English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
the sky is above us آسمان بالای سر ماست
Other Matches
be your own worst enemy <idiom> از ماست که بر ماست [کسی که به دست خودش برای خودش دردسر می تراشد.]
overhead clearance حاشیه امنیت بالای سر فاصله بالای سر
overhead cover پوشش بالای سر روپوش بالای سر
pop برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه
popped برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه
pops برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه
crest clearing محوطه تامین بالای مانع حاشیه امنیت بالای مانع
high-rise آسمان خراش
give right arm <idiom> کلاه به آسمان انداختن
whey آب ماست
It is ours. It belongs to us. از آن ماست
lappermilk ماست
He has not a single star in all the seven skies. <proverb> یک ستاره در هفت آسمان ندارد.
Spint not against heaven,it will fall back in thy . <proverb> بر آسمان تف مکن,که به صورتت بر مى گردد .
He is sky -cold. <proverb> آدم آسمان جلى است .
as different as chalk and cheese <idiom> مثل آسمان و ریسمان [متفاوت]
yoghurt ماست یوقورت
yoghurts ماست یوقورت
goose grass علف ماست
yogurts ماست یوقورت
joint grass علف ماست
yoghourts ماست یوقورت
rennet مایه ماست
cleavers علف ماست
snow job ماست مالی
bedstraw علف ماست
yogurt ماست یوقورت
He is our man . آدم ماست
lady's bedstraw علف ماست
catchweed علف ماست
don't split hairs this much <idiom> مو را از ماست نکشید
To be transported with joy . To be over joyed . To throw up ones cap. کلاه خود را بهوا ( به آسمان ) انداختن
The sky was black with crows. آسمان از کلاغ سیاه شده بود
sit idly by <idiom> عین ماست نشستن
It is to our credit. باعث روسفیدی ماست
To whitewash . To do a perfunctory job. To do a patch - up of work. ماست مالی کردن
his blood beon us خونش به گردن ماست
He says one thing and does another. حرفش با عملش از زمین تا آسمان فرق دارد
Marriage are made in heaven . <proverb> عقدشان توى آسمان بسته شده است .
To deliberately fudge the issue . To gloss it over . موضوعی را ماست مالی کردن
Wherever you go the sky has the same colour . <proverb> به هر کجا که روى آورى آسمان همین رنگ است .
To spilt hair . To make a fine distinction . مورااز ماست کشیدن ( مو شکافی کردن )
She turned as pale as death . رنگش مثل ماست سفید شد ( پرید )
To draw in ones houns . Toback down . To retreat. ماست ها را کیسه کردن ( عقب نشینی از روی ترس )
You name it , weve got it. از سفیدی ماست تا سیاهی ذغال را داریم ( همه چیز )
You name it . Everything under the sun . از سفیدی ماست تا سیاهی ذغال ( از شیر مرغ تا جان آدمیزاد )
This knife is too blunt for words . این چاقو ماست راهم نمی برد ( خیلی کند است )
transom پنجره بالای در یا بالای پنجره دیگری
ruyi clouds ابر آرزو [در فرش های چینی گاه از طرح ابر آسمان استفاده می شود که نشانه بخت و اقبال است.]
marinade [ترد کردن و طعم دارکردن گوشت با خیس کردن آن در ماست یا آب لیمو و غیره]
marinate [ترد کردن و طعم دارکردن گوشت با خیس کردن آن در ماست یا آب لیمو و غیره]
marinates ترد کردن گوشت با خیس کردن ان در ماست یا اب لیمووغیره
marinate ترد کردن گوشت با خیس کردن ان در ماست یا اب لیمووغیره
marinating ترد کردن گوشت با خیس کردن ان در ماست یا اب لیمووغیره
marinated ترد کردن گوشت با خیس کردن ان در ماست یا اب لیمووغیره
whitewash سفید کاری کردن ماست مالی کردن
our neighbour door کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
northern lights شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dance شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dancers شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
above بالای
up بالای
overhead در بالای سر
overhead بالای سر
upping بالای
into the bargain بالای ان
above بالای سر
over- بالای سر
atop of در بالای
atop of بالای
at the top of در بالای
over- بالای
over بالای
outreach بالای سر
upped بالای
oer بالای
over بالای سر
overhead forehand فورهند از بالای سر
overhead stroke ضربه از بالای سر
above the earth بالای زمین
pressure above the atmosphere فشار بالای جو
