English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
up اجرا یا کارکردن
upped اجرا یا کارکردن
upping اجرا یا کارکردن
Other Matches
to work with a will بامیل کارکردن با شوق وذوق کارکردن
standards تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
standard تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
asynchronous تابعی که جداگانه از برنامه اصلی اجرا میشود و وقتی اجرا میشود که یک موقعیتهای خاصی به وجود آمده باشند
simplest وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simpler وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simple وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
go کارکردن
work کارکردن
to pull together با هم کارکردن
acted کارکردن
act کارکردن
goes کارکردن
inactivate بی کارکردن
worked کارکردن
runs دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
run دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
overworks زیاد کارکردن
to pull a lone oar تنها کارکردن
slaves سخت کارکردن
speeds سریع کارکردن
speeding سریع کارکردن
to act jointly باهم کارکردن
to work together باهم کارکردن
speed سریع کارکردن
run کارکردن موتور
runs کارکردن موتور
to paddle one's own canoe مسقلانه کارکردن
overlabour زیاد کارکردن
overwork زیاد کارکردن
slaving سخت کارکردن
overworked زیاد کارکردن
slaved سخت کارکردن
slave سخت کارکردن
fag سخت کارکردن
fags سخت کارکردن
overworking زیاد کارکردن
to work cheap بامزدکم کارکردن
operation کارکردن با یک وسیله
collaborated باهم کارکردن
collaborate باهم کارکردن
cooperate باهم کارکردن
counterwork برخلاف کارکردن
collaborating باهم کارکردن
cowork باهم کارکردن
toa for a job or position درخواست کارکردن
collaborates باهم کارکردن
operation ثباتی که حاوی در حین اجرا حاوی که اجرا باشد
refitted دوباره اماده کارکردن
refits دوباره اماده کارکردن
refit دوباره اماده کارکردن
refitting دوباره اماده کارکردن
moonlights بطور قاچاقی کارکردن
gears کردن اماده کارکردن
moonlighting بطور قاچاقی کارکردن
fit to work اماده برای کارکردن
fit to work شایسته یاقابل کارکردن
gear کردن اماده کارکردن
passages رویداد کارکردن مزاج
geologize در زمین شناسی کارکردن
to act independently of others مستقلانه یا جداگانه کارکردن
passage رویداد کارکردن مزاج
geared کردن اماده کارکردن
dejecta کارکردن مزاج مریض
functions عمل کردن کارکردن
moonlighted بطور قاچاقی کارکردن
moonlight بطور قاچاقی کارکردن
automation بطور خودکار کارکردن
qualified for work شایسته یاقابل کارکردن
function عمل کردن کارکردن
functioned عمل کردن کارکردن
knuckle down <idiom> مشتاقانه شروع به کارکردن
do the trick <idiom> خیلی خوب کارکردن
to peg a way at some work پیوسته درسرچیزی کارکردن
To work like a beaver . مشتاقانه وتر وفرز کارکردن
telecommuting عمل کارکردن با کامپیوتر در یک محل
drudges جان کندن بیمیلانه کارکردن
to work it <idiom> روی چیزیی کارکردن و حل کردن
geometrize از روی قواعد هندسی کارکردن
to turn over واژگون کردن کارکردن دراوردن
to work at a high pressure با فشار یا فعالیت زیاد کارکردن
frob کارکردن با دسته فرمان وماوس
labourvi رنج بردن سخت کارکردن
drudge جان کندن بیمیلانه کارکردن
grinds اسیاب شدن سخت کارکردن
grind اسیاب شدن سخت کارکردن
To regain consciousness. to come to. امروز حال وحوصله کارکردن ندارم
crack the whip <idiom> باعث سخت کارکردن شخصی شدن
to do a lesson درسی راروان کردن سردرسی کارکردن
burns کارکردن موتور راکت طبق برنامه
burn کارکردن موتور راکت طبق برنامه
serials کارکردن یک وسیله روی داده به صورت ترتیبی
dabble سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
dabbled سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
dabbles سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
dabbling سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
serial کارکردن یک وسیله روی داده به صورت ترتیبی
reliability توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیارموثروبدون خطا
specification کارکردن با مشخصاتی که در یک صفت پذیرفته شده اند
wet weight وزن خالص مایعاتی که معمولا هنگام کارکردن وجوددارند
