English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 128 (7 milliseconds)
English Persian
primacy recency effect اثر تقدم - تاخر
Search result with all words
ladder tournament مسابقه برحسب مقام و قدرت بازیگر در جدول تقدم و تاخر
to marshal one's creditors صورت بستانکاران خود را ازلحاظ تقدم و تاخر منظم کردن
transposition تقدم و تاخر جابجاشدگی
Other Matches
background processing کار با حق تقدم پایین که وقتی اجرا میشود که دیگر کاری با حق تقدم از آن بیشتر موجود نباشد
migration انتقال داده بین وسیله با تقدم بالا یا line-on با تقدم پایین یا line-off
foreground program برنامهای که تقدم بالایی داشته و بنابر این بر برنامههای فعال جاری در یک سیستم کامپیوتری که ازروش چند برنامهای استفاده میکند تقدم دارد
posteriority تاخر
recency تاخر
law of recency قانون تاخر
presumption of survivorship فرض تاخر موت
queues فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queue فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queued فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queueing فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
primacy تقدم
priorship تقدم
antecedence تقدم
preemimence تقدم
pas حق تقدم
preference تقدم
priority تقدم
priority حق تقدم
priorities تقدم
priorities حق تقدم
preferment حق تقدم
preferences تقدم
precession تقدم
right of way حق تقدم
right of way تقدم
right of priority حق تقدم
anteriority تقدم
precedence تقدم
better hand تقدم
leads تقدم
lead تقدم
precedency حق تقدم
priorship حق تقدم
precedence حق تقدم
rights of way حق تقدم
rights of way تقدم
emergency priority تقدم اضطراری
law of primacy قانون تقدم
emergency priority تقدم فوری
precession of the equinoxes تقدم اعتدالین
preexistence تقدم وجود
major road راه با حق تقدم
pre existence تقدم وجود
precendence rules قواعد تقدم
ratings ترتیب تقدم
urgent priority تقدم فوری
to give priority to تقدم دادن به
to give place to تقدم دادن
to give preference to تقدم دادن بر
time priority تقدم زمانی
valve lead تقدم سوپاپ
burdened فاقد حق تقدم
precedence ترتیب تقدم
precedence تقدم پیامها
priority intersection تقدم باراهفرعی
priority of fires تقدم اتشها
leads سرمشق تقدم
priority of check تقدم کیش
lead سرمشق تقدم
rating ترتیب تقدم
urgent priority تقدم حیاتی
law of prior entry قانون تقدم ورود
backgrounds کار با حق تقدم پایین
system priorities تقدم های سیستم
prolepsis تقدیم یا تقدم امری
priority targets هدفهای دارای تقدم
preempt حق تقدم پیدا کردن
preexistent دارای تقدم در وجود
issue priority ترتیب تقدم توزیع
issue priority تقدم توزیع اماد
background کار با حق تقدم پایین
rights of way حق تقدم در عبوروسائط نقلیه
right of way حق تقدم در عبوروسائط نقلیه
privilegium حق تقدم در شکار حیوانات اهلی
backgrounds برنامه کامپیوتری با حق تقدم پایین
preemptor شریک دارای حق تقدم در خرید
freight route order ترتیب تقدم استفاده از جاده ها
background برنامه کامپیوتری با حق تقدم پایین
interrupting حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
The pedestrain has the right of way. حق تقدم در عبور با عابر پیاده است
interrupt حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
foreground برنامه با تقدم بالا در سیستم چندکاره
alphameric مرتب کردن حروف و اعدادبترتیب تقدم
to put somebody in a backwater به کسی حق تقدم ندادن [اصطلاح مجازی]
interrupts حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
to put somebody on the back burner به کسی حق تقدم ندادن [اصطلاح مجازی]
to put [throw] [toss] somebody on to the scrap heap به کسی حق تقدم ندادن [اصطلاح مجازی]
to shunt somebody aside به کسی حق تقدم ندادن [اصطلاح مجازی]
transpostion پس و پیش سازی تقدم وتاخر تغییر مایه
backgrounds که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
background که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
pre audience ترتیب تقدم صحبت اصحاب دعوی در محکمه
maskable سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیشود غیرفعال میشود
foreground کار با تقدم بالا که توسط کامپیوتر اجرا شود
dispatching priority شماره کارها برای مشخص کردن تقدم انها
democratic network شبکه همان که همه ایستگاهای آن حق تقدم یکسان دارند
machine address تقدم یک فرایند که قابل تغییر توسط سیستم عامل نیست
key مهمترین ترمینال در سیستم کامپیوتری یا آنکه بیشترین تقدم را دارد
absolute address تقدم یک فرایند که قابل تغییر توسط سیستم عامل نیست
onion skin architecture طراحی سیستم کامپیوتری به صورت لایهای طبق کارایی یا حق تقدم
interrupt سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupting سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupts سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
foregrounding اجرای کارهای با حق تقدم بالا برای برنامه ها در سیستم عامل چند منظوره
foreground فضایی در سیستم عامل چند منظوره که کارهای با حق تقدم بالا و برنامه ها اجرا می شوند
cases جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
signature کد مجوز مخصوص مثل کلمه رمز که به کاربر حق تقدم برای دستیابی به سیستم یا اجرای کار میدهد.
signatures کد مجوز مخصوص مثل کلمه رمز که به کاربر حق تقدم برای دستیابی به سیستم یا اجرای کار میدهد.
case جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
away بازی در زمین حریف گویی که دورتر ازگوی دیگر از سوراخ قراردارد و حق تقدم برای ضربه زدن پیدا میکند
backgrounds فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
background فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
background سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
backgrounds سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
service rating تقدم پرسنلی رتبه بندی پرسنلی
masters ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
master ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
mastered ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
hierarchies روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
hierarchy روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
interrupt سیگنالی که واحد پردازش مرکزی را از یک کار به کار دیگر با حق تقدم بیشتر می برد و به CPU اجازه میدهد دیرتر به کار اول برگردد
interrupts سیگنالی که واحد پردازش مرکزی را از یک کار به کار دیگر با حق تقدم بیشتر می برد و به CPU اجازه میدهد دیرتر به کار اول برگردد
interrupting سیگنالی که واحد پردازش مرکزی را از یک کار به کار دیگر با حق تقدم بیشتر می برد و به CPU اجازه میدهد دیرتر به کار اول برگردد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com