامه ویروسی دارد |
independent computer |
manufacturers peripheralequipment سازمانی تشکیل یافته از شرکت هایی که درساخت یک یا چندین وسیله کامپیوتری تخصص دارند |
incremental computer |
کامپیوتری که متغیرها را به صورت اختلاف بین مقادیر فعلی و مقادیر اولیه مطلق ذخیره میکند |
incremental computer |
دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد |
incremental computer |
وسیله خروجی گرافیکی که در مراحل کوچک حرکت میکند بار داده ورودی که اختلاف بین محل فعلی و محل لازم را نشان میدهد که خط ها و منحنی ها به صورت مجموعهای خط وط مستقیم انجام شود |
ibm computer |
ماشین حساب ای بی ام |
ibm computer |
کامپیوتر ای بی ام |
hybrid computer |
کامپیوترترکیبی |
hybrid computer |
کامپیوتر دو رگه |
microprogrammable computer |
کامپیوتر ریزبرنامه پذیر |
multiaccess computer |
کامپیوتر با دسترسی چند گانه |
network computer |
نوع جدید کامپیوتر که برای اجرای برنامههای java و اطلاعات دستیابی به کمک جستجوگر web طراحی شده است |
parallel computer |
کامپیوتر موازی |
one chip computer |
کامپیوتر یک تراشهای |
one address computer |
کامپیوتریک ادرسه |
one address computer |
کامپیوتر یک نشانی |
one address computer |
ساختار کامپیوتر که کد ماشین آن در هر لحظه یک آدرس استفاده میکند |
one address computer |
دستور ساخته شده از اپراتور و آدرس |
on board computer |
کامپیوتری که در یک وسیله نقلیه جا گرفته است |
office computer |
کامپیوتر اداری |
object computer |
OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT |
object computer |
کامپیوتر مقصود |
notebook computer |
یک کامپیوتر کوچک به اندازه یک چمدان که از یک نمایش کریستال مایع و مسطح استفاده میکند |
notebook computer |
که به راحتی قابل حمل است ولی صفحه کلید و صفحه نمایش کوچک دارد |
notebook computer |
کامپیوتر کوچک قابل حمل |
nonesequential computer |
کامپیوتر غیر ترتیبی |
human computer |
امکانات تامین بهبود ارتباط بین کاربر و سیستم کامپیوتر |
buffered computer |
کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد |
computer awarness |
دانش کامپیوتر |
host computer |
کامپیوتر میزبان |
computer camp |
اردوی کامپیوتر |
computer center |
مرکز کامپیوتر |
appliance computer |
سیستم کامپیوتری آماده اجرا که خریداری میشود و به سرعت برای یک منظور کاربردی قابل استفاده است |
computer circuits |
مدارهای کامپیوتری |
computer classifications |
طبقه بندی کامپیوتر |
computer code |
رمز کامپیوتری |
computer code |
کد کامپیوتر |
computer conferencing |
کنفرانس کامپیوتری |
computer architecture |
معماری کامپیوتر |
computer crime |
جرم کامپیوتری |
computer design |
طراحی کامپیوتری |
host computer |
کنترل اصلی کامپیوتر در سیتم چند کاربر یا توزیع شده |