reliability [توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
failure safety [توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
faulted توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
faults توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
fault توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
to swear in با سوگند دادن وارد کارکردن بامراسم تحلیف داخل کردن
psychological moment موقعی که از لحاظ روان شناسی مقتضی برای کارکردن باشد
faulted سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
verification بررسی صحت کارکردن یک سیستم و مناسب بودن آن برای کارهای موردنظر
faults سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
degradation اجازه داده به برخی قسمتهای سیستم به کارکردن پس از از بین رفتن یک قسمت
fault سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
client side داده یا برنامهای روی کامپیوتر مشتری ونه روی سرور اجرا میشود مثلاگ یک برنامه java script روی جستجوگر و کاربر اجرا میشود و برنامه کربردی مشتری است یا داده ذخیره شده ریو دیسک سخت کابر است
compatibility توانایی دونرم افزار یا سخت افزار برای کارکردن باهم
technical وسیله تکنیکی به کاربر برای شرح نحوه استفاده از نرم افزار یا سخت افزار یا علت عدم کارکردن آن
hierarchy روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
hierarchies روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
mechanises با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanised با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanize با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizes با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanising با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizing با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
errors خطای اپراتور خطای سخت افزار یا نرم افزاری . خطایی در برنامه که باعث جلوگیری از کارکردن درست برنامه یا سیستم میشود
error خطای اپراتور خطای سخت افزار یا نرم افزاری . خطایی در برنامه که باعث جلوگیری از کارکردن درست برنامه یا سیستم میشود
versions نرم افزار کمکی که به چندین برنامه نویس امکان کارکردن رروی فایل منبع و بررسی تغییرات اعمال شده توسط هر برنامه نویس را میدهد
version نرم افزار کمکی که به چندین برنامه نویس امکان کارکردن رروی فایل منبع و بررسی تغییرات اعمال شده توسط هر برنامه نویس را میدهد
performances اجرا
performance اجرا
effected اجرا
operation به اجرا
executing اجرا
implementation اجرا
executes اجرا
effect اجرا
effecting اجرا
execute اجرا
executed اجرا
accomplishment اجرا
applications اجرا
application اجرا
execution اجرا
feasance اجرا
completion اجرا
administrations اجرا
ministration اجرا
implementation اجرا
runs اجرا
administration اجرا
run اجرا
fulfilment اجرا
exercize اجرا
execution cycle چرخه اجرا
execution time مدت اجرا
execution time زمان اجرا
to put in practice اجرا کردن
executable قابل اجرا
feasibility امکان اجرا
execute phase مرحله اجرا
sanction ضمانت اجرا
conduct اجرا کردن
executing اجرا کردن
executor مامور اجرا
executors مامور اجرا
conducted اجرا کردن
bumbailiff مامور اجرا
execution time هنگام اجرا
execution time حین اجرا
sanctioned ضمانت اجرا
executing حلقه اجرا
executing زمان اجرا
practicable قابل اجرا
carry out اجرا کردن
accomplisher اجرا کننده
accomplishable قابل اجرا
unfulfilled اجرا نشده
compile and go همگردانی و اجرا
effective date تاریخ اجرا
endorcement procedure شیوه اجرا
enforcible قابل اجرا
executable اجرا پذیر
sanctioning ضمانت اجرا
carry into effect اجرا کردن
sanctions ضمانت اجرا
assemble and go همگذاری و اجرا
execute cycle چرخه اجرا
carry into execution اجرا کردن
enforcement order دستور اجرا
practises اجرا کردن
practise اجرا کردن
practicing اجرا کردن
perform اجرا کردن
delivers اجرا کردن
deliver اجرا کردن
performed اجرا کردن
performs اجرا کردن
put in practice اجرا کردن
sergeants مامور اجرا
lictor مامور اجرا
practising اجرا کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com