plunging fire اتش بالای سر
mantel board در بالای بخاری
ridge piece کش بالای شیروانی
fan light پنجره بالای در
ridge tree کش بالای شیروانی
ridge pole کش بالای شیروانی
roof tree کش بالای شیروانی
rooftop بالای بام
rooftops بالای بام
mean high water اب بالای میانگین
knap بالای تپه
oer بالای سر روی سر
overhead cover حفاظ بالای سر
crow's nest بالای بلندی
over the horizon از بالای افق
run over <idiom> حرکت از بالای
over the horizon بالای افق
overhead backhand بک هند از بالای سر
It passed over my head. از بالای سرم رد شد
up the street بالای خیابان
in بالای روی
crown بالای هرچیزی
aloft در بالای زمین
on بالای در باره
uptown بالای شهر
in- بالای روی
upstream بالای رودخانه
crowns بالای هرچیزی
fanlights پنجره بالای در
fanlight پنجره بالای در
penthouses اطاقک بالای بام
referee داور بالای والیبال
on station پروازهواپیما بالای هدف
trucks کلاهک بالای دکل
trucking کلاهک بالای دکل
chimney-head [بالای دودکش کوره ای]
pulpits بالای منبر رفتن
headline در بالای صفحه ریسمان
intercepting ditch ابرو بالای خاکبرداری
trucked کلاهک بالای دکل
pulpit بالای منبر رفتن
exoatmosphere ترکش اتمی بالای جو
truck کلاهک بالای دکل
flews قسمت اویخته لب بالای سگ
headlines در بالای صفحه ریسمان
high rate of interest نرخ بالای بهره
bed moulding گچبری بالای کتیبه
bartizan کنگره بالای برج
overhead pass پاس با دو دست از بالای سر
superlunary واقع بر بالای ماه
referees داور بالای والیبال
spike over the block ابشار از بالای دفاع
overwrite بالای محلی نوشتن
refereeing داور بالای والیبال
rain water head طشتک بالای ناودان
aloft سطوح بالا در بالای
refereed داور بالای والیبال
aboveground در بالای سطح زمین
tree house خانه بالای درخت
aerospace projection operations بالای منطقه عملیات
head water بالای رودخانه بالارود
penthouse اطاقک بالای بام
stratopause لایه اتمسفری در بالای استراتوسفر
on station اماده باش بالای هدف
top ضربه به بالای توپ بیلیارد
upper class وابسته به طبقات بالای اجتماع
up stream بالارود در قسمت بالای نهر
roof garden تفریح گاه بالای بام
upper classes وابسته به طبقات بالای اجتماع
upper edge of the net نوار بالای تور والیبال
upstages وابسته به عقب یا بالای صحنه
upstaging وابسته به عقب یا بالای صحنه
upstaged وابسته به عقب یا بالای صحنه
epigastrium فوق المعده بالای شکم
lunette نعل اسب پنجره بالای در
head دستشویی قایق بالای بادبان
space above property فضای قسمت بالای ملک
to crset a hill به بالای تپه ایی رسیدن
bar چوب افقی بالای مانع
parhelic circle هاله روشن بالای افق
bars چوب افقی بالای مانع
high frequency region of a spectrum ناحیه ی فرکانس بالای یک طیف
foretoppsail بادبان بالای شراع صدر
header کلمات در بالای صفحه متن
taped نوار پهن بالای تور
tape نوار پهن بالای تور
gatehouse اطاق یازندان بالای دروازه
high beam نور بالای چراغ اتومبیل
cimborio [برجک نورگیر بالای بام]
Hertfordshire spike [میل بالای مناره مارپیچ]
ascender قسمت بالای حروف کوچک
black will take no other hue بالای سیاهی رنگی نیست
tapes نوار پهن بالای تور
choir-loft [بالکنی بالای جایگاه همسرایان]
letterheads عنوان چاپی بالای کاغذ
letterhead عنوان چاپی بالای کاغذ
fleche میل بالای مناره مارپیچ
gatehouses اطاق یازندان بالای دروازه
crossbar چوب افقی بالای مانع
dome light چراغ بالای طاق خودرو
crossbars چوب افقی بالای مانع
headers کلمات در بالای صفحه متن
eyebrows گچ بری هلالی بالای پنجره
eyebrow گچ بری هلالی بالای پنجره
gable سه گوش بالای پنجره یا کنار شیروانی
smashes ضربه پرقدرت از بالای سر ابشار زدن
outside passenger مسافری که بیرون یا بالای دلیجان می نشیند
smash ضربه پرقدرت از بالای سر ابشار زدن
slope soaring بلند شدن به هوا از بالای تپه
barge-board [تخته بالای سنتوری زیر سرپوش]
ullage حجم بالای سطح مایع تانک
styloipodium گرده بالای میوه گیاهان چتری
overarm بالا اوردن بازو تا بالای شانه
topsides قسمت فوقانی بدنه قایق بالای اب
gables سه گوش بالای پنجره یا کنار شیروانی
vinculum خط ترازی که بالای چند جمله می کشند
on target بالای اماج زمان روی هدف
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com